اقتصاد سینما در گفتوگو با سید ضیاء هاشمی، تهیهکننده سینما
خصوصیسازی و سینمایملی تعریف روشنی دارد
عکس:آکو سالمی
با سیدضیاء هاشمی که از تهیهکنندگان مطرح سینمای ایران است، پیرامون مسائل اقتصادی سینما به گفتوگو نشستهایم. البته محور بحث به فضاهای دیگر حوزه اقتصاد هم کشید، اما به هر حال او با توجه به اینکه از موثرترین تهیهکنندگان سینمایی ایران است، نظرات صائبی نسبت به جریانات به وجودآمده در سینما دارد.
علیرضا مجمع
عکس:آکو سالمی
با سیدضیاء هاشمی که از تهیهکنندگان مطرح سینمای ایران است، پیرامون مسائل اقتصادی سینما به گفتوگو نشستهایم. البته محور بحث به فضاهای دیگر حوزه اقتصاد هم کشید، اما به هر حال او با توجه به اینکه از موثرترین تهیهکنندگان سینمایی ایران است، نظرات صائبی نسبت به جریانات به وجودآمده در سینما دارد.
از بحث اقتصاد سینما شروع کنیم که بحث اصلی ما است. با توجه به اینکه به دستور مقام رهبری باید اصول اولیه اصل ۴۴ قانون اساسی عملیاتی شود و مراحل اجرایی خود را طی کند، اما در ظاهر دستهایی در کار است که اجازه اجرای درست این مساله را نمیدهد. در ابتدا بد نیست تحلیل شما را از این ماجرا بشنویم.
من ابتدا مطلبی را راجع به معاونت سینمایی فعلی بگویم، بعد برسیم به بحث اصلی که متمرکز است روی اصل ۴۴. وقتی معاونت سینمایی هیچ تلاشی نمیکند برای اجرای این اصل، پس میشود نتیجه گرفت این دیدگاه کل دولت است. اصل ۴۴ که امروز نوشته نشده است. سی سال پیش در قانون اساسی آمده است. اصل ۴۴، اصلی است که در قانون اساسی مغفول مانده است. اصلا باید ببینیم ایراد اصلی این قضیه در کجا است. این ایراد حتی متوجه دولت هم نیست، متوجه مدیران میانی است که در کل کشور همه منابع در اختیار آنها است. مثالهایش را در زمینههای دیگر بسیار شاهدیم. مثلا در خودروسازی انواع خودروها را میسازیم، در صورتی که خودروساز میداند برای تولید صنعتی یک خودرو، در سال باید چهار میلیون تیراژ تولید داشته باشد، ما در ماشینهایمان، به هزار تولید هم رسیدهایم. یعنی مدیرانی هستند که این رقم تولید، درآمد آنهاست. هیچکدام خودروی ملی نیست. در سینما هم به همین شکل است. مدیران میانی ما اصلا نمیخواهند این اتفاق بیفتد. حتی به اختلافات موجود دامن میزنند. چرا مشکل تهیهکنندگان را نمیتوانند حل کنند. در جلسههای پنج، شش ساعته معاونت سینمایی، فقط از عالم معنا صحبت میشود. معلوم است نتیجه ندارد. آقای جلوه مستقیما خودشان در این جور ماجراها دخالت نمیکند، چون آدم باهوشی است. اما آدمهای دیگری این مسائل را دامن میزنند. اگر لازم باشد اسم میآورم، چون در این اواخر بذر کینهای در سینما پاشیده شده که پیش از آن سابقه نداشته است. گرفتاری ما از همین مدیران میانی است و معلوم است از سطوح پایینتر از مدیران میانی فرماندهی صورت میگیرد.
البته این مساله در کل کشور به اشکال مختلف وجود دارد.
این بذر کینه به هر حال تاثیر مستقیمی در اقتصاد سینما دارد.
در این سه سال این همه کینه و عداوت در سینمای ایران بیسابقه بوده. مگر آدمهایی که در سینما کار میکنند، پیش از این نبودهاند؟ مگر اقتصاد سینمای ما در این چند سال پویا شده است؟ نشده است. اقتصاد سینمای ما مثل تمام سالهای قبل است. با توجه به اینکه سالنهای خوبی ساخته شده، چرا اقتصاد سینمای ما به همان شکل سابق است؟
اگر در تهران فروش یک میلیاردی داشته باشیم، ذوق میکنیم. یک میلیارد در تهران رقم بالایی نیست.
با یک حساب سرانگشتی ساده، در اواخر دهه شصت و اوائل دهه هفتاد، فیلمهایی داشتیم که حدود دو میلیون نفر میدیدند. با افزایش تعداد سینماها، تعداد تماشاگر ما افزایش پیدا نکرده است. علتش این است که بعضیها فروش را رقم ریالی گیشه میدانند، نه تعداد تماشاگر.
در آماری که چند وقت پیش در همین صفحه چاپ شد، تعداد تماشاگران فیلم سناتور که سال ۶۳ساخته شده از تعداد تماشاگرهای اخراجیها بیشتر بود!
پس چرا ما به جای اینکه ۴ یا ۵میلیارد در تهران فروش داشته باشیم، اگر در سال دو فیلممان بالای یک میلیارد بفروشد، هیجانزده میشویم؟ این فروش، فروش قابل توجهی نیست. اگر رقم فروش آن فیلمها را با بلیت امروز بسنجیم، همین ۴، ۵میلیارد میشود. در سال ۶۳تهران سه میلیون جمعیت داشت، الان ده میلیون جمعیت تهران است. عوامل مختلفی وجود دارد و یکی از آنها همان تخم کینهای است که در این سینما پاشیدهاند.
البته تصورم این است که به جریان تولید هم اهمیت ندادهاند که این اتفاق افتاده است.
یکی از مسائل مهم این است. جریان تولید تقریبا در سینمای ایران متوقف شده است. از ابتدای سال تا الان بیشتر از سی پروانه ساخت صادر نشده است، و خیلی از این فیلمها هنوز ساخته نشده است.
پس این آمار ۱۱۴فیلمی که چند روز قبل فارابی ارائه داد چه بود؟
چند روز قبل شنیدم که مدیرعامل فارابی گفته بودند منتظر جشنواره فجر باشید. در جشنواره چه اتفاقی قرار است بیفتد، چه فیلمی تولید میشود که ما خبر نداریم! اینها نمایش و شو است برای مدیران بالاسری. در این بخشها آقایان خیلی باهوشند. این آمار را من نمیفهمم. سالها قبل از معاون وزیر ارشاد که بسیار آدم مثبتی در عرصه فرهنگ بود، سوال کردم اگر فکر میکنید نظام جمهوری اسلامی سینما نمیخواهد، ما هم مثل عربستان سینما را تعطیل کنیم و برویم کارهای دیگری بکنیم. در فضای شتر گاو پلنگ نمیشود کار کرد.
در این فضا، میشود اصل ۴۴ را درست اجرا کرد؟
اعتقادم این است که نه این دولت و نه دولتهای دیگر، هیچ کدام نمیخواهند این اصل اجرا شود.
نمیخواهند یا نمیتوانند؟
نمیخواهند. ما حتی یک درصد بخش خصوصی هم نداریم. همه چیز دولتی است. در فضاهای دیگر که این مساله مستقیما دست دولت است. در حوزه فرهنگ که اصلا اعتقاد ندارند این اتفاق باید بیفتد. در صورتی که اتفاقا حوزه فرهنگ حوزه قابل کنترلی است. نهایتش این است که فیلمی که مبانی درستی نداشته باشد، توقیف میشود.
همین الان هم بدون این اصل، فیلمها دارد توقیف میشود!
در این چند ساله متاسفانه ممیزی ما ممیزی سالمی نبوده. الان جایش نیست که این بحث را باز کنیم، اما مخلص کلام اینکه حضور رانت، رانتخوار با خودش میآورد. اگر ماجرا به بخش خصوصی واگذار شود، جلوی رانتخواری گرفته میشود.
ما در این دوره توقیف فیلمهایی داشتهایم که پروانه ساخت و نمایش داشتهاند. هر سال از این سه سال به اندازه ده سال جرح و تعدیل داشتهایم. گروههای فشاری که هر دوره بوده، در این دوره خیلی بیشتر شده است. وزیر و معاون وزیر هم میگویند فشار میآورند. این فشارها از کجاست؟
فکر نمیکنید خصوصیسازی در حوزه فرهنگ به لحاظ اینکه کار دشواری است، این مسائل را به وجود میآورد؟
اتفاقا خصوصیسازی در این عرصه خیلی ساده است. میتوانند پروانه نمایش ندهند. دست آنها است اما حق ندارد بودجه سینما را دولت بگیرد و معلوم نباشد به کی و کجا میدهد.
با این وضعیت بر سر اقتصاد سینمای ایران چه میآید؟ ما چه آیندهای پیش رو داریم؟
در حال حاضر شعارهای دولتهای قبلی را که میگفتند خدمتگزار مردم هستند، فراموش کردهاند.
خدمت را باید از ما بپرسند، نمیشود در دفترشان را ببندند، شبها سر کار بیایند و بگویند ما با همه کار نمیکنیم. البته به نظر من بنیاد فارابی را باید تعطیل کرد. نه به دلیل اینکه مشکلی با آنها داشته باشیم؛ دیگر جوابگوی سینمای ایران نیست. بنیاد فارابی دارد منابع ما را میبلعد، قبلا نگاتیو و پوزیتیو و وسایل فیلمبرداری از فارابی میگرفتیم، اما الان دیگر این امکانات را هم خودمان داریم. سینما یکی از جاهایی است که ما قدرت تاثیرگذاری در آن را داریم،این قدرت بالقوه است، بالفعل نیست. بخواهیم بالفعلاش بکنیم باید یک سری اختیارات را واگذار کنیم. یک بخش اصل ۴۴ منابع مالی است، بخشهای دیگری هم دارد. اصل ۴۴ نداریم، ۱+۴۳ شاید. در همه چیز دچار مشکلیم، یکی از آنها بحث معافیت مالیاتی اهالی سینماست. حتما توجیهی وجود داشته که گفتهاند سینماییها مالیات ندهند. چرا الان مدتها است با ماجرای مالیات دادن یا ندادن درگیریم؟ در این دو ساله فشاری که به سینماها آمده، در هیچ دوره دیگری نیامده است. میگویند باید معافیت مالیاتی را احراز کنید. خب کسی که دو سال کار نکرده است چه چیزی را باید احراز کند؟
بد نیست مقداری هم به جزئیات این ماجرا بپردازیم، ببینیم سینمای دولتی چه ضررهایی به کلیت سینما در این سالها زده است. وقتی سینما دولتی باشد، دیگر کسی نگران بازگشت سرمایه نیست. وقتی اینگونه باشد که فیلمی با بودجه میلیاردی، پنج میلیون تومان میفروشد، این یعنی چه؟ اسم این را ضرر نمیشود گذاشت، به نظرم خیانت است.
ماجرا این است که آدمهای بزرگ و ستاره در سینما نداریم، فکر میکنید نمیدانند فیلم بفروش ساختن یعنی چه؟ میدانند. دست عدهای که فکر و اندیشه دارند، فیلم خوب نمیدهند که بسازند. مطمئن باشید اگر اینها فیلم بسازند فیلم میفروشد. سینمای ملی تعریف روشنی دارد. سینمایی است که پولش را از گیشه دربیاورد.
این تعریف که با تعریف مدعیان سینمای ملی تفاوت دارد!
تعریف سادهاش همین است. فیلمی که بتواند مردم را به سینما بکشد، سینمای ملی است. سینمای ملی ما آواز گنجشکها و به همین سادگی نیست. میرکریمی گفته مهمترین اتفاقی که در به همین سادگی افتاده، این بوده که بادمجانها میسوزد. این یعنی تحقیر تماشاگر.
ارسال نظر