پادشاهی عزلت‌نشین - ۱۸ اردیبهشت ۹۵

گرائم وود
تحلیلگر آتلانتیک
ترجمه: محمدحسین باقی

در بخش سوم اشاره شد که وجه تمایز داعش با سایر گروه‌های تروریستی رنگ و لعاب مذهبی است که این گروه به اقدامات خود می‌دهد. داعش اصرار دارد تمام برنامه‌های خود اعم از گسترش دولت، به بردگی گرفتن زنان، دریافت جزیه از اقلیت‌های غیرمسلمان و‌... را به قرآن و سنت‌های پیامبر نسبت دهد و در این راستا می‌کوشد هر اقدامی را متشبث به آیه‌ای از قرآن سازد.

یک گروه مطالعاتی از سوی علمای داعشی براساس فرامین دولتی مامور شدند، این مساله را بررسی کنند. نویسنده گمنام این مقاله ادعا کرد: «زنان و کودکان ایزدی اگر مشرک هستند براساس شریعت باید از هم جدا شوند و میان مبارزان دولت اسلامی که در عملیات سنجار مشارکت داشتند تقسیم شوند... به بردگی گرفتن خانواده‌های کفار و مشرکان و به نکاح در آوردن زنانشان جنبه‌ای کاملا تثبیت شده از شریعت است که اگر آن را انکار یا تمسخر کنیم گویی بر آیات قرآن و سنت پیامبر مرتد شده ایم... و بنابراین از اسلام خارج شده و به آن کافر شده ایم.» وجه بارز داعش نسبت به سایر گروه‌های تروریستی رنگ و لعاب مذهبی است که این گروه به اقدامات خود می‌دهد. آنها برای هر قتلی که انجام می‌دهند نام خدا را بر زبان آورده و آن را به سنتی از سنت‌های پیامبر یا آیه‌ای از آیات قرآن نسبت می‌دهند تا به این وسیله هم مشروعیت خود را حفظ کنند و هم خود را مجری قاطع فرامین الهی جلوه دهند.

2- سرزمین

ده‌ها هزار نفر از مسلمانان به قلمرو «دولت به اصطلاح اسلامی» مهاجرت کرده‌اند. این مهاجران که نیروهای خلافت را تشکیل می‌دهند از فرانسه، بریتانیا، بلژیک، آلمان، هلند، استرالیا، اندونزی، آمریکا و بسیاری از جاهای دیگر هستند. بسیاری برای جنگ آمده‌اند و بسیاری برای کشته شدن. «پیتر. آر. نیومان»، استاد کینگ کالج لندن، به من می‌گفت مدافعان آنلاین برای گستراندن پروپاگاندای داعش و تضمین اینکه تازه‌واردان بدانند به چه چیزی باور داشته باشند، بسیار مهم هستند. استخدام آنلاین، جمعیت جامعه جهادی را با اجازه به زنان محافظه کار مسلمان- که در وطن‌های خودشان به لحاظ فیزیکی منزوی هستند- به پیوستن به خیل نیروها و رادیکال کردن آنها و ترتیب سفرشان به سوریه گسترده کرده است. داعش با جذابیت‌های خود برای هر دو جنس امیدوار است که یک جامعه کامل را بسازد.

در نوامبر ۲۰۱۵، به استرالیا سفر کردم تا با «موسا سرانتونیو» دیدار کنم؛ مردی ۳۰ ساله که نیومان و سایر محققان از او به‌عنوان یکی از دو «چهره جدید و معنوی» که هدایت خارجیان برای پیوستن به داعش را بر عهده دارند، نام می‌برند. او به مدت ۳ سال یک «روحانی تلویزیونی» در تلویزیون «اقرأ» در قاهره بود اما پس از اینکه تلویزیون درخواست‌های مکرر او را برای ایجاد خلافت رد کرد، از آنجا خارج شد. سرانتونیو - یک مرد تنومند، با رفتاری دوستانه و گفتاری لفظ قلم- به من می‌گفت با دیدن این ویدئوهایی که سر از تن جدا می‌کند، رنگ از رخسارش می‌پرید. او از دیدن خشونت متنفر است، هرچند حامیان «دولت به اصطلاح اسلامی» ملزم به حمایت از آن هستند. (او در میان جهادیون به صراحت و به شکلی مناقشه‌انگیز علیه انتحار با این استدلال سخن می‌گوید که خداوند خودکشی را ممنوع کرده است؛ او در چند مورد دیگر هم با داعش مخالفت دارد). او دارای ریشی ژولیده و بلند بر صورت است که یادآور برخی چهره‌های ارباب حلقه‌ها است و دغدغه او با موعودگرایی داعش حسی آشنا دارد. او ظاهرا در یک درامی زندگی می‌کند که - از نگاه یک غیرخودی- همچون یک رمان فانتزی قرون وسطایی است اما با خونریزی واقعی به نظر می‌رسد.

ژوئن ۲۰۱۵ سرانتونیو و همسرش سعی در مهاجرت داشتند اما نگفتند به کجا (او به شکلی حیله‌گرانه می‌گفت: «سفر به سوریه غیرقانونی است») اما در فیلیپین دستگیر شدند و به دلیل سپری شدن تاریخ ویزایشان به استرالیا دیپورت شدند. استرالیا تلاش برای پیوستن یا سفر به سرزمین‌های تحت سیطره داعش را «جرم» معرفی کرده و بنابراین پاسپورت سرانتونیو را مصادره کرد. او در ملبورن، جایی که به خوبی برای پلیس شناخته شده است، گیر افتاد. اگر سرانتونیو به دلیل تسهیل حرکت افراد به سرزمین‌های داعش‌نشین گرفتار می‌شد، زندانی می‌شد. او تا کنون آزاد بوده؛ او ایدئولوگی است که به لحاظ تکنیکی در سرزمین داعش نیست، اما حامی قابل اعتماد در حوزه «دکترین خلافت اسلامی» است.

ما برای ناهار در «فوت اسکری» - حومه شلوغ و چند فرهنگی ملبورن - دیدار کردیم که منزلگاه «Lonely Planet» است که یک انتشاراتی فعال در زمینه راهنمای سفر است. سرانتونیو در آنجا و در خانواده‌ای نیمه ایرلندی- نیمه کالابری بزرگ شد. در یک خیابان معمولی می‌توان رستوران‌های آفریقایی، مغازه‌های ویتنامی و جوانان عربی را دید که با پوشش سلفی و ریش‌های بلند و نامرتب، پیراهن‌های بلند و شلوارهایی که دم،پای آن گشاد است، در حال قدم زدن هستند. سرانتونیو از شادی خود می‌گوید آنگاه که البغدادی در ژوئن ۲۰۱۴ خلافت خود را اعلام کرد. او همچنین شادی خود را از جاذبه مغناطیسی که بین‌النهرین برای او و دوستانش داشت پنهان نمی‌کند. او به من می‌گفت: «در هتلی در فیلیپین بودم و اعلام خلافت را در تلویزیون دیدم. من شگفت‌زده شدم و از خود پرسیدم چرا در این اتاق خودم را گیر انداخته‌ام؟»

آخرین خلافت متعلق به امپراتوری عثمانی بود که در قرن ۱۶ به اوج خود رسید و سپس افولی طولانی را تجربه کرد تا زمانی که پایه‌گذار جمهوری ترکیه یعنی مصطفی کمال آتاتورک آن را در سال ۱۹۲۴ از هم مضمحل و جمهوری جدید ترکیه را پایه‌گذاری کرد. اما سرانتونیو همچون بسیاری از حامیان «دولت به اصطلاح اسلامی» مشروعیت آن خلافت را نمی‌پذیرد زیرا از یکسو، قانون اسلامی - مانند سنگسار، به بردگی گرفتن و قطع عضو - را به‌طور کامل اجرا نمی‌کرد و از سوی دیگر، خلفایش از تبار پیامبر و از قریش نبودند. بغدادی در مورد اهمیت خلافت در سخنرانی خود در مسجد موصل به تفصیل سخن گفت. او اعلام کرد که احیای نهاد خلافت- که طی هزار سال عملکرد آن فقط در نام بود و نه در عمل- یک تعهد جمعی است. البغدادی می‌گفت به همراه وفادارانش «در اعلام خلافت عجله داشته و می‌خواهد یک امام را در صدر آن بگذارد.» وی افزود: «این وظیفه مسلمانان است؛ وظیفه‌ای که قرن‌ها فراموش شده بود... مسلمانان با کنار گذاشتن آن دچار گناه شدند و باید همواره در صدد برقراری آن باشند.» البغدادی، همچون بن لادن که پیش از او می‌زیست، بسیار شیوا سخن می‌گفت و مکرر به کتاب مقدس و فرمان قرآنی اشاره می‌کرد. بر خلاف بن لادن و بر خلاف آن خلفای دروغین امپراتوری عثمانی، او مدعی است که قریشی است.