سیاست الماس و چلچراغ !
گروه تاریخ اقتصاد- فریماه فلاحی: سردنیس رایت در سال 1953 کاردار سفارت انگلیس در تهران و در سال‌هاى 1963 تا 1971 وزیرمختار بریتانیا در ایران بود. رایت حاصل دوازده سال زندگی سیاسی‌اش میان ایرانیان را در کتاب «انگلیسیان در ایران» ثبت کرده و می‌توان گفت که این نخستین کتابى است که ماهیت روابط ایران و انگلیس را از نگاه و زبان یک انگلیسى تبار به تصویر می‌کشد. در اینجا بخشی از گزارش‌های وی را با عنوان تشریفات و برخوردها بررسی می‌کنیم.
رایت در بخشی از گزارش‌هایش اسامی سفیران انگلیس در دربار پادشاهان قاجار را به این ترتیب ارائه می‌دهد:
سرهار فورد جونز (بعدها جونز بریجز)، سال‌های ۱۱- ۱۸۰۹ با سمت سفیر، سرگور اوزلی، سفیر فوق‌العاده و تام‌الاختیار ۱۴- ۱۸۱۱. جیمز ج.موریه، وزیرمختار ۱۵- ۱۸۱۴. سروان هنری ویلوک (بعدها سر) با سمت کاردار در ۲۶- ۱۸۱۵. سرهنگ جان کینیز مک دونالد (بعدها سر)، فرستاده شرکت هند شرقی در ۳۰- ۱۸۲۶. سروان جان کمبل (بعدها سر) از ۱۸۳۰ تا ۱۸۳۴ کاردار و سپس در ۱۸۳۵ سرکنسول تام الاختیار. دکتر جان مک نیل (بعدها سر) سفیرکبیر و وزیرمختار در ۴۲- ۱۸۳۶. سرهنگ دوم جاستین شل (بعدها سر) از ۱۸۴۲ تا ۱۸۴۴ کاردار، سپس تا۱۸۵۳ سفیر کبیر و وزیر‌مختار. او در اینجا اشاره می‌کند که از این تاریخ به بعد در بقیه دوره قاجاریه همه فرستادگان انگلیسی سفیر کبیر و وزیر مختار بودند.
عالی‌جناب چارلز موری (سر) (۵۹- ۱۸۵۴) سرهنگ سر هنری راولینسون (۶۰- ۱۸۵۹). چارلز آلیسون (۷۲ - ۱۸۶۰) و تیلور تامسون (۸۷- ۱۸۷۹) سرهنری داموند ولف (۹۰- ۱۸۸۷) سرفرانک ت. لاسلز (۹۴- ۱۸۹۱) سرمورتیمر م. دوراند (۱۸۹۴- ۱۹۰۰) سر آرتور ن. هاردینگ (۵-۱۹۰۰) سر سسیل اسپرینگ رایس (۸-۱۹۰۶) سرجورج برکلی (۱۲-۱۹۰۸.) سر والتر تاولی(۱۵- ۱۹۱۲) چارلز م.مرلینگ (سر) (۱۸- ۱۹۱۵) سر پرسی کاکس(۲۰- ۱۹۱۸) هرمن ث. نورمن (۲۱- ۱۹۲۰) و سر پرسی لورن (۲۶- ۱۹۲۱)
رایت همچنین مهدی علیخان، سرتیپ جان مالکوم (که البته مورد پذیرش فتحعلی شاه قرار نمی‌گیرد) را سفیران کمپانی هند شرقی و هنری آلیس را سفیر تام الاختیاری معرفی می‌کند که با اختیارات تام به اوزلی و جیمز موریه پیوست تا درباره تعدیل عهدنامه ۱۸۰۹ ایران و انگلیس مذاکره کند و در ادامه هنری آلیس (سر) را سفیر فوق‌العاده برای عرض تبریک جلوس به محمد شاه و ویسکونت داون را سفیر فوق‌العاده برای تقدیم نشان بند جوراب به شاه معرفی می‌کند.
رایت تاریخچه‌ای از حضور این افراد و نحوه برخورد ایرانیان با آنها ارائه می‌دهد و این‌گونه شروع می‌کند که جان مالکوم در نخستین سفرش به ایران در سال ۱۸۰۰ براساس تجاربش در هند، روشی برای نزدیکی به مقامات ایرانی به ذهنش رسید. او هدایایی از قبیل الماسی بزرگ، ساعت‌های جواهر نشان، جعبه جواهرهای زرین میناکاری‌شده، چلچراغ، تفنگ و تپانچه و چیزهای نوظهور همچون تفنگ بادی و ماشین تولید الکتریسیته به شاه و دربار ایران هدیه کرد.
امروز برای نزدیک شدن به کشورها، هدایای گرانبها و پول نقد ممکن است نامناسب باشد و کارکردی نداشته باشد، ولی در اوایل دوره قاجاریه روش شناخته‌شده‌ای برای پذیرش فرستادگان خارجی وجود نداشت و مالکوم کاری را کرد که برای کشورش بهتر می‌دانست.
پس از بازگشت به هند ثابت کرد ولخرجی زیاده از حدش درست بوده و «در همه دربارهای آسیا، مخصوصا ایران، برای فرستاده خارجی لازم است روشی پیش گیرد که نه‌تنها اعتبار کشورش را نزد میزبان بالا ببرد، بلکه بتواند منظور خود را از ماموریتی که دارد، تحقق بخشد.»
چند سال بعد یکی از اعضای سفارت هنری آلیس در ۱۸۳۵ اظهار کرد: «بیشتر موفقیت سفیر درواقع بستگی به برخوردی دارد که در نخستین وهله با بزرگان ایران پیدا می‌کند و در یک کشور بدوی که باید چشم‌ها هم حرف بزنند، اعتبار انگلستان بستگی به میزان اهمیتی دارد که شاه برای سفیر این کشور قائل است.»
سردنیس رایت در گزارش خود می‌نویسد که منظور مالکوم جلب توجه ایرانیان به قدرت و ثروت کشوری بود که او نمایندگی‌اش را داشت. ملازمان فراوانی که از سواره نظام و پیاده نظام با خود داشت هم به این منظور کمک کرد، همچنین در اثنای سفر دور و درازش به تهران موجب تامین جان او شد، ولی علایق ایرانیان هم در این رفتار او بی‌تاثیر نبود، زیرا آنان سخت علاقه‌مند به تحقیر بازدیدکنندگان خارجی بودند. مالکوم وقتی در بوشهر پیاده شد قریب چهارماه در اردوگاه نامناسب خود منتظر ماند تا نامه کاملا محترمانه‌ای از والی فارس که برادر شاه بود، دریافت کند، زیرا مجبور شده بود نامه قبلی او را نپذیرد.
در شیراز بر سر نخستین ملاقاتش با والی گرفتاری پیدا کرد. مالکوم اصرار داشت که او و همه اعضای هیاتش باید بنشینند. وقتی به اصفهان رسید ایرانیان دریافتند مالکوم را نمی‌توان دست انداخت و قریب ۱۰هزار سوار به استقبالش شتافتند. در تهران یک هزارتن از قراولان سوار شاهی او را وارد شهر کردند. هشت‌سال بعد وقتی هارفورد جونز به بوشهر رسید، به القابی که والی او را خطاب کرده بود، اعتراض کرد. همچنین ورودش را به شیراز به تاخیر انداخت تا مراسم استقبال رسمی که درخور شخصیت‌های مهم است در بیرون شهر از وی به عمل آید. همه اعیان به محض دیدن سفیر برای خیرمقدم گفتن لازم است پیاده شوند؛ درحالی که او همچنان سواره باشد.
و به این ترتیب با شرح نمونه‌هایی می‌گوید که بیشتر مسائل تشریفاتی که در دوره قاجار پیش می‌آمد موجب برخوردهایی میان ایران و انگلیس می‌شد.
یکی از علل سوءتفاهم و برخوردها را رسم پیشکش می‌پندارد و می‌گوید که جان مک نیل در سال‌های ۱۸۳۰، ضمن نامه‌ای آن را «یکی از بزرگ‌ترین گرفتاری‌های هر سفیر تازه» دانست. و ادامه می‌دهد که مقام و نفوذ هر سفیری در آن دوره بستگی به میزان هدایایی داشت که به دربار می‌آورد. مالکوم این رسم را گذاشت و بازار را برای اهلش گرم کرد. رایت اشاره می‌کند که روس‌ها نسبت به این اقدام معترض بودند و معتقد بودند که انگلستان نوعی رسم ولخرجی را مرسوم کرد و ایرانیان را عادت دادند، به اینکه از خارجیان چنین توقعی داشته باشند. وی نوع هدایا و بهای آنها را نیز ذکر می‌کند و می‌گوید که هزینه‌های گزاف این هدایا را کمپانی هند شرقی تامین می‌کرده است.
طبق گفته‌های رایت، راولینسون آخرین فرستاده انگلیس بود که شخصا با هدایای مرسوم برای شاه، وارد ایران شد. همچنین وی اشاره می‌کند که در دوره قاجاریه رسم شده بود که شاه یا در حین مراسم استقبال در بیرون شهر یا اندکی پس از ورود، اسب سفیدی از اصطبل خاص به سفیر اعطا کند. در اوایل سفیر و اعضای سفارت خلعت یا شال می‌گرفتند و انتظار می‌رفت که لااقل یکبار در حضور شاه آن را بر دوش افکنند. همچنین وقتی ماموریت سفیری پایان می‌یافت و می‌خواست پایتخت را ترک کند، به آنان پاداش خوبی داده می‌شد.
وی همچنین از شرکت انگلیسی‌ها در مراسم ایرانی‌ها و آیین خاص پذیرایی و رعایت تشریفات درباری و سیاسی نام می‌برد و به شرح آن می‌پردازد.