نامه‌های ناپلئون به ناصرالدین شاه

بخش پنجم

روابط ایران و فرانسه در زمان فتحعلی شاه با بسته شدن عهدنامه فین کنشتاین رسما برقرار شد؛ هر چند که با نزدیکی فرانسه و روسیه و بسته شدن عهدنامه تیلسیت این روابط رو به سردی گرایید. در عصر محمدشاه بهبودی در این روابط حاصل نشد، اما با روی کار آمدن ناصرالدین شاه و پس از معاهده پاریس، ناپلئون سوم نامه‌ای به ناصرالدین شاه نوشت که بیشتر رنگ ترحم و نصیحت‌گویی داشت. این نامه بیانگر بینش سیاسی ناپلئون و ناآگاهی زمامداران ایران نسبت به اداره کشور و مناسبات بین‌المللی است. آنچه می‌خوانید متن دو نامه ناپلئون به دربار شاه قاجار است.

در سنه ۱۸۵۸ م مطابق ۱۲۷۵ ه.ق فرخ‌خان امین‌الدوله را ناصرالدین شاه به سمت وزیر مختاری به دربار ناپلئون فرستاده و کاغذی مشروح که ناپلئون سوم در آن زمان به ناصرالدین‌شاه نوشته از قرار ذیل است:

ترجمه نامه امپراطور

برادر و دوست من، انصراف فرخ‌خان امین‌الدوله سفیرکبیر آن اعلیحضرت فرصتی به من داد تا از آن اعلیحضرت در باب کاغذی که نوشته بودند اظهار امتنان کرده، از محبت‌های قلبی خود نیز آن اعلیحضرت را مطمئن سازم.

به وسیله عهدنامه‌ای که میان آن اعلیحضرت و دولت انگلیس منعقد شده اگر توانستم مصدر خدمت و امدادی شوم خود را بسیار مشعوف می‌شمارم، زیرا صادقانه در دل چیزی ندارم جز بقای دوام آن خاندان سلطنت و ملتی که در تحت حکم آن اعلیحضرت است. محبت خالصانه من نسبت به آن اعلیحضرت در دل است و چیزی که برای مملکتش می‌خواهم خالی از شائبه خیال و عقبه منافع شخصی است و حقیقتا هم جز این نیست؛ چراکه حالت طبیعی جغرافیایی ایران دلیل است که دولت فرانسه را خیالی در نظر نیست، سوای اینکه همواره طالب آبادی و بزرگی آن مملکت باشد؛ ولی دولتین روس و انگلیس کوشش و سعی دارند که محض منافع خود به طوری در ایران استیلا به هم رسانند که منتها بلاد آسیا را مسلط شوند و بر یکدیگر برتری جویند. به نظرم چنین می‌آید که بهترین پولتیک آن اعلیحضرت مدارا و رفتار با آن دو دولت بزرگ است، بدون اینکه با هیچ یک از دو دولت بستگی و دوستی تام به هم رساند.

هر چه آن اعلیحضرت پرزورتر شوند، دولت‌ها بیشتر طالب دوستی و مراوده با آن شهریار خواهند شد، قانون این است و آزادی مملکتش را بیشتر احترام خواهند کرد. در جمیع ممالک روی زمین برای کسب ازدیاد زور و قوت قاعده آن است: اولا باید عنان خیالات خلق را در دست گرفت و در تقویت عقاید دینیه مردم کوشید و بعد باید نظمی محکم در امور و مهمات لشکر و کشور داد. به این معنی که تکیه‌گاه اولیای دولت اعلیحضرت بر دین و آیین و عدالت باشد. با داشتن قواعد درشت و محکم و روشنی، مالیات را از روی انصاف بگیرند و سپاهیان را خوب و منظم بدارند. یقین دارم در ایران که مهد رجال و پناهگاه مسلمین صادق و خالص است، این نوع اسلام خالص روزبه‌روز بیشتر از پیشتر قوت گرفته و از میان نمی‌رود.

حالت آن اعلیحضرت به هیچ وجه دخلی به حالت سلطان ندارد و خیلی بهتر است؛ چراکه سلطان با مسلمین قلیل بر عیسویان کثیر تحکم می‌نماید. چون ظفریافتگان یعنی سلطان و مسلمین هم دین او خصلت‌های خوب و مردانه اجداد خود را نگاه نمی‌دارند.

روز‌به‌روز عقاید آنها در تناقض است و چون دولت مسلم باید هر روزه حقوق و ضمانت‌های چند به رعایا و تبعه عیسوی خود بدهد لهذا هر روزه از استیلا و بزرگی خودش در نزد رعایای خود می‌کاهد، بدون اینکه از عیسوی‌های خود محبت و بستگی ببیند. ولی حالت دولت ایران بالعکس است و می‌تواند همیشه پاس عقاید و رسوم قدیمه خود را بدارد و بر خلق روی زمین آشکار سازد که قرآن مجید سد راه و منافی ترقیات تربیت و مدنیت ملل نیست و فی‌الحقیقه آن اعلیحضرت می‌تواند خالصانه در عقاید و دین قدیم اجداد خود بماند. ظاهرا و باطنا از آن قرار رفتار نماید. در لباس ملتی که تاثیر زیادی در نزد خلق دارد، متلبس باشند. طرز گرفتن مالیات را بر وفق انصاف و درستی قرار دهد که باعث و مایه بقای تمول رعایای خود باشد، ولی با صف آن باید با قاعده بر مالیات و وجوه خزائن خود بیفزاید. در مهم دیوانی و کارگزاری در داخله طرز و طور پدرانه پیش بگیرد. از ساختن راه‌ها و رودخانه‌ها بر مکنت مملکت زیاد کند و لشکری که برای خزانه‌ بار گرانی نباشد نگاه دارد، تا اینکه محل احترام دور و نزدیک گردد. اگر آن اعلیحضرت به طوری که گفته شد رفتار کند؛ آن وقت زائران مکه معظمه و مقبره مطهر پیغمبر صلی‌الله‌علیه و آله خواهند دانست که پایتخت پادشاهی چون ایام سلف در اصفهان است. در باب لشگر به اعتقاد من بهتر آن است که کمتر باشد، ولی هر چه است خوب و منظم نگاه دارید نه زیاد و بی‌نظم. اگر آن کوتاه مدت بیست یا سی هزار قشون منظم داشته باشند که مشقشان به سبک فرنگی و لباسشان به طرز ایرانی باشد، این عدد لشگر به نظر من کافی و مابقی را می‌توانید، چون سپاه آفریقا قرار بدهید. ما خودمان در ولایت جزایر سه فوج سواره سپاهی داریم که مثل سایر لشکریان منظم هستند و در جمیع مملکت منقسمند. به این طور که از این سه فوج سواره، هر پنج یا شش نفر با یک وکیل در کل مملکت متفرق و قسمت شده‌اند، چنان که در خود فرانسه به همین سبک افواج چند هست که ژاندارمری می‌نامند و همه آنها از سربازهای کارکرده و آزموده هستند. در نزد خلق حرفشان یک نوع پیشرفت و تاثیری دارد. در وقت صلح اگر اغتشاشی و نزاعی در جایی روی دهد، مانع شده رفع می‌نمایند. در وقت جنگ به سهولت جمع شده، باز افواجی در کمال آراستگی هستند. این رسم را می‌توان در افواج پیاده نیز متداول کرد و منافع عمده برداشت. ملل را خیالی در نظر است و مکرر در این باب متذکر شده‌اند، که راه‌آهنی بسازند، از کنار رود فرات الی دریای فارس کشیده شود، تا آن بحر با بحر سفید ملحق گردد. از برای دولت انگلیس راه آمد و شد از آنجا به هند نزدیک خواهد شد، و اتمام این راه برای ترقی ملل بسیار خوب است و به نظرم چنان می‌آید که برای دولت ایران منافع زیاد خواهد داشت. اگرچه بیشتری از معابر آن راه‌آهن در مملکت عثمانی خواهد بود ولی سی فرسخ آن از خاک ایران خواهد گذشت، به طوری که در ایام صلح جمیع تجارت هند باید از ملک ایران بگذرد، لیکن در ایام جنگ چون آن راه آهن باعث الحاق ایران به دریای سفید خواهد بود دولت‌های متحد ایران می‌توانند به سهولت امداد از فرنگستان برای او بفرستند، هر چند باعث و احداث کننده آن راه آهن انگلیسی‌ها خواهند شد؛ ولی مکانیت آن راه‌آهن به طوری است که خود دولت انگلیس نمی‌تواند تصاحب و تصرف کلیه‌ای در آنجا داشته باشد. علی‌الخصوص در وقتی که با یکی از دولت‌های فرنگستان در جنگ باشد، ولی دولت ایران بر حسب مکانیت خود دست تحکم بر آن راه‌آهن از ابتدا الی انتها خواهد داشت. خیالاتی که در فوق ذکر شد مدتی بود دلم می‌خواست به آن اعلیحضرت اظهار نمایم. امیدوارم که از این اظهارات دلایل واضحه از محبت من خواهید دانست که به چه قدر و به چه پایه طالب خوشوقتی و اقتدار شما هستم. این فرصت را غنیمت دانسته آن اعلیحضرت را از دوستی خود که ناگزیر است خاطر جمعی می‌دهم. برادر و دوست آن اعلیحضرت ناپلئون.

به تاریخ ۱۲ ماه اوکتابر ۱۸۵۸ م مطابق ۱۲۷۵ هـ . ق از عمارت تویلری.

نامه دوم امپراطور

ایران در قطعه آسیا به حسب مکانیت طوری واقع شده است، که راه و مسلک واضح و روشن، برای رفتار و کردار خویش دارد. باید همان جاده را بدون انحراف پیشنهاد خود نماید. دولت ایران را نباید از دول آسیایی که با او همجوارند بیم و خوفی باشد. حتی دولت عثمانی.ولی باید دو دولت بزرگ را که روز به روز بر شان و تسلط آنها در آسیا افزوده می‌شود، در حساب و شمار بدارد. آن دو دولت در آسیا منفعتی بر ضد هم دارند. در این صورت باید دولت ایران سعی خود را منحصر بر آن سازد که از این ضدیت منافع گزاف بردارد و برای حصول آن منافع ناچار باید با هر یک از این دو دولت کمال یک جهتی و دوستی بورزد، تا اینکه ترقی و آبادی داخله مملکت به تعجیل عهده خود را بنماید و نیز تکلیف دولت ایران است که دوستی خود را با این دو دولت مستحکم بدون اینکه در آن اثنا از تسلط و اختیاری که مایه استقلال خودش است به آنها قسمتی دهد. چیزی که دولت ایران باید احتراز از آن نماید این است که مبادا در رفتار و کردار خود با آن دو دولت فرقی گذارد، بلکه باید به هیچ وجه طرفداری نکند، و میل خود را نسبت به آنها در حالت مساوات بگیرد. زیرا که اگر ترجیحی در حق یکی از آنها روی دهد، دیگری بر خود نخواهد پسندید و محض اینکه با هم چشم خود در پایه و تسلط به یک درجه باشد مضایقه نخواهد داشت که در حین فرصت و لزوم مشکلات و پیچیدگی‌ها به میان آورد. اگر دولت ایران طرفداری نکند و ترجیح یکی بر دیگری را کنار گذارد و حالت مراوده و مساواتی را شعار نماید، تا به یک اندازه از زورآوری خارج محفوظ مانده‌شان خود را از هر گونه کاهش و پستی نگاهداری خواهند نمود و علاوه بر این، اگر یکی از سفرای مقیم طهران خواسته باشد تکالیف شاقه به دولت ایران وارد نماید، حمایت سایر سفارتخانه‌ها برای او مهیا خواهد بود، و در این حالت الزام آن است که دولت ایران احتیاط زیاد به کار برده، ابدا حق خود یا مراوده خود را با وزرای خارج به واسطه سهو و نسیان واقعه از امور معموله متعارفه به خطر نیندازد و در کارها بسیار دقیق و ملایم باشد. خوش‌سلوکی و حسن‌مراوده با سایر دول برای دولت ایران این نکته را نصب‌العین کمال هوشیاری خود سازد که مطابقتی محکم و تمام بدهد. میان قواعد داخله و رسوم پولتیک خود، چراکه دولت ایران امروز باید در آسیا مصدر کارهای عمده و خطیر شود و این حالت برای او دست نخواهد داد؛ مگر اینکه از زور و آبادی مملکتش چنان اطمینان داشته باشد که تواند در کارهای عمده و معظم که دولتین روس و انگلیس مصدر خواهند شد با آنها همسری و برابری کنند و علی‌السویه همراهی نمایند و از حالا بر مردمان دوراندیش واضح و آشکار است که دولتین روس و انگلیس باید دیر یا زود وقتی با دولت ایران مع و یکی باشند؛ ولی آن دو دولت چشمداشت امداد موقتی خود را که از دولت ایران دارند، موازنه خواهند کرد، با حالت و استطاعت داخله دولت ایران اگر تسلط و اقتدار اعلیحضرت پادشاهی محکم الارکان باشد و اگر دخل و خرج مملکت مطابق باشد و اگر لشکریان ایران نظم حرب حاصل نمایند و بالجمله اگر دولت ایران مکنتی و حالتی به هم رساند که تواند یا با دولت روس یا با دولت انگلیس در مهمی شریک و متفق شود و فایده‌ای برای خود بردارد، دوستی او را سایر دول طالب خواهند شد و آزادی و قواعد مملکت او را احترام خواهند کرد یا بالعکس اگر این مراتب که شرایط دولت متحد باثمری است در او موجود نباشد، برخلاف و ضد آن عمل خواهند کرد. حالت آینده دولت ایران و مراوده او با دول خارجه و امنیت مملکت و اقتدار او بسته بر آن است که عمده‌ترین توجهات را بر ترقی مملکت خود بگمارد و در آبادی بکوشد، تا آنچه خداوند بر آن مملکت عطا فرموده است، به ظهور بیاید و مملکت را از هر جهت منظم بدارد که مالیه و عدلیه و رتق و فتق امور مملکت مضبوط و محکم گردد. کارگزاری مملکت که بنیانش از امنیت و عدالت و انصاف برداشته شده باشد و برای تمام خلق یکسان باشد، نتایجش آن خواهد شد که می‌توان با دولت‌های خارج پولتیک خوبی به میان آورد و اگر حادثه روی دهد مهیای آن می‌توان بود که در رفع غائله کوشیده شود، والا رفتار و قواعد بد لامحاله ملک و دولت را در گذرگاه توفان و سیل حوادث خواهد گذاشت.