سارا طالبیان

شاید خودخواهی باشد، اما من از خودم خیلی توقع دارم. بیش از هر چیز دلم می‌خواهد نویسنده آثاری چون «رود راوی» و «اسفار کاتبان» باشم‌... آقای نویسنده دلش نمی‌خواهد جای فرد دیگری باشد و این روزها مشغول بازنگری قسمت آخر سه‌گانه خود یعنی «ملکان عذاب» است که با وجود تمامی انتقاداتی که به نثر و زبان آثارش شده است، به همان زبان فاخر و با تلفیقی از نثر قدیم و جدید خواهد بود.

«ابوتراب خسروی» را می‌توان یکی از نویسندگان برجسته و تاثیرگذار در ادبیات داستانی دو دهه اخیر دانست. در فروردین ۱۳۳۵ در فسا متولد شد. پدرش نظامی بود و به اقتضای شغل پدر، در سال‌های جوانی زندگی در شهرهای مختلف ایران را تجربه کرد. شاید دست سرنوشت بود که درست در سال‌هایی که «هوشنگ گلشیری» در اصفهان معلم دبیرستان بود، خسروی را به اصفهان برد تا شرکت در کلاس‌های درسی آقای معلم، شروعی باشد برای روی آوردن او به داستان و داستان نویسی. خسروی نخستین کتابش، «‌هاویه» را که مجموعه ای از ۱۴ داستان کوتاه بود، در سال ۱۳۷۰ منتشر کرد. ۷ سال پس از «هاویه» به سکوت گذشت. این سکوت که کم‌کم گرد فراموشی بر نام ابوتراب خسروی می‌نشاند، با انتشار «دیوان سومنات» در سال ۱۳۷۷ شکسته شد و دومین اثر وی با استقبال عده زیادی از منتقدان ادبیات روبه‌رو شد.

اولین داستان بلند خسروی، «اسفار کاتبان» بود که حاصل تفکر پیرامون خصلت و هویت ایرانی در ادبیات است و نتیجه تعمق در عنصری که او خود، آن را زیباشناسی خاص فرهنگ ایرانی می‌نامد. «اسفار کاتبان» که او نگارش آن را از بهار ۷۳ آغاز کرده بود، در سال ۱۳۷۹ منتشر و بهترین رمان سال معرفی شد و جایزه ادبی مهرگان را دریافت کرد.

«اسفار کاتبان» نقطه عطفی در تفکر و شیوه نگارش منحصر به فرد خسروی بود و سرآغازی شد برای تریلوژی او. این سه‌گانه به ۳ عامل مهم و در‌گیرکننده در تاریخ سیاسی و فرهنگی ما می‌پردازد که همیشه زندگی مان را تحت‌تاثیر قرار داده است؛ قداست‌گرایی، فرقه‌گرایی و خرافه‌. ابوتراب خسروی بر اساس این ۳ مضمون، رمان‌هایش را می‌نویسد و سه‌گانه‌ای نو می‌آفریند که با تریلوژی‌های کلاسیک متفاوت است. خسروی در «اسفار کاتبان» به قداست‌گرایی می‌پردازد و داستان دو دانشجوی مسلمان و یهودی را روایت می‌کند که تحقیق مشترکی در باب نقش قدیسان در جوامع را دنبال می‌کنند. داستان با دو نقطه آغاز جداگانه از طرف دو شخصیت داستان دنبال می‌شود و در نهایت به یک نقطه مشترک و یک نگاه یکسان به مساله قداست‌گرایی می‌رسد. خسروی در دومین رمان خود، «رود راوی» که در سال ۱۳۸۲ منتشر شد، فرقه‌گرایی را در تاریخ ایران به تصویر می‌کشد. داستان اثر مانند بیشتر آثار وی پیچیده است. او در این رمان می‌کوشد تا با یکسان کردن یا همسو کردن واقعیت‌های عینی و اسطوره‌ای به همراه جعل تاریخ، فضایی هیجانی را به وجود بیاورد. قسمت آخر سه‌گانه‌، «ملکان عذاب»، هنوز زیر نگاه ریزبین و دقیق خسروی در دست بررسی و بازنگری است. او قصد دارد در این رمان به خرافه و خرافه‌پرستی در ایران بپردازد. موضوعی که بی‌شک زبان و شیوه خاص خسروی از آن روایتی تازه خواهد ساخت. داستانی که روایت روایتگری است که تنها راوی روایت‌های خویش است.