سرمایه انسانی موثرتر از سرمایه فیزیکی

سعید مسگری پژوهشگر اقتصادی در دو سال اخیر با تشدید تحریم‌ها که موجب کاهش درآمدهای نفتی و مشکل در انتقال درآمدهای ارزی به داخل کشور شد دولتمردان به فکر جایگزین کردن درآمدهای دیگر به جای درآمد نفت افتادند. شرایط جدید سبب شد تا اولویت دولت ایجاد منابع درآمدی جدید و کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی باشد. این همان مطالبه‌ای بود که سال‌ها اقتصاددانان از سیاسیون داشتند، اما به دلایل مختلف هیچ‌گاه محقق نشده بود. ارتقای نظام مالیاتی و افزایش سهم مالیات در درآمدهای دولت یکی از اولین اقدامات برای کاهش وابستگی به ارز نفتی بود، اما افزایش درآمدهای مالیاتی با مشکلات مختلفی مواجه است و آثار زیادی در اقتصاد به‌وجود می‌آورد بنابراین نمی‌توان بیش از حد به افزایش آن پرداخت. از همین‌رو دولتمردان برای جبران کسری خود، به استفاده از سرمایه‌گذاری خارجی روی آوردند. یکی از مهم‌ترین و شاید سهل ‌الوصول‌ترین سرمایه‌گذاری‌های خارجی، جذب سرمایه ایرانیان خارج از کشور است. از همین‌رو جذب این سرمایه‌ها در دستور کار دولت قرار گرفته است. در اینجا قصد داریم از زاویه‌ای دیگر به بررسی مقوله بازگشت سرمایه ایرانیان خارج از کشور بپردازیم. در متون کلاسیک اقتصاد تنها سرمایه مورد اشاره سرمایه فیزیکی بود که برای ایجاد آن نیاز به سرمایه مادی است، اما به مرور سرمایه‌های دیگری نیز وارد متون اقتصادی شدند. هر چه مطالعات اقتصادی پیشرفت کرد و تعمق بیشتری پیدا کرد اهمیت سرمایه‌های غیرفیزیکی مانند سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی بیشتر مورد توجه قرار گرفت. هم‌اکنون سرمایه تنها محدود به سرمایه فیزیکی و مادی نیست، بلکه سرمایه انسانی نیز از مهم‌ترین سرمایه‌های یک کشور است. گروهی از ایرانیان خارج از کشور، دارای سرمایه مادی و مالی فراوانی هستند که می‌تواند با ورود به کشور به سمت سرمایه‌گذاری در بخش‌های مختلف برود و گروه دیگری از آنها افراد تحصیلکرده و متخصص هستند و سرمایه انسانی بسیار ارزشمندی برای کشور هستند. حال این سوال مطرح است که اولویت دولتمردان باید جذب سرمایه مالی ایرانیان خارج از کشور باشد یا جذب سرمایه انسانی آنها؟ در شرایط فعلی کدام‌یک اولویت بالاتری برای کشور دارد؟ کدام‌یک می‌تواند نقش مهم‌تری برای پیشرفت و آبادانی کشور ایفا کند؟ برای پاسخ به این سوالات ابتدا باید بررسی کنیم که مشکل کشور ما کمبود منابع مالی است یا کمبود نیروی انسانی متخصص و تحصیلکرده. به بیان بهتر و صحیح‌تر باید روشن شود که مشکل عدم توسعه‌یافتگی و پایین بودن رشد اقتصادی به دلیل ضعف در سرمایه فیزیکی است یا ضعف در سرمایه انسانی. با روشن شدن این موضوع جواب سوالات فوق مشخص خواهد شد. در دو سال اخیر کاهش درآمدهای نفتی سبب شده این تصور به وجود آید که مشکل اصلی کشور کمبود منابع مالی است. همین تصور است که دولت را به برنامه‌ریزی برای افزایش درآمدهای مالیاتی و جذب سرمایه‌های خارجی ترغیب کرده است، اما این تصور چقدر درست است و چه قرابتی با واقعیت اقتصاد ایران دارد؟ در صد سالی که از کشف نفت در کشور ما می‌گذرد تاکنون بیش از ۱۰۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی عاید ایران شده است. این درآمد فوق‌العاده تنها حاصل از فروش نفت است. اگر درآمد حاصل از صادرات گاز، میعانات گازی و فرآورده‌های پتروشیمی را به این رقم اضافه کنیم درآمد ایران از منابع طبیعی بسیار بالاتر از ۱۰۰۰ میلیارد دلار خواهد بود. جالب‌تر آنکه تنها در هشت سال دولت نهم و دهم درآمد ایران از صادرات نفت و گاز

۷۲۰ میلیارد دلار بوده است. درآمدی که بیش از نیمی از کل درآمد صد ساله ایران است. درآمد نفتی ایران، درآمدی مستمر و عظیم است که شاید آرزوی بسیاری از کشورها باشد. اما حاصل این درآمدهای فوق‌العاده چه بوده است؟ آیا با این منابع مالی کم‌نظیر توانسته‌ایم در راستای آبادانی و توسعه گام برداریم؟ آیا حاصل درآمدهای خدادادی نفتی رشد اقتصادی و پیشرفت کشور بوده است؟ جواب این سوالات برای همه ما مشخص است و نیازی به پاسخگویی به آنها نیست. به عقیده نگارنده مشکل اصلی اقتصاد ایران ضعف در سرمایه‌های غیرفیزیکی مانند سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی است و نه منابع فیزیکی و مادی.

تا زمانی که ضعف ما در منابع انسانی برطرف نشود منابع مالی دستاورد چندانی برای کشور نخواهد داشت. از همین‌رو اولویت کشور باید تامین منابع انسانی مناسب و کارآمد باشد و نه افزایش سرمایه فیزیکی و مادی. البته این به معنای بی‌اهمیت بودن سرمایه‌ فیزیکی نیست بلکه به‌معنای اهمیت فوق‌العاده سرمایه انسانی برای کشور است. بنابراین بیش از آنکه اراده دولتمردان معطوف به جذب سرمایه‌های مالی ایرانیان خارج از کشور باشد باید متوجه جذب سرمایه انسانی آنها باشد. ایرانیان خارج از کشور عموما افراد نخبه با تحصیلات و تخصص‌های بالا هستند که ورود آنها به کشور می‌تواند دستاوردهای بسیار زیادی برای ایران به ارمغان بیاورد. ورود این افراد به کشور حتی به‌صورت مقطعی، یعنی بدون سکونت در ایران نیز می‌تواند برای کشور مفید باشد. این ویژگی است که سرمایه مالی فاقد آن است. سرمایه مالی لزوما باید به طور کامل وارد کشور شود و برای چندین سال در داخل کشور بماند تا بتوان از آن استفاده کرد. استادان و متخصصانی مانند دکتر هاشم پسران و پروفسور سمیعی حتی در شرایطی که سالی یک مرتبه به ایران می‌آیند عواید فراوانی برای کشور ایجاد می‌کنند. این ویژگی موجب می‌شود که جذب سرمایه انسانی ایرانیان خارج از کشور بسیار راحت‌تر و کم‌هزینه‌تر از جذب سرمایه‌های مالی آنها باشد.

در پایان باید گفت ضعف شدید کشور در منابع انسانی، تخصص و تحصیلات بالای ایرانیان خارج از کشور، سهولت و کم هزینه بودن جذب آنان دلایلی برای اولویت جذب نخبگان به کشور هستند. لذا با درک اهمیت این موضوع باید برای بازگشت نخبگان به داخل کشور برنامه‌ریزی و تلاش کرد و با برطرف کردن موانع حضور آنها در داخل کشور گامی بلند در راستای بهبود منابع انسانی و توسعه و آبادانی کشور برداشت.