خوان‌پرون و جنگ با کارتل‌های غلات

خانواده لویی- دریفوس دو شرکت حمل‌و‌نقل دریایی داشت: یکی به نام لویی دریفوس در پارس و دیگری به نام بوریز مارک ۴ در لندن. پس از جنگ، فقط چند کشتی متعلق به این دو شرکت که در سال‌های پیش از جنگ ساخته شده بود، باقی مانده بود و بنابراین، ظرفیت حمل‌و‌نقل این دو موسسه بسیار غیرکافی به نظر می‌آمد. اما در مورد امور بانکی، هنوز نام لویی-دریفوس از اعتبار فراوان و مستحکمی برخوردار بود. بنابراین، پی‌یر لویی-دریفوس توانست بر پایه ۲۰درصد سهم نقدی، اعتبارات لازم را برای ساختن کشتی‌های جدید به دست آورد.

در سازمان جدید شرکت، مسوولیت‌ها میان اعضای خانواده تقسیم شد. پی‌یر مسوول همه امور مربوط به حمل‌و‌نقل دریایی شد و پسر عمویش ژان همه امور مربوط به دادوستد غلات و فرانسوا امور بانکی را به عهده گرفتند.

ژرژ آندره نیز در مدت جنگ، از فراز کوه‌های سوئیس، به کار حمل‌و‌نقل دریایی پرداخته بود. او فرزند یک ساعت‌ساز بود و فعالیت‌های خود را در زمینه غلات، با وارد کردن گندم روسیه آغاز کرد و به علت بالا بودن قیمت‌ها، سودهای فراوان برد. هنگامی که جنگ جهانی دوم آغاز گردید، او از شعبه‌ای که در آمریکا به نام گارناک داشت، گندم به سوئیس وارد می‌کرد.

اما پس از سال ۱۹۴۰، نه در جانب «متفقین» و نه در جانب کشورهای «محور» کشتی‌ آزاد و آماده وجود داشت، بنابراین او مجبور شد که به ساختن کشتی بپردازد. پس از جنگ نیز بر تعداد کشتی‌های خود افزود و پس از اندکی، شرکت غلات مستقر در شهر لوزان، یکی از مهم‌ترین قدرت‌های دریایی سوئیس و شاید مهم‌ترین آنها شد.

شرکت بانج عملا از جنگ خسارت و آسیبی ندیده بود. به علاوه رویدادهای سیاسی آرژانتین پس از سال ۱۹۴۵، شرایط مساعدی برای توسعه این موسسه در ایالات‌متحده به‌وجود آوردند. خوان پرون بلافاصله پس از انتخاب خود به ریاست‌جمهوری در ماه ژوئن ۱۹۴۶، بی‌پرده و صریح اعلام کرد که زندگی را بر شرکت‌های خصوصی غلات در آرژانتین تنگ خواهد کرد. او در نظر داشت که با سودهای حاصل از صادرات غلات، صنایع کشور را توسعه دهد و این به آن معنی بود که این شرکت‌ها را مورد کنترل شدید دولت قرار خواهد داد. پرون همان شیوه شرکت‌های غلات را پیش گرفت: یعنی غلات را از کشاورزان به قیمت‌های اندک می‌خرید و سپس تا آنجا که بازار گنجایش داشت، آنها را صادر می‌کرد. تنها تفاوت در این بود که درآمدهای حاصله، به جای ثروتمندتر کردن چند خانواده (در صورتی که به جیب اطرافیان پرون ریخته نمی‌شد) برای سرمایه‌گذاری‌های صنعتی به‌کار می‌رفت. کار رشوه‌خواری و سوءاستفاده بسیار بالا گرفت، زیرا در سال‌های ۱۹۴۶ و ۱۹۴۷، هنگامی که آمریکا می‌کوشید تا تولید غلات را در کشور توسعه دهد، روزنامه «واشنگتن پست»، پرون را متهم کرد که به ایجاد یک «بازار سیاه بین‌المللی» پرداخته است. دولت آرژانتین گندم را از کشاورزان به قیمت هر پیمانه ۲۵/۱دلار می‌خرید و آن را به قیمت ۵ تا ۶ دلار به اروپای جنگ‌زده می‌فروخت.در سال ۱۹۴۸، پرون فشار دولت را بر شرکت‌های غلات بیشتر کرد و برای اجرای این هدف، «موسسه توسعه بازرگانی آرژانتین» را تاسیس نمود و به این ترتیب بازرگانی غلات را رسما انحصاری کرد تا منابع مالی لازم را جهت توسعه صنایع جمع آورد.در چنین شرایطی، بانج می‌کوشید تا به فعالیت‌های دیگر روی آورد. در آن هنگام، شرکت بانج تعدادی آسیا، کارخانه ریسندگی و رنگسازی در برزیل داشت و سرمایه‌گذاری‌های خود را در این کشور توسعه می‌داد، زیرا محیط سیاسی برزیل برای فعالیت‌های این شرکت مساعدتر به نظر می‌رسید. به‌علاوه، بانج در ایالات‌متحده به فعالیت پرداخت و تاسیسات دو شرکت را در منطقه میدل‌وست خرید و به این ترتیب صاحب شبکه وسیعی از سیلوها و ترمینال‌ها در داخل آمریکا شد.ولی در میان پنج شرکت بزرگ غلات، کارگیل و کنتینانتال، برای استفاده از وضع جدید بازرگانی غلات در آمریکا، در وضع بهتری قرار داشتند. آنها در ایالات‌متحده صاحب سیلوها و تاسیسات بندری بسیار مجهزی بودند. قسمت مهمی از کمک‌های غذایی - که در آن هنگام به مقادیر بی‌سابقه‌ای رسیده بود - از طریق آنها تهیه و به سوی اروپا حمل می‌شد. در آن زمان بر همه روشن شده بود که شرکت‌های بزرگ غلات می‌توانند، همانند شرکت‌های بزرگ نفتی، از برنامه‌های دولت و کمک‌هایی که به کشورهای جنگ‌زده می‌کرد، سود برند.

دستگاه دولتی، بابت ذخیره‌سازی غلات به کارگیل و کنتینانتال پول می‌پرداخت و به‌علاوه با اجرای برنامه اعطای کمک، موجب می‌شد که صادرات آنها رونق گیرد.

در آن هنگام، هیات سه نفری که شرکت کنتینانتال را اداره می‌کرد، منتظر بود که میشل پسر ژول فریبور همه رموز و فنون کار را فرا گیرد و جانشین پدر شود. در آن زمان رنه رییس هیات‌مدیره شرکت بود، ولی او به جمع‌آوری آثار هنری بیشتر از بازرگانی غلات علاقه نشان می‌داد. شرکت کنتینانتال تا حدودی به «سازمان ملل غلات» شباهت داشت و وجود این هیات سه نفری، که اعضایش از ملیت‌های مختلف بودند، با این وضع همساز بود. ویلم شیلتوئیس اهل هلند، جولیوس مایر اهل آلمان و اوژن بیسل آمریکایی بود. در مدت مدیریت آنها شرکت کنتینانتال توسعه یافت، اما آهنگ گسترش آن از کارگیل آهسته‌تر بود. کارگیل با همان سرعتی که از سال‌های دهه ۱۹۳۰ گرفته بود، به پیش می‌رفت. فعالیت‌های این شرکت نیز گوناگون بود. در مدت جنگ، به دنبال فعالیت‌هایش در زمینه ساختن کشتی‌های رودخانه‌رو، به ساختن کشتی‌های اقیانوس‌پیما پرداخت و به این ترتیب صاحب هجده تانکر و چهار کشتی شد. کارگیل در سال ۱۹۴۹، ۲۵درصد از کشتی‌های «دریاچه‌های بزرگ» را یا در مالکیت یا در اجاره خود داشت. نزدیک به یک پنجم از درآمدهای شرکت از فعالیت‌های دیگری به جز فروش غلات به دست می‌آمد.