داغ ننگ!

دکترمرتضی دهقان‌نژاد* مهدی احمدی اختیار** با آغاز قرن نوزدهم درحالی که ایران پس از یک قرن کشمکش داخلی وخارجی منابع مالی و انسانی خود را از دست داده بود، تحت سلطه سیستم استبدادی و ناکارآمد و ایلیاتی قاجارها درآمد. از سوی دیگر روسیه تزاری با اصلاحاتی که پترکبیر انجام داده بود به یک قدرت بزرگ استعماری بدل شد. توسعه‌طلبی‌ها و دست‌اندازی‌های جدی روس‌ها در خاک ایران نیز از زمان پتر شروع شده بود و تزارهای روس وصیت‌نامه منسوب به او را در تجاوزگری‌های خود سرمشق قرار داده و نقشه‌های امپریالیستی‌شان را در قلمرو ایران دنبال کردند. روس‌ها در اوایل قرن نوزدهم با تحمیل دو دوره جنگ بر ایران، علاوه بر اینکه سرزمین‌های وسیعی را از این کشور جدا نمودند، بلکه با عهدنامه ترکمانچای فصل جدیدی را در تاریخ ایران رقم زدند که آینده سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی ایران را تحت تاثیر قرار داد. در این مقاله سعی می‌شود که برخی از پیامدهای عهدنامه ترکمانچای در ابعاد مختلف آن مورد بررسی قرار گیرد. جنگ‌های دوم ایران و روسیه به علت ابهام در تعیین حدود دو کشور در معاهده گلستان، از جانب هر دو کشور قابل پیش‌بینی بود. سرانجام هم با زورگویی‌های روسیه و تصرف ناحیه گوگچای و بالیغ لو، بهانه لازم برای جنگ‌های دوم پیش آمد. مرگ الکساندر اول و همچنین تحریکات انگلیسی‌ها و هیجانات داخلی در ایران باعث شد که عباس میرزا و فتحعلی شاه تجربه‌های تلخ جنگ‌های اول را فراموش کنند و دوره دوم جنگ‌های ایران و روسیه بدون اعلام رسمی شروع شود. عباس میرزا در ۱۸۲۶م /۱۲۴۱ق حمله را آغاز کرد و طی مدتی حدود دو ماه تمام سرزمین‌هایی را که به موجب عهدنامه گلستان از دست رفته بود، آزاد ساخت.

اما پیروزی‌های ایران زودگذر بود و تنها دو- سه ماه دوام آورد؛ چرا که روس‌ها در مدت کوتاهی نیروهای خود را سازماندهی کردند و کم کم سرزمین‌های تصرف شده را باز پس گرفتند. پیروزی و پیشروی روس‌ها با آمدن پاسکیویچ در آوریل ۱۸۲۷م/رمضان۱۲۴۲ق شدت گرفت و تقریبا یک‌سال بعد ایروان و تبریز به‌دست او افتاد. با سقوط تبریز، عباس میرزا تقاضای صلح نمود؛ ولی فتحعلی شاه با آگاه شدن از شرایط سنگین روس‌ها دستور جمع آوری سپاه داد. در این هنگام نمایندگان انگلیس که خطر سقوط تهران را حس می‌کردند دست به کار شدند. مک دونالد وزیر مختار انگلیس خود را به اردوی شاه رسانید و پیشنهاد میانجیگری کرد. (لسان لمک، ج۱، ۱۳۵۳ : ۳۸۶- ۳۶۵) فتحعلی شاه هم که باطنا از روس‌ها بیمناک بود، شرایط صلح را پذیرفت.

مذاکرات صلح در قریه ترکمانچای آغاز شد و از طرف دولت ایران عباس میرزا و میرزا ابوالحسن خان وزیر امور خارجه و میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام و از طرف روس‌ها ژنرال پاسکیویچ و افسران ستاد وی شرکت داشتند. سرجان مک نیل، پزشک سفارت انگلیس هم به‌عنوان ناظر در مذاکرات شرکت کرد.(هوشنگ مهدوی، ۱۳۸۵ : ۲۳۶) عهدنامه ترکمانچای در شانزده فصل به همراه معاهدات مکمل تجارتی، تشریفاتی تخلیه سرحدات و پرداخت غرامات در سال۱۸۲۸م / ۱۲۴۳ق به امضای نمایندگان دو کشور رسید.

عهدنامه ترکمانچای را می‌توان صورت کامل شده عهدنامه گلستان دانست که روس‌ها در ادامه توسعه‌طلبی ارضی خود در غرب دریای مازندران برای رسیدن به سرحد طبیعی ارس، آن را بر ایران تحمیل کردند. به علاوه این معاهده حاوی تمامی مقاصد و منافع امپریالیستی دولت روسیه بود که همه جنبه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را در روابط ایران و روس مشخص کرد. با عهدنامه ترکمانچای روابط دو کشور تا یک قرن آینده یعنی تا سقوط حکومت تزاری در روسیه تعیین شد. مهم‌تر اینکه، این عهدنامه مبنایی شد برای دیگر کشورها که قصد برقراری روابط با قاجارها را داشتند. در واقع می‌توان گفت عهدنامه ترکمانچای مدخل ورود ایران به شرایط جدید جهانی است و با انعقاد این عهدنامه ایران وارد مرحله تازه‌ای شد که درهای جدیدی به رویش گشوده شد.

این عقیده وجود دارد که مواد و شرایط معاهده ترکمانچای در تمام جریانات تاریخی ایران در قرن نوزدهم موثر بود. (بینا،ج ۱، ۱۳۴۲: ۲۴۹) و این عهدنامه استقلال کشور را نشانه گرفت؛ چرا که ایران« در اثر امضای این معاهده با روس‌ها به صورت دولت نیمه مستقلی درآمد و مجبور به قبول دخالت‌های دول اروپایی در امور داخلی خود شده و از لحاظ اعتبار و شخصیت سیاسی تنزل کرد.» (کارلوترنزیو، ۱۳۵۹: ۳۳) با توجه به این مقدمه سعی می‌شود به‌طور مختصر پیامدهای عهدنامه ترکمانچای مورد بررسی قرار گیرد.

واگذاری اراضی و تعیین حدود

بر اساس فصل سوم عهدنامه ترکمانچای تمام سرزمین‌های نخجوان و ایروان در دو طرف رودخانه ارس و همچنین ناحیه اردوباد به روس‌ها واگذار شد. طبق فصول چهارم و پنجم خطوط مرزی دو دولت مشخص گردید و تمامی سرزمین‌های آن طرف ارس به روس‌ها تعلق گرفت. بدین ترتیب توسعه‌طلبی ارضی روسیه در غرب دریای مازندران با رسیدن به سر حد طبیعی ارس پایان یافت.

اما دریای مازندران همان‌طور که در معاهده گلستان هم مقرر شده بود در انحصار کشتی‌های نظامی روسیه باقی ماند. روس‌ها با این انحصار نه‌تنها ایران را از تشکیل نیروی دریایی و نگهداری آن در این دریا محروم کردند، بلکه مانع از ورود دیگر قدرت‌های اروپایی به دریای مازندران شدند. شاید هم هدف اصلی روس‌ها همین امر بود؛ چرا که روس‌ها از قدرت دریایی ایران بیمی نداشتند و همه ترس آنها این بود که ایران پای دولتی مانند انگلستان را به این دریا باز کند.

انحصار کشتیرانی دریای مازندران در امور نظامی توسط روسیه، برای ایران عواقب و پیامدهای منفی داشت؛ زیرا دولت ایران برای سرکوبی ترکمن‌ها و برقراری آرامش در سواحل و جزایر مجبور بود که به روس‌ها متوسل شود. دولت روسیه هم از این شرایط استفاده کرده و توسعه‌طلبی‌ها و مقاصد استعماری خود را بر ایران تحمیل می‌نمود. چنانکه تجاوزات مکرر روس‌ها به سرحدات خراسان و استرآباد و همچنین لنگر انداختن کشتی‌های جنگی روس در سواحل ایران که بر خلاف توافقات دو کشور هم بود، در دوره محمد شاه سوءظن او را برانگیخت و مورد اعتراض شاه قرارگرفت. شاه به روس‌ها مشکوک بود، زمانی که روس‌ها اجازه خواستند تا لب دریا بیمارستان بسازند گفت: «این دیگر چرا، اگر بیمارخانه منظور است در شهر اذن دادم، اگر به اسم بیمارخانه مطلب دیگر هست نمی‌دانم.» (قاضی‌ها، ۱۳۸۰: ۲۳۹)

نمونه بارز سوء استفاده روس‌ها از این فصل از معاهده اشغال جزیره آشوراده بود که روس‌ها ابتدا بنا به درخواست محمد شاه برای سرکوبی اشرارعازم آنجا شدند؛ اما با اینکه خود ایران قبل از رسیدن آنها موفق به سرکوبی ترکمن‌ها شد، کشتی‌های جنگی روس در آن جزیره لنگر انداختند و مدتی بعد هم ادعای مالکیت آنجا را نمودند. روس‌ها با ساختن استحکامات نظامی، رسما جزیره آشوراده را مالک شدند. (همان، ۲۱۱) تا اینکه بعد از انقلاب اکتبر و طی عهدنامه مودت ایران و شوروی، این جزیره به ایران برگردانده شد. اما یکی دیگر از اهداف روس‌ها از فصل هشتم معاهده شاید فراهم کردن زمینه توسعه‌طلبی‌های ارضی روس‌ها در شرق دریای مازندران بود؛ چرا که بعد از رسیدن به مقاصد ارضی خود در غرب این دریا به فکر تسخیر سرزمین‌های شرق آن بودند.

آشوب‌ها و نا امنی‌های داخلی

با انتشار خبر شکست ایران در جنگ‌های دوم و انعقاد عهدنامه ترکمانچای آشوب و ناامنی سراسر کشور را فرا گرفت. نیروهای گریز از مرکز و مخالفان داخلی فرصت را غنیمت شمرده و سر به طغیان برداشتند. جهانگیر میرزا دلیل اصلی پذیرش معاهده ترکمانچای توسط فتحعلی شاه را همین شورش‌ها می‌داند چرا که با انتشار خبر سقوط تبریز افرادی مانند رضا قلی‌خان در قوچان، محمدخان در تربت، عبدالرضاخان یزدی در یزد و عباسقلی میرزا حاکم کرمان، نافرمانی از حکومت مرکزی را در پیش گرفتند. (جهانگیر میرزا، ‌۱۳۲۷: ۱۰۰-۹۹). مردم اصفهان نیز از پرداخت عایدات مقرر امتناع کردند. با بروز اختلاف بین پسران حسنعلی میرزا در خراسان، سران شورشی این ایالت نیز از فرصت استفاده کردند و «روسای بجنورد، قوچان، کلات و تربت همگی دشمنان سرسخت قاجاریه بودند و طبیعتا علم طغیان برافراشتند. یکی از آنها در اوت ۱۸۲۸ وارد شهر مشهد شد و ارگ شهر را تصرف و حاکم آنجا را اسیر کرد.» (واتسن، بی تا، ۲۳۵-۲۳۱)

شورش‌ها و ناآرامی‌های شرق ایران به حدی زیاد بود که می‌توان گفت در سراسر این نواحی قدرت و نفوذ دولت از بین رفت. اوضاع خراسان به حدی خطرناک بود که فتحعلی شاه حکمرانی آنجا را نیز به خود عباس میرزا سپرد و او ماموریت یافت که آرامش را به این نواحی برگرداند. عباس میرزا در سال ۱۸۱۳ م / ۱۲۴۶ق از تهران حرکت کرد تا اینکه بعد از دو سال اقدام و عملیات نظامی موفق شد شورشیان و گردنکشان را سرکوب نماید. (محمود، ج۱، ۱۳۵۳: ۳۲۶و ۳۲۲).

عهدنامه ترکمانچای در میان ملل مجاور نیز تاثیر بدی برجای گذاشت و هیمنه و اقتدار معنوی ایران در میان این ملل از بین رفت. تا قبل از این شکست‌ها، ایران به خصوص در میان همسایگان شرقی‌اش قدرتی شکست‌ناپذیر می‌نمود. یکی از ماموران انگلیسی که در این سال‌ها برای تحریک افغان‌ها علیه ایران در میان آنان به سر می‌برد، می‌نویسد که «شب‌ها که ما با افغان‌ها دور هم می‌نشستیم، من صحبت شکست قشون عباس میرزا را از روس‌ها برای آنها نقل می‌کردم، ولی هیچ یک از آنها باور نمی‌کردند که قشون ایران از قشون روس شکست بخورد.» (همان، ۳۲۳) اینچنین می‌توان گفت ترکمانچای زمینه جدایی هرات را از ایران فراهم ساخت.

نفوذ سیاسی روس‌ها در ایران و کاپیتولاسیون

مساله حمایت از ولیعهدان قاجار توسط روس‌ها در عهدنامه ترکمانچای نیز مانند گلستان مورد تاکید قرار گرفت. بعد از فتحعلی‌شاه، پادشاهان قاجار با حمایت روس‌ها به سلطنت می‌رسیدند و حتی در انتخاب ولیعهد هم آنها دخالت می‌کردند. چنان که بعد از درگذشت عباس‌میرزا، روس‌ها به شدت از ولایتعهدی محمدمیرزا حمایت کردند و از شاه هم خواستند که در برابر دیگر مدعیان ولایتعهدی از او حمایت کند که این امر باعث حیرت فتحعلی شاه شد. (قاضی‌ها، ۱۳۷۴: ۲۱۵و ۲۱۲) پادشاهان قاجار بعد از ترکمانچای باید با قبول شرایط روس و انگلیس به سلطنت می‌رسیدند. الیس نماینده انگلستان درباره شرایطی که نمایندگان دو کشور برای محمدشاه جهت نشستن بر تخت سلطنت تعیین کردند به لندن چنین گزارش داد:

۱- شاه نباید جانشین خود را قبل از مشورت با نمایندگان روس و انگلیس انتخاب کند.

۲- تصمیمات وزارت خارجه ایران با نظر و صواب دید سن پطرزبورگ و لندن به اجرا گذاشته شود.

۳- تا زمانی‌که وضع مالی بهبود حاصل نکرده، نماینده روسیه تعهد می‌نماید هزینه قشون را بپردازد.

۴- یک‌نفر کنسول از طرف دولت روس در رشت تعیین می‌شود. ۵- نماینده روس قبول کرد در کارهای پادشاه بغداد میانجی‌گری کند. (بینا، ج۲، ۱۳۴۸: ۱۶)

با این شرایط می‌توان گفت که پادشاهان قاجار از محمد شاه به بعد دست نشاندگان روسیه بودند، چرا که آنان با حمایت روسیه به ولیعهدی انتخاب می‌شدند و بعد تمام دوران ولایتعهدی را زیر نظر روس‌ها در آذربایجان سپری می‌کردند؛ سپس با حمایت خود روس‌ها به پادشاهی می‌رسیدند. نفوذ روس‌ها در دوره ناصرالدین شاه به حدی رسید که یکی از سیاحان اروپایی او را «نایب‌السلطنه یکی از ایالات روسیه» خواند. (اورسل، ۱۳۵۳: ۲۹۵) حال با توجه به دوران طولانی و لایتعهدی مظفر الدین شاه که چیزی حدود چهل سال را در تبریز زیر نظر روس‌ها سپری کرد، می‌توان حدس زد که تا چه درجه‌ای میزان نفوذ آنها افزایش یافت. ادوارد گوردون، ژنرال انگلیسی، مظفر الدین شاه را فردی کاملا روسوفیل(دوستدار روسیه) می‌دانست که در دوران طولانی ولایتعهدی به شدت مرعوب روس‌ها شده بود. همچنین هاردینگ، وزیر مختار بریتانیا درباره او می‌نویسد: «مانند عروسکی بی جان و بی‌حرکت یا مثل کودکی نادان بود که در محیط آذربایجان از قدرت و مهابت دولت امپراتوری روس هراسیده و با چنان دلهره‌ای بزرگ شده بود.» (طاهری، ج ۲، بی تا، ۵۶۵ و ۵۵۹).

روس‌ها به حمایت از ولیعهد بسنده نکردند،بلکه بعد از ترکمانچای نفوذ سیاسی روس‌ها در ایران به حدی رسید که اگر هر یک از رجال و دولتمردان برخلاف میل آنها رفتار می‌کردند، توسط عناصر دست نشانده و ارتجاعی از میان برداشته می‌شدند. نمونه این افراد قائم‌مقام و امیرکبیر بودند. قائم‌مقام در برابر زیاده‌خواهی‌ها و زورگویی‌‌های روس‌ها ایستادگی می‌کرد و حتی در پی آن بود که جلوی اجرای برخی مفاد ترکمانچای را بگیرد. چنانکه به وزیر مختار انگلیسی گفت: «تا به حال اجرای مواد عهدنامه ترکمانچای را در تاسیس کنسولگری‌های روس، رد کرده‌ام و تا آخر نیز به هر طریقی با مردی یا نامردی جلوی آن را خواهم گرفت.» (خان ملک، ج ۲، بی‌تا:۷۰) با قتل قائم مقام، حاج میرزا آقاسی به صدارت رسید که «از این صدارت کار مملکت به خسارت رسید. امور ملکی مختل گشت و حقوق دیوانی لم یصل آمد(محقق نشد).» (خورموجی، ۱۳۴۴: ۲۵) آقاسی سیاست طرفداری از روسیه را در پیش گرفت در اقدامات و تصمیم‌گیری خود تابع نظر روس‌ها بود. زمانی که روسیه تقاضای واگذاری قسمتی از دریای مازندران را نمود، گفت: «ما کام شیرین دوست را برای مشتی آب شور تلخ نمی‌کنیم.» (مکی، ۱۳۲۳: ۲۶) این چنین روس‌ها با روی کار آوردن افراد دست نشانده خود و از میان برداشتن افراد میهن پرست نفوذ خود را هر چه بیشتر افزایش می‌دادند. عاملی که موجبات این افزایش نفوذ روس‌ها را فراهم کرد، امتیاز کاپیتولاسیون بود که آنها براساس معاهده تجارتی ترکمانچای به‌دست آوردند. در عهدنامه تجارتی به روسیه حق قضاوت کنسولی داده شد که تا آن زمان در ایران بی سابقه بود. این مصونیت قضایی که شامل همه اتباع روسی بود، اتباع ایرانی را که در خدمت روس‌ها بودند، هم تحت پوشش قرار می‌داد. طبق عهدنامه ترکمانچای روس‌ها اجازه یافتند در ایران سفارت دائمی و سفیر مقیم داشته باشند. قبل از آن هیچ کشوری در ایران سفارت دائم نداشت. و معمولا سفرا در خانه صدراعظم اقامت داشتند.

*استاد دانشگاه اصفهان

** کارشناس ارشد تاریخ ایران دوره اسلامی از دانشگاه اصفهان