احسان ابطحی یک‌چهارم نهایی جام‌جهانی ۱۹۹۸؛ آلمان پیر و فرتوت با شکست تحقیر‌آمیز سه بر صفر برابر کرواسی میروسلاو بلاژویچ - که بعدها سرمربی تیم‌ملی ایران شد- از جام‌جهانی کنار رفت تا عصر ستاره‌های طلایی آلمان: لوتار ماتئوس، یورگن کلینزمن، آندریاس برمه، رودی فولر و دیگران پایان یابد. جام ملت‌های ۲۰۰۰ را ژرمن‌ها به دوره گذار تبدیل کردند و این جام را هم با ناکامی پشت سر گذاشتند. سال ۲۰۰۲ آلمان که همچنان دوران عبور از بحران را می‌گذراند، با رودی فولر از مسیری آسان به فینال رسید اما در مقابل برزیل اسکولاری - مربی برزیل که هفته پیش با خوردن هفت گل از آلمان تحقیر شد- شکست خورد و نایب قهرمان شد. اما پایان این جام، آغازی بر برنامه‌ریزی‌های منظم و دقیق آلمان بود که یکشنبه شب در ورزشگاه ماراکانای برزیل و پس از ۱۲ سال به بار نشست.

آلمانی‌ها از ۹۸ تا ۲۰۰۲ به فکر برنامه‌‌ریزی بلند‌مدت بودند و به این می‌اندیشیدند که «چه باید کرد؟»

فرانس بکن بائر، قیصر فوتبال آلمان و یکی از چهار اسطوره ماندگار تاریخ فوتبال جهان در همان زمان گفته‌بود جوانان آلمانی به خاطر رفاه‌ بیش از اندازه دیگر به دنبال سختی کشیدن نیستند. شاید همین جمله قیصر بود که شالوده برنامه‌ریزی بلند‌مدت آلمانی‌ها را بنیان نهاد. آلمانی‌ها فهمیدند عصر ستاره‌ها تمام شده‌است و باید «تیم» بسازند. روز‌های گذشته مطلبی در شبکه‌های اجتماعی با این مضمون منتشر شد که:«برزیل نیمار را دارد، آرژانتین مسی، پرتغال کریس رونالدو اما آلمان یک «تیم» دارد.»

برنامه‌ریزی هدفمند آلمانی‌ها برای تبدیل شدن به «تیم» یا همان «مانشافت» بعد از ۲۰۰۲ آغاز شد. از زمانی که یورگن کلینزمن سر‌مربی تیم‌ملی آلمان شد و یوآخیم لو، سرمربی کنونی را به عنوان مهم‌ترین دستیارش انتخاب کرد. جام ملت‌های ۲۰۰۴ آلمان در همان مرحله گروهی حذف شد تا طرفدارانش به انتظار جام‌جهانی ۲۰۰۶ که میزبانش بودند، بنشینند. سال ۲۰۰۶ آلمان در مرحله نیمه نهایی و در خاک خود از ایتالیا شکست خورد اما فاجعه‌ای پیش نیامد و مردم شورش نکردند. کلینزمن از سمتش استعفا داد، اما سیستم مدیریتی باثبات و با اعتماد به نفس آلمان، به راهش ایمان داشت و «لو» را جایگزین او کرد تا ادامه دهنده راه ستاره سابق باشد. «لو» آلمان را در جام ملت‌های اروپای سال ۲۰۰۸ نایب قهرمان کرد. در دو تورنمنت مهم و معتبر بعدی، آلمان به نیمه نهایی رسید اما از رسیدن به فینال باز ماند. بازهم سیستم دقیق و منظم آلمانی‌ها برخلاف کشورهای در حال توسعه که اسیر موج‌‌های احساسی می‌شوند، اسیر جوسازی‌ها و فشار‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی نشد و اعتماد خود را از «لو» و روشی که برگزیده بود سلب نکرد. حکایت آلمان ۲۰۱۴ اما حکایتی دیگر بود. این تیم در شرایطی به برزیل رفت که نظر‌سنجی‌های داخلی در آلمان نشان می‌داد مردم این کشور امیدی ندارند که «لو» و مردانش با جام بازگردند. آلمان بی‌ستاره اما یک «تیم» بود، تیمی بی نقص، منظم، با اعتماد به نفس، سختکوش و مبارز که فقط یک هدف را دنبال می‌کرد: قهرمانی! یکشنبه شب این هدف ژرمن‌ها پس از ۱۲ سال برنامه‌ریزی و ثبات مدیریتی محقق شد تا آلمان چهارمین ستاره قهرمانی را روی پیراهنش ببیند. نکته جالب‌تر که فضیلت مدیریت باثبات را به رخ می‌کشد آنجا است که به یاد داشته باشیم آلمانی‌ها در طول تاریخ فوتبالی خود، یعنی از سال ۱۹۰۸ تا امروز فقط ۱۰مربی داشته‌اند؛ تقریبا هر ۱۰ سال یک مربی. آنها مردد و مایوس نمی‌شوند، اسیر حاشیه نیستند، منظم و با برنامه‌ریزی «فقط» کار می‌کنند و آنقدر با حوصله کار می‌کنند تا به هدف برسند.

ژرمن‌ها این الگو را نه تنها در ورزش که در اقتصاد و سیاست هم پیگیری می‌کنند. در رکود اقتصادی اخیر اروپا اگر سختگیری، انضباط مالی و فشار شدید آلمانی‌ها بر کشورهای بحران‌زده‌ای همچون یونان و پرتغال نبود، معلوم نیست امروز چه بر سر اقتصاد اروپا آمده بود و آیا اساسا نشانی از یورو باقی مانده‌بود یا نه؟ همین ‌آلمانی‌ها هستند که امروز موتور محرک اقتصاد و صنعت اروپا به شمار می‌روند و به قاره سبز کمک کرده‌اند تا دوباره روی زانو‌های خود بایستد.

در سیاست، حوزه‌ای که بیشتر درگیر هیجانات سطحی و کاذب می‌شود هم روحیه آلمانی، ثبات را به نوسان‌های پردامنه‌ که سمی مهلک در برنامه‌های کلان یک کشور است، ترجیح می‌دهند. آنها ۱۶ سال هلموت کهل را به عنوان صدر اعظم در سمت خود حفظ کردند و اکنون هشت سال است که به آنگلا مرکل فرصت داده‌اند تا کشورشان را هدایت کند، هشت سالی که می‌تواند دست‌کم به ۱۲سال هم برسد چون او تنها ۸ ماه پیش موفق شد برای بار سوم رای اعتماد مردم را کسب کند.

این رفتار و ثبات سیاسی را می‌توان با کشورهایی حتی پیشرفته مانند ژاپن و ایتالیا مقایسه کرد که پس از جنگ جهانی دوم دولت‌های متعددی را تجربه کرده‌اند که عمر شمار زیادی از آنها به یک سال هم نرسیده‌است. بی‌ثباتی سیاسی در ایتالیا آنقدر عادی شده‌است که از عمر پنج ساله دولت سیلویو برلوسکنی به عنوان یک رکورد بی سابقه یاد می‌شود.

نقل است که پس از پایان جنگ جهانی دوم، شهردار برلین در میان مردم جنگزده این شهر قرار گرفت و گفت:«ما شکست خوردیم، اما از همین امروز باید برای ساختن فردای آلمان کار کنیم. پس، از همین لحظه شروع و خرده شیشه‌های کف زمین را جارو کنید.» آلمان‌ها دوباره برخاستند، ۹ سال بعد نخستین جام‌جهانی‌شان را گرفتند و امروز پس از گذشت نزدیک به ۷۰ سال قدرتمندترین کشور اروپا شده‌اند و چهارمین جام را به خانه برده‌اند.

چه از آنان خوشمان بیاید چه نه، باید از ژرمن‌ها درس گرفت، درس صبر، نظم، برنامه‌ریزی و ثبات مدیریتی.