مسیر ناهموار رفع تحریم‌ها

امیرعلی ابوالفتح

کارشناس مسائل آمریکا

ایران تقریبا از یک سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مورد تحریم‌های متعدد آمریکا و شرکای اروپایی این کشور قرار گرفت. گفته می‌شود شدیدترین تحریم‌هایی که علیه یک کشور در زمان صلح اعمال شده است، تحریم‌ها علیه ایران بوده است. با این حال، با اعلام جمع‌بندی سند «برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، نشانه‌های رفع بخشی از این تحریم‌ها نمایان شده است.

اما هنوز راه درازی در پیش است که ایران در موضوعات تجاری و اقتصادی به دوران پیش از تحریم‌ها برسد. تحریم‌های اعمال شده علیه ایران هم به دلیل رفتارهای این کشور و هم به دلیل خصومت‌های کشورهای غربی بوده است. ادعاهایی که به‌ویژه آمریکایی‌ها برای توجیه ضرورت تحریم‌ها علیه ایران مطرح می‌کنند عبارتند از، نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم، تلاش برای بر هم زدن روند صلح خاورمیانه و حرکت به سمت دستیابی به تسلیحات کشتار جمعی به‌ویژه سلاح‌های اتمی. در مقابل تهران، تحریم‌ها را اقدامی در جهت انتقام جویی از ملت ایران به دلیل اتخاذ سیاست مستقل و استکبار ستیز، حمایت از ملت‌های مظلوم و جنبش‌های مردمی و در نهایت با هدف سرنگونی نظام جمهوری اسلامی می‌داند و تا در ذهنیت مردم ایران و غرب و سیاستمداران دو طرف تغییری ایجاد نشود، رفع نهایی تحریم‌ها دور از انتظار خواهد بود. غرب منتظر است که رفتارهای ایران تغییر کند و ایران نیز انتظار تغییر رویکرد غرب را دارد.

در نخستین گام برای تغییر این ذهنیت، ایران پذیرفته است اقدامات عملی انجام دهد تا نگرانی غرب از ساخت سلاح‌های اتمی در ایران به شکل کامل برطرف شود. پذیرش محدودیت‌های کمی و کیفی در فرآیند غنی سازی اورانیوم در ایران، اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی و اعمال نظارت‌های سختگیرانه می‌تواند در میان مدت، ایران را به کشوری قابل اعتماد برای غرب تبدیل کند. این در حالی است که اگر غرب به تعهدات خود در قبال ایران عمل کند و در مسیر اجرای برجام بهانه‌جویی نکند، بی‌اعتمادی شدید ایرانیان به اروپا و آمریکا نیز کاهش خواهد یافت. با این حال، حداقل در مورد ایالات متحده آمریکا مشخص است که تصمیم‌گیرنده نهایی برای رفع تحریم‌ها علیه ایران فقط قوه مجریه نیست. رئیس‌جمهوری این کشور به همراه وزارتخانه‌هایی همچون امور خارجه، انرژی و خزانه‌داری اجازه دارند بعد از عمل به تعهدات از سوی ایران، تحریم‌های خود را لغو کنند. اما لغو تحریم‌های کنگره آمریکا که اتفاقا تحریم‌های اصلی و تاثیرگذار بر اقتصاد ایران به‌شمار می‌آید فقط در اختیار قوه قانون‌گذاری آمریکا است.

به همین دلیل راه رهایی از این تحریم‌ها، آغاز روندی است که به درک مشترک میان ایران و کنگره آمریکا بینجامد. این درک مشترک بعد از دو سال مذاکرات فشرده و نفسگیر میان ایران و قوه مجریه آمریکا به‌عنوان یکی از کشورهای گروه ۱+۵ تاحدودی محقق شده است. اما هنوز احساسات بسیار تند و خصمانه نمایندگان کنگره در قبال ایران برطرف نشده است. بر اساس سند برجام، ۸ سال بعد از اجرای تعهدات طرفین، دولت ایران پروتکل الحاقی را برای تصویب به مجلس شورای اسلامی تقدیم خواهد کرد و دولت آمریکا نیز تمامی تلاش خود را برای قانع کردن کنگره به لغو تحریم‌های هسته‌ای علیه ایران به کار خواهد گرفت. اگر در این مدت هشت ساله، درک مشترکی میان ایران و کنگره آمریکا حاصل نشود، شانس زیادی برای لغو تحریم‌ها وجود نخواهد داشت.

برای رسیدن به این درک مشترک، شفاف‌سازی برنامه‌های هسته‌ای ایران چندان کارساز نخواهد بود. برای اغلب اعضای کنگره آمریکا، جزئیات برنامه هسته‌ای ایران، تعداد سانتریفیوژها، طراحی نیروگاه آب سنگین اراک یا حتی چگونگی بازرسی‌ها از تاسیسات هسته‌ای ایران اهمیت ندارد؛ بلکه آنان خواهان تغییر رفتار ایران در قبال غرب و موضوعات ادعایی نظیر نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم، مخالفت با اسرائیل و توسعه‌طلبی منطقه‌ای ایران است. اگر این مسائل یا حداقل بخشی از این موارد به گونه‌ای حل و فصل نشود، بعید به نظر می‌رسد هشت سال آینده کنگره به لغو تحریم‌ها علیه ایران رای دهد حتی اگر تهران بند به بند سند برجام را رعایت کرده باشد. برای شروع کار، ابتدا نظام جمهوری اسلامی ایران باید ساختار سیاسی آمریکا و نقش کنگره در جهت‌دهی به سیاست خارجی و تجاری این کشور را مورد توجه قرار دهد. سپس با استفاده از سیستم‌های تعبیه شده در قوه قانونگذاری آمریکا، به اعضای کنگره این کشور نزدیک شود. در کنگره آمریکا تقریبا تمامی کشورهایی که مناسبات وسیع با واشنگتن دارند یا آمریکا بر زندگی آن کشورها تاثیر می‌گذارد، دارای لابی‌های رسمی و غیررسمی هستند.

گرچه گفته می‌شود که تلاش‌هایی از سوی برخی چهره‌ها و تشکل‌های ایرانی و ایرانیان مقیم آمریکا برای لابی‌گری در کنگره این کشور انجام گرفته است، با این حال در داخل ایران لابی کردن با مقامات آمریکایی یا حتی تماس با اعضای کنگره آمریکا نشانه‌ای از استیصال یا حتی خیانت قلمداد می‌شود. البته فضای ضدایرانی در کنگره آمریکا بسیار قوی است و لابی‌های اسرائیل به شدت نمایندگان کنگره را از تجدید نظر در قبال تهران برحذر می‌دارند، با این حال در کنگره ۵۳۵ عضوی هستند کسانی که همچون جو غالب نمی‌اندیشند و از صف‌شکنی ابایی ندارند. تماس با این افراد یا حتی دعوت از آنان برای سفر به ایران، نقش مهمی در تلاش برای تغییر نگاه قوه قانونگذاری آمریکا در قبال جمهوری اسلامی خواهد داشت.

در عین حال، همان‌گونه که سرانجام برای یکی از دشوارترین موضوعات مورد مناقشه ایران و آمریکا یعنی مسائل هسته‌ای راه‌حلی پیدا شد، می‌توان بر اختلافات طرفین بر سر رعایت حقوق بشر، حمایت از تروریسم یا آینده خاورمیانه نیز غلبه کرد. مسلما حقوق بشر از دید آمریکایی‌ها آنچنان اهمیت ندارد که روابط خود با دیگر کشورها را فدای آن کنند. ظهور خطر گسترش داعش نیز فرصت مناسبی را در اختیار ایران و غرب قرار داده است که با حفظ اختلاف سلیقه بر سر جریان‌های مقاومت فلسطینی و لبنانی، برنامه مشترکی را علیه تروریسم و افراط‌گرایی به مورد اجرا گذارند. با تقویت روابط دوجانبه میان ایران و کشورهای منطقه خاورمیانه نیز تهران از دید غرب، از بازیگری برهم‌زننده نظم مستقر، به بازیگری سازنده و ثبات بخش بدل خواهد شد.

پس‌از طی چنین مسیری که مسلما طولانی، ناهموار و پر ریسک خواهد بود، ایران و آمریکا از دو خصم آشتی‌ناپذیر به دو کشوری بدل خواهند شد که ضمن حفظ تفاوت‌ها، امکان همکاری‌های بیشتری را خواهند یافت. در این صورت می‌توان امیدوار بود، کنگره به لغم تحریم‌های خود علیه ایران تن دهد، در غیر این صورت چه بسا تحریم‌های لغو شده هسته‌ای به اشکال دیگر و تحت عناوینی همچون نقض حقوق بشر یا حمایت از تروریسم بر ایران تحمیل شود.