امیرکبیر در حالی که سخت سرگرم مذاکره و چانه‌زنی برای دفاع از منافع ملی بود با دشواری‌های داخلی از جمله نادانی حاجی‌میرزا آغاسی که از سر نادانی یا تبانی بود مواجه شد. با این همه او توانست با شناخت موقعیت‌های در دسترس مذاکرات نفس‌گیری را انجام دهد تا حدی که به بیماری او منجر شد و تا پای مرگ پیش رفت.. متاسفانه امیرکبیر در شرایطی به دفاع از منافع ملی در مذاکرات ارزنه‌الروم مشغول بود که دولت ایران بدون برخورداری از سیاست خارجی مشخص تنها امید خود را به وی بسته بود. تا آنجاکه در تاریخ مضبوط می‌باشد، حتی نابسامانی اوضاع ایران به‌حدی بود که حاجی‌میرزا آغاسی تحت تاثیر روس و انگلیس در برخی مواقع دستورات و پیام‌های کاملا ضد و نقیض به گروه مذاکره‌کننده در ارزنه‌الروم می‌فرستاد. وی حتی کار را تا آنجا پیش برد که در کمال نادانی، دولت‌های بیگانه‌ای را که در مذاکرات ارزنه‌الروم شرکت داشتند از محتوای پیام‌های خود آگاه می‌کرد. در چنین شرایطی است که بیشتر به سختی کار و مهارت امیرکبیر پی‌خواهیم برد. در یک کلام باید گفت که در آوردگاه سیاست و دیپلماسی ایران، روس، انگلیس و عثمانی این نماینده ضعیف‌ترین کشور، یعنی ایران، بود که با مهارت و شجاعت و آگاهی به فن دیپلماسی و گفت‌وگو با طرف‌های خارجی توانست پیروز میدان گردد.

دولت و دربار ایران در این زمان به‌قدری ناآگاه و غافل از رسوم مذاکرات بین‌المللی بودند که حتی در صدور اختیارنامه میرزاتقی‌خان مواردی از اشکال از خود باقی گذاشتند و بدین‌ترتیب مجبور شدند پس از سپری‌شدن چندین جلسه از مذاکرات ارزنه‌الروم فرمان مکمل اختیارنامه او را صادر کنند. امیرکبیر در حین مذاکرات بارهاوبارها تا مرز تقابل و حتی درگیری با نمایندگان عثمانی پیش رفت، اما هرگز تسلیم تهدیدات و بلوف‌های آنان نشد. هرچند پرداختن به ریز مسائل و شرح جزئیات در هریک از موارد اختلافی و بیان موضع و عملکرد امیرکبیر در این موارد از حوصله این بحث خارج است، اما باید گفت که وی در خصوص هریک از موارد اختلافی با دستی پر و آگاهی کامل از مساله و نهراسیدن و مرعوب‌نشدن پای به میدان مذاکره می‌گذاشت و معمولا پیروز و سربلند بیرون می‌آمد.

در جهت معرفی میزان قدرت و قابلیت میرزاتقی‌خان فراهانی یا همان امیرکبیر معروف در فن مذاکره و دیپلماسی، همین بس که رابرت کرزن که خود جزو نمایندگان هیات انگلیس حاضر در مذاکرات بود، درباره او چنین گفته است: «میرزا تقی از تمام نمایندگان عثمانی، روسیه و انگلیس که در ارزنه‌الروم جمع شده بودند قابل ملاحظه‌تر و مشخص‌تر بود و با هیچ یک از آنها قابل‌مقایسه نبود.» ظل‌السلطان نیز در کتاب تاریخ و سفرنامه مسعودی می‌گوید: «از روی انصاف می‌گویم و خدا را به شهادت می‌طلبم که در مقام امیرکبیر غلو نکردم. از خواجه نظام‌الملک مرحوم وزیر معروف و مشهور سلاجقه و صاحب‌بن‌عباد وزیر مشهور و معروف دیالمه و پرنس بیسمارک و لرد پالمرستون، ریشو وزیر مشهور لوئی سیزدهم فرانسه و پرنس کارچکوف روسی، به حق حق، به‌مراتب باعرضه‌تر و بهتر بود.»

نقد بر امیر

هرچند در این گفتار سعی ندارم که بر تمام اقدامات امیر قلم تایید و تحسین بکشم اما از آنجاکه مقصود اصلی در این بحث فن مذاکره و دیپلماسی است نمی‌توان از مهارت‌ها و قابلیت‌ها‌ی وی به آسانی گذشت. در اینجا متذکر می‌شوم که تمجید و تایید ما در خصوص فن مذاکره و گفت‌وگوی امیرکبیر و تسلط او بر جریانات سیاسی حاکم بر روابط ملل و دولت‌ها هرگز به صورت مطلق نیست؛ چنانکه بسیاری از محققان و مورخان در همین موضوع نیز ایراداتی بر وی وارد نمودند.یکی از این موارد گرایش وی به سمت ینگه دنیا - ایالات متحده امریکا - می‌باشد. اعتقاد براین است که امیر با هدف دفع خطر روس و انگلیس به سمت نیروی سومی گرایش پیدا کرد که در سال‌های بعد دردسرهای فراوانی را برای کشورمان به همراه آورد. هرچند در این مورد نمی‌توان بر امیر چندان خرده گرفت؛ اما این ایراد بر او همچنان باقی است که با واردکردن ناگهانی دولت آمریکا به صحنه سیاسی کشور، بریتانیا و روسیه را هرچه بیشتر در جهت تسلط و نفوذ در ایران تحریک نمود. گروهی دیگر بر این باورند که اعطای حق بازرسی و نظارت بر کشتی‌ها در خلیج‌فارس به دولت بریتانیا از سوی وی نیز امری غیرقابل دفاع می‌باشد؛ چراکه دولت انگلستان در آن زمان به بهانه جلوگیری از برده‌داری و حمل‌ونقل و فروش برده در دریای‌عمان و خلیج‌فارس عملا قصد داشت این آبراه حیاتی را تحت نفوذ و کنترل خود درآورد، اما به‌رغم چنین انتقاداتی - هرچند برخی از آنها کاملا صحیح و به‌حق باشد - بازهم نمی‌توان از اقدامات و فعالیت‌های درخشان وی در عرصه سیاست خارجی چشم‌پوشی کرد. امیرکبیر در حالی مذاکرات ارزنه‌الروم را پیش می‌برد که این گفت‌وگوها بسیار طولانی، گسترده و وقت‌گیر بود. در حین مذاکرات چندین بار امیر به بیماری و نقاهت مبتلا گشت و حتی یک‌بار براثر آشوبی که در شهر ارزنه‌الروم روی داد تا پای مرگ پیش رفت؛ ولی هرگز از مذاکرات دست نکشید و با تدبیر و درایت خود کار را با انعقاد عهدنامه ارزنه‌الروم در شانزدهم جمادی‌الثانی سال ۱۲۶۲.ق به پایان برد و سرافراز به میهن بازگشت.

در کل می‌توان گفت به موجب معاهده ارزنه‌الروم، هرچند دولت ایران از دعاوی خود در بعضی مناطق مرزی دست برداشت؛ اما در مقابل عثمانی‌ها نیز حاکمیت ایران بر خرمشهر و ساحل چپ اروندرود و نیز حق کشتیرانی ایران در این رودخانه را به رسمیت شناختند که تاریخ نشان داده اهمیت ارزش مورد اخیر به چه میزان می‌باشد.

امیر خسته و کوفته اما سربلند از مذاکرات ارزنه‌الروم پس از چهارسال به میهن بازگشت؛ اما متاسفانه مورد بی‌مهری برخی از جمله حاج‌میرزا آغاسی قرار گرفت. وی چنین وانمود می‌کرد که امیرکبیر در انجام کامل ماموریت خویش موفق نبوده و علاوه براین در مواردی نیز که کامیاب گردیده ارشادات و راهنمایی‌های شخص وی موثر بوده است. سرانجام وی و محمدشاه قاجار ضمن اعتراف به توانایی‌های امیرکبیر به تحسینش پرداختند.