علیرضا میرویسی
کارشناس روابط بین‌الملل

موضوع دستور کار قرار گرفتن مذاکرات دولت‌های منطقه به همراه قدرت‌های خارجی در نشست لوزان سوئیس برای رسیدن به سازش در زمینه مساله سوریه حائز اهمیت است. اگر چه دولت ایران در دقیقه 90 با همراه کردن وزرای خارجه عراق و مصر در نشست شرکت کرد تا به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای ذی‌نفود و به‌عنوان یک دولت (state) قدرتمند، وزنه سیاسی ائتلاف روسیه را تقویت کند، اما این می‌تواند به معنای پرهیز از تقابل با کشورهای عرب منطقه به‌ویژه عربستان نیز تفسیر شود، زیرا دولت ایران این موضوع را بسیار گسترده‌تر از روابط دوجانبه مثلا رقابت ایدئولوژیک می‌بیند، موضوع تقابل و تنش می‌تواند منجر به حضور بیشتر آمریکا در منطقه شود، چیزی که ایران به‌شدت از آن دوری می‌کند. این یعنی اینکه یکی به‌دنبال کشاندن آمریکا به منطقه است درحالی‌که دیگری به‌دنبال پرهیز از این امر است. از سوی دیگر، پس از تثبیت قدرت حکومت در ایران، دیدگاه تغییر رژیم (regime change) از سوی قدرت‌های خارجی تبدیل به دولت قدرتمند (powerful state) در منطقه شده است. این در حالی است که آمریکا تا پیش از این، ایران را بخشی از مسائل و مشکلات در سوریه می‌دانست، اما اوباما اخیرا با صراحت اعلام کرد که باید مساله سوریه را با حضور ایران حل و فصل کرد. مجموع این عوامل حکایت از این دارد که دولت (state) ایران، قدرتمند شده است و حوزه نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه به رسمیت شناخته شده و به آن مشروعیت داده شده و آن را پذیرفته‌اند.

خاورمیانه با وجود برخورداری از منابع نفت و گاز، که زمینه مناسبی را برای همگرایی کشورهای منطقه دارد، هنوز نتوانسته است گام‌های موثری در مسیر همگرایی بردارد. ایران به‌عنوان کشوری مهم و تاثیرگذار در منطقه خاورمیانه، که دارای تشابهات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با کشورهای منطقه است، می‌تواند برای شکل دادن ترتیبات منطقه‌ای در چارچوب مذاکرات بین‌المللی نه‌نتها امنیت خاورمیانه را تامین کند، بلکه با شکل‌گیری ترتیباتی جمعی با حضور بازیگران منطقه‌ای به تقویت همکاری‌های منطقه‌ای و شکل‌گیری فرآیند همگرایی منطقه‌ای کمک کند.

در روابط بین‌الملل، مکتب پلورالیسم یا کثرت‌گرایی که شامل نظریه همگرایی است، همکاری بین دولت‌ها را امکان‌پذیر می‌داند. این مکتب که مبانی خود را از علم اقتصاد گرفته است، درست برخلاف مکتب واقع‌گرایی است. دیدگاه واقع‌گرایی درون نظریه توپ‌های بیلیارد قرار می‌گیرد. به این معنا که نظام بین‌الملل فقط متشکل از دولت‌ها است. هیچ محیط خارجی وجود ندارد (البته میز بیلیارد نادیده گرفته شده است). از این حیث، دولت‌ها درصدد به حداکثر رساندن قدرت خود هستند. قدرت یک مفهوم نسبی است. افزایش در توانمندی‌های قدرت یک دولت، به‌طور اجتناب‌ناپذیری توانمندی‌های دیگر دولت‌ها را کاهش می‌دهد. به این ترتیب جهان با حاصل جمع صفر است. اگر رفتار غیرسیاسی، توانمندی‌های نسبی قدرت دولت‌ها را افزایش دهد، این اقدام صرفا در جهت ساخت رفتار غیر سیاسی عمل خواهد کرد. برای مثال، سیاست اقتصادی فی‌نفسه یک هدف محسوب نمی‌شود بلکه وسیله‌ای برای افزایش قدرت دولت است.

نظریه‌پردازان همگرایی نیز منطقه را به‌عنوان واحد سیاسی مورد مطالعه قرار می‌دهند. نظریه‌پردازان برجسته‌ای چون دیوید میترانی، کارل دویچ و ارنست هاس چگونگی امکان همگرایی کشورهای واقع در یک منطقه را بررسی کرده‌اند. از دید برخی صاحب‌نظران، همبستگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و سازمانی میان دولت‌ها در ایجاد همبستگی یا برعکس ناهمبستگی منطقه‌ای نقش بنیادی دارد. آنان همبستگی سیاسی را معلول نظام‌ها و رژیم‌های حکومتی دولت‌های یک منطقه می‌دانند. چنانچه همانندی و همخوانی بین نوع نظام و رژیم‌های سیاسی یک منطقه وجود داشته باشد، در همگرایی منطقه بسیار موثر است. همچنین مکمل بودن اقتصادهای یک منطقه به همبستگی یا ناهمبستگی میان آنها می‌انجامد.

اگر منطقه را سرزمین چند کشور بدانیم که به علت پیوندهای جغرافیایی یا منافع ملی مشترک به یکدیگر مربوط شده‌اند، شناخت متغیرهایی که در شکل‌گیری یک نظام منطقه‌ای و تعاملات و جهت‌گیری‌های آینده آن موثر است، این امکان را برای تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران در حوزه سیاست خارجی فراهم می‌سازد تا در تدوین استراتژی‌های بلندمدت، میان‌مدت و کوتاه‌مدت و در پیش گرفتن تاکتیک‌های مقطعی نگاهی جامع به مسائل منطقه‌ای داشته باشند و پیشاپیش برای حفظ و تقویت موقعیت خود در منطقه برنامه‌ریزی کنند. همگرایی را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد.

الف) همگرایی در نهادها، آن چیزی که عمدتا فدرال‌گرایان مطرح می‌کنند. همگرایی در سیاست‌ها عمل و اقدام هماهنگ گروهی از کشورهای مورد نظر است که در سیاست داخلی و خارجی خود از مشی و سیاست‌های مشترکی پیروی می‌کنند. ب) اقتصادی که از حاصل یکسان شدن اقتصاد چند واحد سیاسی مختلف نتیجه می‌گیرد. در بحث همگرایی اقتصادی، میزان حمایت دولت‌ها از اقتصاد‌های ملی، نحوه ارتباطات اقتصادی و سطح تجارت درون‌منطقه‌ای و تکمیل‌کنندگی اقتصادی واحدهای همگرا مورد نظر قرار گیرد. همگرایی اقتصادی به معنی افزایش وابستگی متقابل در یک منطقه بر پایه شاخص‌هایی چون بازرگانی درون منطقه‌ای و هماهنگ‌سازی روش‌ها، استانداردها و مقررات بازرگانی است. ج) اجتماعی که مربوط به اشتراکات فرهنگی، آموزشی و توسعه روابط اجتماعی و گسترش مبادلات است. این شکل از همگرایی برای پذیرش و تسهیل در همگرایی اقتصادی و سیاسی مورد توجه قرار می‌گیرد.

به‌طور کلی گفته می‌شود در شکل‌گیری پدیده همگرایی بین کشورهای خاورمیانه، وجود مسائل تاریخی و جغرافیایی واحد، اعتقاد دینی، بهره‌مندی از فرهنگ مشترک، وجود مشکلات و دردهای مشترک، نیازهای متقابل، مسائلی چون نژاد، زبان و همچنین منابع اقتصادی فراوان، می‌توانند موثر باشند، اما در قالب فعالیت‌های اقتصادی کشورها برای مثال در چارچوب سازمان‌های منطقه‌ای مانند اکو، سازمان کنفرانس اسلامی، اتحادیه عرب و همانند آن می‌تواند موجبات تقویت روابط چندجانبه و در نتیجه تضامین امنیتی برای کشورهای منطقه فراهم شود. دولت ایران نیز در منطقه خاورمیانه به جهت موقعیت منحصربه‌فرد خود از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است زیرا از یک طرف از لحاظ سیاسی، به‌دلیل داشتن جمعیت زیاد با اکثریت شیعه در میان کشور‌های منطقه و گسترش نفوذ خود در عراق، سوریه، افغانستان، فلسطین، لبنان و قرار گرفتن ایران به‌عنوان محور و مرکز تحولات منطقه و حضور قدرتمند ایران در مناسبات منطقه‌ای و جهانی، دستیابی به تکنولوژی هسته‌ای و ورود ایران به جمع قدرت‌های هسته‌ای جهان و داشتن پتانسیل بالا در زمینه‌های علمی و آموزشی به‌عنوان یکی از کشورهای تاثیرگذار منطقه مطرح است.

از طرف دیگر این روزها در جهان عرب ایران‌هراسی محور تبلیغات اغلب رسانه‌ها قرار گرفته است و متاسفانه در داخل کشور نیز عرب‌هراسی به‌ویژه نگاه بدبینانه به سوی عربستان ترویج می‌شود که به‌نظر می‌رسد این دو رویکرد در حقیقت دو روی یک سکه باشند و موجبات واگرایی کشورهای منطقه و در نتیجه باعث ایجاد تبعات منفی در اقتصاد کشورها شود. اما برعکس این موضوع نیز می‌تواند صادق باشد و موجبات تقویت روابط چندجانبه به‌ویژه اقتصادی و در نتیجه تضامین امنیتی برای کشورهای منطقه فراهم شود.