پیروزی سرخ‌ها بر سفیدها

لئون تروتسکی

بلشویک‌ها به رهبری لنین برای استقرار کمونیسم در روسیه کار سختی داشتند و از ناحیه آلمان با تهدید مواجه بودند، اما نه تنها آلمان‌ها بلکه پشتیبانی نظامی‌ سایر کشورها از مخالفان بلشویک‌ها نیز چاره‌ساز نشد و کمونیست‌‌ها سرانجام روسیه را از چنگ تزارها خارج کردند... تهدید عمده برای بلشویک‌ها، ارتش آلمان بود که به‌سمت پتروگراد در حال پیشروی بود؛ بنابراین بعد از امضای معاهده صلح برست لیتوفسک، روس‌ها اوکراین، فنلاند و ایالت‌های بالتیک و قفقاز و لهستان را از دست دادند.

امضای معاهده صلح برست لیتوفسک، دشمنی در داخل روسیه علیه بلشویک‌ها را تشدید کرد. در ماه مه ۱۹۱۸ سپاهی متشکل از اسرای چکسلواکی از یک طرف به‌علت بدرفتاری ارتش سرخ با آنان و از طرفی به‌لحاظ آنکه آنان با صلح با آلمان موافق نبودند و می‌خواستند که با کمک روس‌ها از سرزمین روسیه گذشته و وطن خود را از چنگ آلمان و اتریش آزاد کنند، سر به شورش برداشتند. سپاه اسرای چک که در زمان تزار در جبهه جنگ با اتریش و آلمان به‌اسارت گرفته شده و به سیبری تخلیه شده بودند، توسط روسیه تزاری تبلیغ و تحریک و سازمان داده شدند تا برای رهایی میهنشان از چنگ و سیطره ژرمن‌ها دوش به‌دوش ارتش روسیه تزاری به خط مقدم اعزام شوند.

ولی در این حین بلشویک‌ها قدرت را در دست گرفتند. با برقراری صلح برست لیتوفسک ارتش سرخ به‌موجب تعهداتش و بر طبق حقوق بین‌الملل، مانع از حرکت آنان برای آزاد‌سازی چکسلواکی شد؛ بنابراین قرار شد این سپاه ۴۵۰۰۰ نفری سازمان یافته مجدد به صورت اسیر جنگی در بیایند که البته آنها تن به این کار ندادند و شورش کردند. در ظرف چهار ماه لژیون چک منطقه وسیعی از شرق ولگا و سیمبرسک و غازان را متصرف شدند. لنین برای مقابله با چنین وضعیتی، لئون تروتسکی را به‌عنوان کمیسر جنگ منسوب کرد. تروتسکی نبوغ نظامی خود را نشان داد و با تجدید سازمان ارتش سرخ در ولگا در سپتامبر ۱۹۱۸ سیمبرسک و غازان را باز پس گرفت و شهر سامارا در شرق را ولگا را تحت‌کنترل در آورد. روس‌های سفید تحت‌فرماندهی کولچاک زمانی که ژنرال آنتون دنیکین کنترل منطقه کوبان را به‌دست آورد و ژنرال پتر رانگل مظفرانه در امتداد ولگا به سمت شمال حرکت می‌کرد، به سمت جنوب پیش روی کردند.

یکی از تهدیدات جدی علیه بلشویک‌ها از جانب ژنرال نیکلای یودنیچ بود که در اکتبر ۱۹۱۸شهر گاتچینا در فاصله ۵۰ کیلومتری پتروگراد را تصرف کرد. تروتسکی برای مقابله با او و دفاع از پایتخت مراجعت کرد و ارتش سرخ را از بین کارگران صنعتی و راه آهن سازمان داد. یودنیچ به‌رغم برتری تعداد سربازان عقب‌نشینی کرد و به سمت استونی رفت.

دریاسالار کولچاک در ولادی ووستک فرمانده ناوگان روسیه بود. وی طرفدار تزار و خواهان ادامه جنگ با آلمان‌ها بود. آدمیرال کولچاک در اومسک واقع در شرق سیبری یک جنبش ضد بلشویک را به‌وجود آورده بود و از طرف انگلیسی‌ها، فرانسوی‌ها، ژاپنی‌ها و آمریکایی‌ها مورد کمک و حمایت بود.

در دسامبر ۱۹۱۸ حدود ۲۰۰.۰۰۰ سرباز خارجی نیروهای ضد بلشویک را پشتیبانی می‌کردند و این در حالی بود که ارتش سرخ نیز در حال رشد بود و حدود ۵۰۰.۰۰۰ نفر سرباز داشت. از این عده حدود ۴۰.۰۰۰ نفر شامل افسرانی بودند که در زمان تزار خدمت کرده بودند و مورد اعتماد بلشویک‌ها نبودند.

در مارس ۱۹۱۹ آلکساندر کولچاک، یوفا را تصرف وغازان را مورد تهدید قرار داد. در طی همین پیشروی‌های وی بود که تزار و همراهانش در اکاترین بورگ به قتل رسیدند. کولچاک پس از پیشروی‌های اولیه در نوامبر همان سال از ارتش سرخ تحت‌فرماندهی میخائیل فرونزه شکست خورد و سرخ‌ها وارد شهر اومسک شدند.

در بعضی اسناد آمده است که آدمیرال کولچاک به سمت مشرق فرار کرد، ولی توسط قوای شورشی چک دستگیر شد که آنها هم او را به بلشویک‌ها تحویل دادند. آدمیرال کولچاک در ۷ فوریه ۱۹۲۰ به جوخه اعدام سپرده شد، ولی بعضی منابع نوشته‌اند که وی با کمک انگلیس‌ها فراری داده شد و به لندن رفت و تا جنگ جهانی دوم نیز زنده بود و کتاب خاطراتی نیز وجود دارد که منتسب به او است. روایت دوم معتبر‌تر به‌نظر می‌رسد. ژنرال فرونزه برای پاکسازی ترکستان از ضد انقلابیون به ترکستان رفت.

شهر بیشکک، پایتخت قرقیزستان امروز، در زمان اتحاد شوروی به‌نام همین ژنرال فرونزه نامیده می‌شد.ژنرال دنیکین و نیروهایش تحت‌فشار بلشویک‌ها در مقطعی از زمان از طریق باکو و با ۱۵ فروند کشتی به انزلی و گیلان فرار کردند و بعدها با ارتش سفید خود به شبه جزیره کریمه منتقل شدند. او مقاومت مختصری در روستف کرد و آن گاه به نووروسیسک در کنار دریای سیاه رفت.

دنیکین در آوریل ۱۹۲۰ از روسیه خارج شد و جایش را ژنرال پتر رانگل گرفت. او با تجدید قوایی در ماه ژوئن به کریمه حمله کرد؛ ولی در مقابل نیروهای ارتش سرخ تحت‌فرماندهی مارشال فرونزه کاری از پیش نبرد و در ماه نوامبر همان سال باقیمانده ارتش سفید از روسیه فرار کردند و رفتند.به این ترتیب کشورهای دنیا واقعیت آنچه را که حادث شده بود، پذیرفتند و برای دو سه نسل تلاش کردند که به‌نوعی با این واقعیت تلخ، مقابله سیاسی، رقابت، مدارا و زندگی کنند.