در آستانه جنگ تازه

یک ناو جنگی انگلیس

مناسبات سیاسی داخلی و سیاست خارجی کشورهای گوناگون در نهایت از دل فلسفه سیاسی بیرون می‌آید. انگلستان و آمریکا دو کشور عجیب و پرماجرایی هستند که از دشمن و تضاد با یکدیگر به‌ویژه در حوزه فکری به دوستی دیرپایی دست یافته و امروز نیز دو کشور متحد هستند. کریستوفر لین نویسنده مقاله افسانه صلح مردم‌سالارانه که آن را در کتاب «صلح لیبرالی» چاپ کرده است،‌این مناسبات را یادآور شده است که بخش سوم آن را می‌خوانید. در منچستر همایشی که در پایان سال ۱۸۶۲ برگزار شد پیامی خطاب به لینکلن صادر کرد و در آن به وی به خاطر در پیش گرفتن «مشی انسانی و صحیح»اش در جهت پیشبرد برداشت بنیادی آمریکا دایر بر اینکه «همه انسان‌ها برابر آفریده شده‌اند» تبریک گفت. در بهار سال ۱۸۶۳ در لندن همایشی با حضور بیش از ۲۵۰۰ کارگر برگزار شد که قول دادند «حداکثر تلاش خود را به کار بندند تا جلوی به رسمیت شناخته شدن هر حکومتی را که بر بردگی انسان پایه گرفته باشد، بگیرند.»

لیبرالیسم دست کابینه انگلستان را از مداخله در جنگ داخلی آمریکا بسته بود. اندکی پس از انتشار اعلامیه آزادی بردگان، کابینه انگلستان پیشنهاد فرانسه دایر بر میانجیگری مشترک دو کشور برای پایان دادن به جنگ داخلی آمریکا را مورد بررسی قرار داد.همگان می‌دانستند که ایالت‌های شمالی تقریبا به یقین این پیشنهاد را نخواهند پذیرفت و در نتیجه برای عملی ساختن میانجیگری توسل به مداخله مسلحانه قطعی خواهد بود. هواداران مداخله از جمله لرد جان راسل و ویلیام گلادستون خواستار پایان یافتن محاصره ایالت‌های جنوبی توسط ایالت‌های شمالی بودند. از این گذشته، بی‌رحمی‌های صورت گرفته در جنگ نیز آنان را آزرده ساخته بود و از حق تعیین سرنوشت جنوبی‌ها نیز پشتیبانی می‌کردند. دیگر هواداران مداخله نیز مدعی بودند که تقسیم همیشگی آمریکا که سبب تضعیف آن کشور خواهد شد در بلندمدت به سود انگلستان خواهد بود. ویسکانت پالمرستون، نخست‌وزیر وقت انگلستان نیز بارها از مداخله پشتیبانی کرده بود. ولی در اواخر اکتبر با توجه به چشم‌انداز این کار نظرش را تغییر داد.

پالمرستون دلایل بسیاری برای تغییر نظرش ارائه کرد، ولی نکته جالب این است که ظاهرا مانع اصلی وی تغییر افکار عمومی انگلستان در نتیجه صدور اعلامیه‌ آزادی بردگان بوده است. در اکتبر پالمرستون در نامه‌ای خصوصی به راسل نوشت که اینک «مشکل بزرگ» انگلستان برای تنظیم شرایط صلح، مساله بردگی است. وی پرسید آیا کابینه می‌تواند «بدون رنجاندن بسیاری از مردم انگلستان به ایالت‌های شمالی توصیه کند که بردگی را مجاز بشمارند و راه گریزی برای این کار پیدا کنند حال آنکه ایالت‌های جنوبی پس از صدور فرمان آزادی بردگان توسط لینکلن بر چنین شرایطی پای خواهند فشرد»؟ به نوشته وی، فرانسویان برای مداخله حاضر به یراق‌ترند، زیرا «در این مسائل مانند دیگر مسائل، اصول و درست و نادرست بودن امور، دست‌شان را به اندازه ما نبسته است».

به یقین، استدلال‌های دیگری در مخالفت با مداخله در جنگ داخلی آمریکا نیز به گوش پالمرستون خورده بود. وزیر جنگ وی، جورج کورنوال لوئیس بیش از همه نگران این مساله بود که شناسایی کنفدراسیون ایالت‌های جنوبی توسط انگلستان، سابقه حقوقی بین‌المللی نادرستی ایجاد خواهد کرد. از این گذشته، لوئیس می‌گفت قدرت‌های اروپایی در وادار ساختن ایالت‌های شمالی به پذیرش شرایط صلح دشواری خواهند داشت. وانگهی پیشرفت خود جنگ نیز که به تازگی چندان به سود جنوب پیش نمی‌رفت بر ذهن پالمرستون سنگینی می‌کرد، ولی همان‌گونه که پالمرستون در ۱۸۶۱ به سفیر کبیر روسیه در لندن گفته بود «در این کشور دو قدرت وجود دارد، حکومت و افکار عمومی که برای انجام اقدامات مهم و بزرگ باید با یکدیگر همنظر باشند.» پس از پاییز سال ۱۸۶۲ افکار عمومی دیگر نمی‌گذاشت که انگلستان دست به مداخله زند. خود راسل در بهار ۱۸۶۳ جلوی فروش کشتی‌های زره‌پوش جنگی انگلستان به کنفدراسیون جنوب را گرفت و در نامه‌ای خصوصی خطاب به یکی از همقطارانش نوشت: «اگر هم گاهی در مداخلات شرکت کرده‌ایم در جهت استقلال، آزادی و رفاه بخش بزرگی از انسان‌ها بوده است. در واقع مایه تاسف من خواهد بود اگر از طرف این کشور مداخله‌ای صورت گیرد که سرشتی متفاوت با این داشته باشد». حتی گلادستون در سراسر تابستان مخالف مداخله بود: «جنگ با ایالات متحده ... چون جنگ با خویشاوندان خودمان به نفع برده‌داری خواهد بود و به دلایل بسیار روشنی مورد قبول مردم نخواهد بود».

مناسبات انگلستان و آمریکا ۹۶-۱۸۹۵ درست بیش از سی سال بعد بار دیگر انگلستان و ایالات متحده در یک قدمی جنگ با هم قرار گرفتند. گروور کلیولند، رییس‌جمهور وقت ایالات متحده و ریچارد اولنی، وزیر امور خارجه وی اختلافات مرزی میان گویان انگلستان و ونزوئلا را فرصت مغتنمی برای ابراز قدرت ایالات متحده در دنیای نو تشخیص دادند. کلیولند و اولنی با این ادعا که انگلستان با تلاش برای توسعه قلمرو خود در دنیای نو آموزه مونرو را زیرپا گذاشته است، خواستار داوری ایالات متحده در اختلاف یادشده گشتند. پس از آنکه لرد سالزبری، نخست‌وزیر و وزیر خارجه انگلستان به کلیولند گفت که این مساله ربطی به ایالات متحده ندارد، کنگره آمریکا در دسامبر ۱۸۹۵ به اتفاق آرا رای به تامین اعتبار لازم برای تشکیل یک کمیسیون آمریکایی جهت تعیین مرز داد که باید توصیه‌هایش به هر طریق لازم به اجرا گذاشته می‌شد. چند روزی تب جنگ در آمریکا بالا گرفت، ولی بحران ظرف چند ماه بعد به شکل مسالمت‌آمیزی فیصله یافت و دو کشور هرگز بار دیگر به طور جدی به فکر جنگ با یکدیگر نیفتادند.