حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی

در بخش قبل نویسنده ادعا کرد که باید در میان مناطق تحت‌سلطه دست به قطبی‌سازی زد. به این وسیله افراد خالص از ناخالص‌ها جدا خواهند شد. او معتقد است قطبی‌سازی نیازمند گام‌هایی است: یکی بالا بردن ایمان، عفو و بخشش و تالیف قلوب. نویسنده همچنین به شرایط تالیف قلوب پرداخته و با ذکر مثالی از تاریخ صدر اسلام می‌افزاید باید کسانی که در ایمانشان ضعف وجود دارد را با مال و غنیمت خرید تا به این وسیله مانع دشمنی آنها با مجاهدین شد.

عفو و بخشش: اگر در میان ما احدی از «افراد مطاع» [رهبران قبایلی که مطیع ما هستند] یا مجموعه‌ای از افراد اصلی اهل کفر یا ارتداد باشند، می‌بینیم که هیچ خطر بزرگی برای عفو آنها وجود ندارد.

فکر می‌کنیم محتمل است که این منجر به وحدت آنها و الحاق آنها و پیروی از مسیر اهل ایمان خواهد شد یا لااقل موجب می‌شود که شر پیروان آنها از سر ما کم شود (توجه کنید که هیچ عفوی شامل حال مرتد نمی‌شود مگر اینکه به اسلام بگرود. وقتی او به اسلام گروید، ما میان قتل و عفو او مخیر هستیم زیرا زمانی که توانمند بود توبه کرده است). اگر آن اتحاد محتمل باشد و هیچ نفعی در کشتن آنها نباشد، در این صورت، مزیت عفو آنها بیشتر است.این یکی از روش‌های موثر قطبی‌سازی یا دوگانه‌سازی میان آنها است.

* وحدت یا تالیف قلوب با پول: وقتی اداره برخی از آن مناطق را (به اذن خدا) شروع کنیم منابع مالی برخاسته از صدقات به ما روی خواهد آورد که وصول آنها در این وضعیت به‌صورت‌های مختلفی امکان‌پذیر است. به همین ترتیب، این پول‌ها از موسسات مالی بر جای مانده از مقام‌ها یا رژیم‌های مرتد حاصل می‌شود که این مناطق را رها کرده و به غنیمت به ما رسیده است. طبیعتا، این موسسات مالی، کوچک یا متوسط هستند. در مورد شرکت‌ها، کارخانه‌ها و موسسات بزرگ مانند شرکت‌های نفتی و امثال آنها، رژیم‌های مرتد تمام نیروهای خود را حول آنها متمرکز خواهند کرد تا - همان‌گونه که پیش‌تر ذکر شد- از آنها حفاظت کنند.

طبیعتا، نفقات و حقوقی هم برای مردم و رد مظالم خواهد بود که تادیه این حقوق قبل از هر چیز لازم است. با این حال، با حسن تدبیر و تعامل با این موارد، برای ما امکان‌پذیر می‌شود که آنها را برای نیازهای عمل اسلامی [حاجات العمل الاسلامی] که سر برخواهند آورد ذخیره کنیم و به‌کار گیریم. در این مرحله، بگذارید «راسخون در علم» در میان اهل توحید و جهاد توجیهاتی دینی ارائه دهند و جزئیات مربوط به چگونگی هزینه‌کرد و صرف پول برای برخی «مُطاعین» [آن دسته از رهبران قبایل که مطیع ما شده‌اند] و امثال آنها را برای تالیف قلوب‌شان و دوستی برای دولت‌مان روشن کنند. جزئیات و اصول این مساله باید علنی و روشن باشد به‌گونه‌ای که هیچ تردیدی در قلوب مردم باقی نماند.

در ابتدا، تاکید کردیم که نبرد ما نبرد توحید علیه کفر و ایمان علیه شرک است و این نبرد، نبردی اقتصادی، سیاسی یا اجتماعی نیست.

نباید فراموش کنیم که مخاطب بخشی از سیاست‌های شرعی «ضعیف النفس»‌هایی در میان گروه‌هایی از مردم هستند با وعده بازپس‌گیری پول و حقوق‌مان یا غنیمتی از «مال‌الله» که «اشرار خلق» آن را ربوده‌اند. گمان نمی‌کنیم که وعده‌ای از این دست محرک صحابه پیامبر بوده باشد. این برای آنها حکم پریشانی حواس را داشت و این انگیزه‌ای است برای ضعیف‌النفس‌ها برای پذیرش اسلام. پس از آن، بدیهی است که ضعیف‌النفس‌ها با زندگی در میان اهل ایمان و حضور در کوره نبرد شرایط‌شان بهتر شود و انگیزه‌شان به سوی توحید تغییر یابد. بنابراین، خدا خطاب به پیامبرش در مورد دشمنان به اسارت گرفته شده چنین می‌گوید:« یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِمَنْ فِی أَیْدِیکُمْ مِنَ الْأَسْرى‌ إِنْ یَعْلَمِ اللَّهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْراً یُؤْتِکُمْ خَیْراً مِمَّا أُخِذَ مِنْکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ » (اى پیامبر! به اسیرانى که در دست شمایند بگو: اگر خداوند در دل‌هاى شما خیرى بداند، بهتر از آنچه از شما گرفته شده است به شما خواهد داد (و مسلمان خواهید شد) و گناهانتان را مى‌بخشاید و خداوند بخشاینده و مهربان است).

سیاست شرعی در عصر پیامبر پیامدهای زیادی به‌دنبال داشت. بر حسب برخی ضوابط، آن مال برای تالیف قلوب مردم به‌کار گرفته می‌شد و آنچه به تالیف قلوب با مال مربوط است همانا دادن مشاغل رسمی اما غیرموثر به مسلمانانی است که مطیع شده یا به کسی است که در قوم و عشیره‌اش دارای مقام است و این بخشش مقام در ازای این مساله صورت می‌گیرد که او اجازه داده برخی از پیروان یا حواریون یا اعضای قوم و عشیره‌اش تحت فرماندهی رهبران جهاد برای تحقق اهداف جهاد وارد جهاد شوند. می‌گوییم که پس از اختلاط آنها با جوانان جهاد، قلوب‌شان (به اذن خدا) مملو از ایمان خواهد شد و آنها - اگر به اشتباه هدایت نشوند - باعث وارد آوردن تکانه‌ای به رهبر قبلی خواهند شد (حتی اگر آنها با او رسما بمانند).

و اما از جوانان مجاهدی که شامل تالیف قلوب می‌شوند می‌توان به این چند دسته اشاره کرد: 1) کسی که به‌خاطر پول می‌کشد هیچ پاداش اخروی شامل حالش نمی‌شود؛ 2)کسی که نیتش برای پول یا غنیمت در وهله دوم است و نیت اصلی‌اش این است که کلمه خدا اعتلا یابد و این اجر او را کاهش می‌دهد، چرا که هدفش خالص نیست و انگیزه یا هدف دوم او کسب مال یا غنیمت است. کسی که به دنبال غنیمت است، ثلث آن به وی داده می‌شود؛ 3) کسی که خون خود را می‌ریزد و دارایی‌اش از میان می‌رود اجر کامل متعلق به اوست.

انصار با ثروتی که برای خود اندوخته بودند در غزوه حنین به دلیل تالیف قلوب «طُلَقاء» [نام دیگری برای کفار مکه که پس از فتح مکه به اسلام گرویدند] از آن مال گذشتند. بگذارید آنها [طُلَقاء، مطاعین و امثالهم] بدانند که در نهایت بخشی از آن مال یا غنیمت [برای تالیف قلوب] به آنها تعلق خواهد گرفت درست همان طور که به صحابه، فرزندانشان و تابعین تعلق گرفت. با این حال، این فتنه، از فتنه فقر شدیدتر و بزرگ‌تر است و این در حالی است که ما از ثبات یا ثابت قدمی صحابه رضوان‌الله علیهم برخوردار نیستیم. در حدیث آمده است که «از فقر برای شما می‌ترسم اما می‌ترسم که درهای دنیا به روی شما باز شود کما اینکه برای پیشینیان شما باز شد و باعث هلاک آنها شد.»