مسیح پارسی‌پور

احمدی نژاد عمود خیمه اصولگرایان نیست، لاریجانی نتوانسته اکثریت اصولگرایان مجلس را دور خود جمع کند، حداد به حاشیه رفته، قالیباف حامیان زیادی ندارد، کسانی چون توکلی و نادران نیز قدرت رهبری ندارند.

پس این اصولگرایان چگونه دارند حکومت می‌‌کنند؟ آنها چطور در مجمع الجزایر قدرت قرار گرفته اند که به‌رغم همه شکاف‌های درونی هنوز با اعتماد به نفس بالا پست‌های مدیریتی را در دست دارند؟ اگر گفتمان اصولگرایی دچار شکاف شده و هر کس ساز خود را می‌‌زد، چگونه است که اصلاح‌طلبان نمی‌توانند از این شکاف استفاده کرده و ورق را به نفع خود برگردانند؟ این چگونه وضعی است که در آن جریان نامنسجم و پرتنش اصولگرایان تمام کرسی‌های اجرایی و نظارتی مجلس را تصاحب کرده و چندان هم نگران آینده نیستند؟ سیاست ورزی اصولگرایانه شبیه یک معما شده است.

روابط درونی گروه‌های اصولگرا، برای بسیاری از تحلیلگران امروز ایران چندان شناخته شده نیست. ائتلاف‌ها و اختلاف‌های درونی آنها ناشناخته و ناملموس است. اصلا کسی نمی‌داند زیر پوست اصولگرایی چه اتفاقی در حال وقوع است. موتلفه بزرگترین و اصیل‌ترین جریان اصولگرا مدتی است که از احمدی نژاد فاصله گرفته است.

سران این حزب اکنون دولت را به ندانم کاری‌های اقتصادی و بی دقتی در هزینه کردن بودجه متهم می‌‌کنند و نسبت به سیاست‌های تورم‌زای دولت هشدار می‌‌دهند.

جامعه مهندسین نیز به تازگی در جرگه منتقدان دولت وارد شده است و سران این جریان اصولگرا هم دولت را به دلیل رفتارهای اقتصادی‌اش مذمت می‌‌کنند.

داستان اختلاف‌های شهردار و رییس‌جمهور نیز آشکارتر از آن است که نیازی به حاشیه‌پردازی داشته باشد. قالیباف و احمدی نژاد همچنان یکدیگر را به چشم رقیبانی جدی نگاه می‌‌کنند و اگر قالیباف بخواهد در انتخابات ریاست‌جمهوری سال آینده کاندیدا شود، رقابت و اختلاف او با احمدی نژاد نفس گیر و دشوارتر نیز خواهد شد. لاریجانی هم از زمانی که در کسوت ریاست مجلس دست بسیاری از اصولگرایان را به گرمی فشرده است، اعتماد به نفس بیشتری در نقد دولت پیدا کرده است.

او البته هنوز از شم دیپلماتیک‌اش استفاده می‌‌کند و در انتقاد از احمدی نژاد احتیاط را کنار نمی‌گذارد، ولی چه کسی است که نداند میانه لاریجانی و احمدی نژاد گرما ندارد.بنابراین همه شواهد نشان از اختلاف نظر سران اصولگرا دارد اما مساله این جاست که آنها از هم نمی‌پاشند. چیزی هست که آنها را در عمق اختلاف‌ها به هم پیوند داده است.

نخ تسبیح اصولگرایان دانه‌های جدا از هم را کنار یکدیگر نگاه داشته است. آنها یک پیمان نانوشته دارند؛ پیمانی که می‌‌گوید دعوای اصولگرایان مانند دعوای برادران است که اگر گوشت یکدیگر را بخورند، استخوان هم را دور نمی ریزند.تجربه نشان داده آنها به این پیمان وفادارند و رمز پایداری شان در قدرت نیز همین است.