دعوا بر سر گل میخک بود

بیشتر درآمدهای کمپانی ناشی از انحصارهایی بود که در مورد فرآورده‌های کشاورزی اعمال می‌کرد: و بیش از همه، در بازار انحصاری ادویه‌هایی که از جزایر ملوک وارد می‌کرد بعد، برنج بود که از جاوه می‌‌آمد. در جزایر ادویه، هیچکس حق نداشت زمین‌های مخصوص کشت ادویه را برای کشت مواد غذایی، مانند برنج و گندم و جو، مورد استفاده قرار دهد. قهوه در آغاز ازمنطقه موکا در شبه جزیره عربستان وارد می‌شد، ولی هلندی‌ها در بومی ساختن کشت قهوه در جاوه به چنان موفقیتی دست یافتند که حتی اسم عام جدیدی به این نوشیدنی دادند، بقیه منافع از خرید در بازارهای آزاد حاصل می‌آمد: ظروف چینی، پارچه‌های ابریشمی و چای از چین، ابریشم خام از هند و جز اینها، ولی در این گونه موارد کمپانی‌ می‌بایست با دیگر خریداران، از جمله کارگزاران و ماموران خودش، به رقابت بپردازد. بنابراین تعجبی ندارد که مدیران کمپانی به شدت بر انحصارها تاکید می‌ورزیدند.

اما در درازمدت حتی انحصارها هم به لرزه می‌افتادند. حفظ انحصارها در برابر بومیان و مهاجران خارجی مستلزم نیرویی چنان کارآمد و پرقدرت بود که تنها حاکمی با اختیار دریافت مالیات می‌توانست از عهده پرداخت صورتحساب آن برآید، بدین سان، کمپانی هند شرقی هلند ناچار شد که فرمانروایی مطلق خود را به امیران و سلطان‌های بومی واگذارد. از این به بعد، کمپانی در معرض هزینه‌هایی قرار می‌گرفت که ربطی به کسب‌وکار نداشتند و پایانی هم برای آنها متصور نبود. این نوع هزینه‌ها معمولا در دفترهای حسابداری رسمی به ثبت نمی‌رسند؛ چون بی‌نهایت پراکنده و نامشخص‌اند درعمل، این گونه هزینه‌ها به طرزی نامحسوس آنقدر رشد پیدا می‌کنند که مبارزه با آنها غیرممکن می‌شود. (قیاس کنید با کسر بودجه‌هایی که بسیاری از دولت- ملت‌های امروزین را تهدید می‌کند).

به علاوه، این طرز حکومت کمپانی را به تحمیل نوعی اقتصاد دستوری واداشت، به گفته یکی از تاریخ نگاران، «مجمع الجزایر اندونزی عملا به صورت یک پارچه ملک اربابی- یک کشتزار بزرگ-» درآمد این استراتژی ممکن بود تاحدی درآمدهای مستقیم کمپانی را تضمین کند، ولی فقط به هزینه کشتکاران بومی و درآمدهای مالیاتی.

به طور درازمدت در غیاب اعمال زور(و اعمال زور هم هزینه‌های خاص خود را دارد)، مردم اجازه نخواهند داد که با آنها هر طور که می‌خواهند رفتار کنند. در سطح معینی هم مردم سر قوز می‌افتند و شروع می‌کنند به مخالف‌خوانی یا بدتر به جرم و جنایت روی می‌آورند.

مورد گل میخک را درنظر بگیرید. درخت میخک که در اوج رشد خود به تقریبا ۱۲متر هم می‌رسد فقط در آمبون و چند جزیره کوچک‌تر یافت می‌شد. هلندی‌ها که در اندیشه انحصار بودند، مردم را از دیگر جزایر میخک‌دار به آمبون کوچاندند و قبل از این کار تمام درخت‌های میخک آنها را ریشه کن کردند تا مانع از فروش گل میخک به خریداران غیرهلندی بشوند، به زبان کمپانی‌ هند شرقی هلند، تمام مردم آمبون از «امتیاز» کشت میخک برخوردار بودند.این «امتیاز» الزماتی نیز در پی داشت: مردم آمبون متعهد بودند که درخت‌ها را به تقاضای کمپانی قطع کنند، تمام موادغذایی مورد نیاز خود را از کمپانی به قیمت‌های (بسیار بالای) کمپانی‌ خریداری کنند. از سوی دیگر، کمپانی اختیار مطلق داشت که به میل خود برای محصول میخک جزیره قیمت معین کند. هدف اصلی آن بود که کمترین پول ممکن را به کشتکاران بدهند، ولی نه آنقدر کم که موجب رها کردن این کار بشود، نیازی به گفتن نیست که کمپانی، تحت‌تاثیر حرص غریزی خود، پول کافی به کشتکاران میخک نمی‌داد و «امتیازداران» آمبون رفته‌رفته نسبت به امتیاز خود دلسرد می‌شدند. در سال ۱۶۵۶، هلندی‌ها متوجه شدند که تولید گل میخک از تقاضا عقب‌مانده است. بنابراین به مردم جزیره دستور دادند که در ازدیاد درخت‌های میخک بکوشند، ولی در ۱۶۹۲ و ۱۶۹۷ همان باغداران را مجبور کردند که درختان خود را ریشه کن کنند، در میانه قرن هجدهم تقاضا دوباره فزونی گرفت و کمپانی از نو به زیاد کردن درخت‌ها روی آورد، ولی چند سالی نگذشته بود که دوباره به قطع درختان پرداخت. در ظرف این مدت، کشتکاران جزیره به فقر و انزجار افتاده بودند و کل جمعیت آمبون در حدود ۳۵درصد کاهش نشان می‌داد. اما در جریان همین رویدادها، انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها در مستعمرات خود شروع کرده بودند به کشت درخت میخک. بدین ترتیب، انحصار هلندی‌ها از بین رفت و ادویه نیز به طور کلی از فهرست مواد گرانبها حذف شد.قهوه نیز یک مثال مشخص دیگر از چیزی است که آدام اسمیت آن را «کامل‌ترین نوع ویرانگری» می‌نامند. قهوه برای نخستین بار در سال ۱۶۶۱ به هلند وارد شد و از ۱۶۹۶ کوشش‌هایی برای کاشت درخت قهوه در جاوه آغاز شد، کشتکاران بومی به ازای هر کیلو قهوه تقریبا ۲۰ استیور پول می‌گرفتند و با این قیمت به کشت این محصول جدید علاقه‌ نشان می‌دادند. ولی کمپانی‌ هند شرقی که همچنان در اندیشه صرفه‌جویی بود، این قیمت را به ۵/۲استیور کاهش داد و بومیان شروع کردند به کندن درخت‌های قهوه و حتی در برابر مجازات‌ها هم از پای درنیامدند، بنابراین، کمپانی‌ به کشت اجباری قهوه‌ روی آورد و قیمت‌ها را هم افزایش داد.اما چندی بعد که فلفل بازار خوبی پیدا کرد، هلندی‌ها به قهوه‌کاران دستور دادند درخت‌ها راقطع کنند و به جای آنها فلفل بکارند.