یک عضو هیات علمی دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف معتقد است: به‌دلیل عمق رکود و طولانی شدن دوره آن رکود به سایر بخش‌ها سرایت کرده است. وی با مقایسه ابزارهای ضدرکودی سیاست‌گذاران در دیگر کشورها با ایران معتقد است دولت از ابزار لازم برای مقابله با رکودزدایی برخودار نیست. فرشاد فاطمی در گفت‌وگو با هفته‌نامه تجارت فردا این موضوع را بیشتر باز کرده است و به تبیین دلایل سرایت رکود به تمامی بخش‌های اقتصادی و ماندگاری آن در اقتصاد ایران پرداخته است.

آیا رکود در بازارهای مسکن، خودرو، بورس و بخش‌های تولیدی یک عامل مشترک دارند؟

بله، وقتی اقتصاد در رکود قرار می‌گیرد، سقف درآمدی کاهش می‌یابد و یکی از تبعات آن، این است که ثروت کمتری در اقتصاد خلق می‌شود و بخش‌های اقتصادی از طریق اثرهای پیشین و پسین از رکود متاثر می‌شوند. منتها مساله این است که وقتی رکود این قدر عمیق و طولانی می‌شود، این اثرات در همه بخش‌ها قابل مشاهده است. یعنی در بعضی از مواقع که عمق رکود کمتر و دوره آن کوتاه‌تر است، امکان دارد به دلیل اثر تاخیری رکود این پدیده به همه بخش‌ها سرایت نکند چون دوره رکود خاتمه پیدا کرده است. منتها چون رکود ما هم عمیق و هم طولانی بوده، عملا رکود به همه بخش‌های اقتصادی سرایت کرده است.

رکود در بازارهای مورد اشاره ناشی از مسائل مربوط به بخش تقاضا بوده است؟

مسلما بخشی از آن مربوط به بخش تقاضا است. وقتی دوره رکود طولانی می‌شود، حتما از سمت تقاضا هم رکود تشدید خواهد شد. یعنی حتی اگر شروع رکود هم به دلیل کمبود تقاضا نبوده باشد، وقتی رکود عمیق می‌شود بالاخره روی تقاضا اثر می‌گذارد و عملا کمبود تقاضا مساله رکود را تشدید می‌کند. ممکن است اگر رکود عمیق نباشد، این اتفاق نیفتد.

یعنی این اتفاق در اقتصاد ما به دلیل عمیق بودن رکود اقتصاد ما است؟

ببینید رکود در ابتدا که اتفاق می‌افتد ممکن است به دلایل مختلفی باشد. یعنی رکود که اتفاق می‌افتد لزوما دلیل آن کمبود تقاضا نیست، ممکن است به دلایلی مانند حتی شوک تکنولوژی داخلی یا خارجی باشد. منتها واقعیت این است که وقتی اندازه رکود از یک میزانی بزرگ‌تر و طول دوره آن هم از یک حدی بیشتر می‌شود، تولید ناخالص داخلی (GDP) کاهش می‌یابد، وقتی تولید ناخالص داخلی کاهش یافت در نتیجه مصرف سرانه مردم کم می‌شود، وقتی هم که مصرف مردم کم شود به منزله این است که مردم در بخش‌های مختلف کمتر می‌توانند خرج کنند. پس عملا رکود از سمت تقاضا هم تشدید می‌شود.

نقش نفت در رکودزدگی بازارهای کشور چه میزان است؟

هر وقت ما خواستیم با تحریک تقاضا به اقتصاد کمک کنیم تا از رکود خارج شود، دولت شروع به خرج کردن پول‌های نفتی کرده است. منتها در این دوره درآمدهای نفتی کشور هم پایین بود. یعنی برای تحریک تقاضا کیسه دولت خالی بود که بخواهد برای آن هزینه کند و ممکن است اگر حجم صادرات نفت ما بیشتر بود، مثلا به جای رقم‌های فعلی حدود 5/ 2 یا 3 میلیون بشکه نفت در روز صادر می‌کردیم یا قیمت نفت روی رکوردهای تاریخی خود بود که دولت ما می‌توانست از آن بهره ببرد احتمالا رکود اقتصاد کشور ما به این شدت فعلی نمی‌شد. هر چند ممکن است آن اقدامات اثرات دیگری روی اقتصاد داشته باشد. مثلا شبیه اتفاقاتی مانند بیماری هلندی یا تورم رخ دهد، منتها رکود کوتاه‌مدت را از بین می‌برد اما رکود اخیر، دوره بی‌پولی دولت هم بود. بعد هم یک نکته دیگر این است که توجه کنیم متاسفانه کارکردهایی که باید در اقتصاد اثر می‌گذاشت تا دولت بتواند از آنها استفاده کند، در دوره‌های گذشته رخ نداد. یعنی مثلا از حجم عظیم دلارهای نفتی قبلی هم در اختیار دولت نمانده بود که بخواهد هزینه کند.

دولت به جز پول‌های نفتی از چه طریق دیگری می‌تواند سمت تقاضا را تحریک کند؟

در همه کشورهایی که نفت ندارند دولت‌ها در مواقع رکود چند راه پیش رو دارند، یکی آنکه هزینه‌های دولت را افزایش دهند، منتها مخارج دولت با استفاده از ابزار استقراض اضافه می‌شود. یعنی دولت یا در بازارهای داخلی یا بازارهای خارجی شروع به قرض گرفتن کرده و از آن برای افزایش هزینه‌های دولتی استفاده می‌کند. متاسفانه دولت ما این ابزارها را هم به‌صورت فعال در اختیار ندارد. راه دیگر تحریک تقاضا از طریق کاهش هزینه مصرف حال با کاهش مالیات بر مصرف (یا مالیات ارزش افزوده) است که البته در این صورت هم دولت در دوره حال با کاهش درآمد مواجه می‌شود که باید در دوره‌های رونق آتی با افزایش مالیات‌ها جبران کند. انگلیسی‌ها یک ضرب‌المثل دارند که می‌گویند: «دوران گرفتاری، اقدامات دوران گرفتاری را هم می‌خواهد.» یعنی به هر حال ممکن است یک سیاست مشکلات و عواقبی نیز داشته باشد، منتها به هر حال زمانی که رکود به وجود می‌آید و این رکود این‌قدر عمیق است، امکان دارد دولت بخواهد تحریک تقاضا کند. نمی‌خواهم بگویم اکنون راه‌حل ما تحریک تقاضا بوده یا نبوده، منتها می‌خواهم بگویم ابزارهای آن عملا در دست دولت نبوده است. تنها ابزاری که دولت دارد اوراق مشارکت است که متاسفانه اوراق مشارکت نوع ابزاری که دولت بتواند درآمدهای آتی خود را خرج کند اکنون از دست داده است. یکسری اوراق برای پروژه‌های مشخص است که چندان مکانیزم‌های اوراق قرضه‌ای که در کشورهای دیگر کاربرد ندارد، ممکن است نداشته باشند.

ما پیش از این، یک بسته خروج از رکود دیگر هم داشتیم که دولت لایحه آن را به مجلس تقدیم کرد و بخش‌هایی از آن در مجلس تصویب شد. به نظر شما چرا آن بسته نتوانست مشکل رکود اقتصاد ایران را حل کند؟

البته ممکن است ادعا شود که آن بسته یک اثر دفعی گذاشت که به هر حال نرخ رشد اقتصادی سال 1393 مثبت شد. منتها واقعیت این است که آن بسته بیشتر به اصلاحات ساختاری اقتصاد وابسته بود. اما به دلیل کاهش قیمت نفت و رفع نشدن تحریم‌ها آن بسته نتوانست کامل موفق شود. اگر یکسری اقدامات ساختاری پیشنهاد‌شده در آن بسته، در یک زمان معمول که ما در رکود نبودیم انجام می‌شد امکان افزایش نرخ رشد اقتصادی بیش از رکورد ثبت شده وجود داشت. واقعیت این است در آن موقعیتی که ما قرار داشتیم، اصلاحات ساختاری مشکل را حل نمی‌کرد. این اصلاحات ساختاری می‌تواند اثرات بلندمدت‌تری داشته باشد، منتها مشکل کوتاه‌مدت رکود را نمی‌تواند حل کند.

آیا این نشان می‌دهد که حل مشکل رکود ما با توجه کردن به سمت عرضه قابل حل نیست؟

تصور می‌کنم عمیق بودن رکود توجه به هر دو بخش را ضروری می‌کند. هر چند که دولت باید در اتخاذ سیاست‌های تحریک تقاضا بسیار هوشمند اقدام کند، تا دوباره به دام تورم گرفتار نشویم.

و حالا سیاست‌گذار به این نتیجه رسیده که باید به جای عرضه، سمت تقاضا را برای حل مشکل رکود مدنظر قرار دهد.

البته من مطمئن نیستم که کل دولت به این نتیجه رسیده باشند که الان باید سمت تقاضا را تحریک کنند. چون واقعیت این است که اکنون مهم‌ترین دستاورد قابل دفاع دولت کنترل تورم است و احتمالا دولتمردان این نگرانی را دارند که اگر به سمت تحریک تقاضا حرکت کنند دستاورد اصلی آنها از بین می‌رود. در سخنرانی رئیس‌جمهوری هم اشاره شد که بانک مرکزی موظف است در اجرای هر سیاست اعتباری از حفظ نرخ تورم پایین مطمئن شود.

آیا در اقتصاد آزاد این دولت است که باید برای خروج از رکود اقتصاد اقدامی مانند عرضه یک بسته ضدرکودی انجام دهد؟

من فکر می‌کنم بله، این‌طور است. منتها با این نکته که باید دید دولت‌ها در این‌گونه مواقع چه اقداماتی انجام می‌دهند. ممکن است ابزارهای دولت برای اعمال این‌گونه سیاست‌ها خیلی محدود باشد. مثلا اگر شما دقت کنید وقتی اقتصاد کشورهای غربی با رکود مواجه می‌شوند آنها با دامنه 2/ 3 ‌درصدی با نرخ مالیات ارزش افزوده بازی می‌کنند. کاهش 2درصدی نرخ مالیات بر ارزش‌افزوده مصرف را ارزان می‌کند و مردم تشویق می‌شوند، مصرف کنند. آن وقت این مصرف کمک می‌کند که اقتصاد از رکود خارج شود. ولی ما متاسفانه این ابزارها را نداریم و اگر هم داشته باشیم نمی‌دانیم چگونه استفاده کنیم. یعنی مثلا در این دوره انتظار وجود داشت که برای مالیات ارزش‌افزوده کاری صورت بگیرد که از آن طرف دولتمردان تصور داشتند با این کار درآمدهای دولت از مالیات ارزش‌افزوده کاهش یابد و از سوی دیگر ساز و کار اخذ مالیات ارزش افزوده در ایران با استانداردهای جهانی فاصله فاحش دارد و به همین دلیل اثرگذاری سیاست‌های مبتنی بر دستکاری این نرخ نیز محدود است.