نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی

در بخش قبل اشاره شد که پارادایم امنیتی بومی چین اکنون در حال تحول یافتن به یک مفهوم امنیتی جامع است که با بررسی کامل چالش‌های امنیتی، نظامی و غیرنظامی که از داخل و خارج چین نشأت می‌گیرند، مشخص می‌شوند. مفهوم امنیتی اصطلاحی نسبتا جدید است. پارادایم امنیتی در چین و آمریکا معانی و برداشت‌های متفاوتی دارد. برای مثال، توسعه بمب‌های سنگرشکن از سوی آمریکا واکنش‌های منفی قدرتمندی از سوی متخصصان امنیتی چین برانگیخت. اما از نظر آمریکا، سرمایه اختصاص داده شده به این پروژه تحقیقی «حداقلی» بوده و هدف اصلی آن هم بازداشتن کشورهایی است که خطر هسته‌ای را اشاعه می‌دهند. تا جایی که به آمریکا مربوط می‌شود، پروژه بمب‌های سنگرشکن هیچ ربطی به چین ندارند. بنابراین، هیچ دلیلی نداشت که چین آن را تهدید امنیتی جدی تلقی کند.

نسل اول تسلیحات هسته‌ای بمب‌های حاصل از شکافت هستند که معمولا به آنها «بمب‌های اتمی» گفته می‌شود. نسل دوم تسلیحات هسته‌ای بمب‌های حاصل از همجوشی هستند که معمولا به آنها بمب‌های هیدروژنی می‌گویند. دومی چند بار قدرتمندتر از بمب‌های اتمی است. بی‌تردید، ماهیت تسلیحات هسته‌ای نسل دوم برتری‌های تکنولوژیک بر تسلیحات نسل اول دارد. وقتی سیاست‌سازان چینی چیزهایی از بمب نوترونی شنیدند، نمی‌توانستند این وضعیت را به راحتی هضم کنند. از آنجا که این سیاست‌سازان هم نگران ظهور احتمالی نسل جدیدی از تسلیحات ارتقا یافته هسته‌ای بودند و هم نگران شکاف(gap) جدید تکنولوژی، آنها مجبور به مطالعه این فناوری جدید و تسلط یافتن بر اصول آن شدند. در نهایت، در همگامی با سیاست «فقدان ضربه اول»، دولت چین تصمیم گرفت بمب‌های نوترونی را نسازد و به‌کار نگیرد.

در سال 1983، پس از آنکه ایالات متحده یک برنامه دفاع موشکی را با عنوان «طرح دفاع استراتژیک» به راه انداخت، دانشمندان چینی و دولت چین از این می‌ترسیدند که موج تحولات تکنولوژیک در آمریکا، شوروی و کشورهای اروپایی این شکاف تکنولوژیک را عمیق‌تر کند. به همین دلیل، چین «برنامه 863» (که رسما، برنامه تحقیق و توسعه ملی‌های تک نامیده می‌شد) را برای رسیدن سریع‌تر به پیشرفت‌های علمی و فنی‌ای آغاز کرد که در کشورهای توسعه یافته در حال رخ دادن بود و این برنامه شامل رصد کردن توسعه فناوری‌های دفاع موشکی آمریکا هم می‌شد. بزرگ‌ترین نگرانی دانشمندان چینی در آن زمان این بود که تلاش‌های مربوط به توسعه موشکی آمریکا موجب ایجاد پیشرفت‌های تکنولوژیکی جدیدی شود که چین از آنها چیزی نمی‌داند و این باعث می‌شود چین باز هم عقب‌تر از آنها بماند. در این مقدمه، این وضعیت به‌عنوان «شگفتی علمی» توصیف می‌شود. صرف‌نظر از «قدرت» و «قصد» آمریکا در استفاده از سیستم‌های دفاع موشکی‌اش، تا زمانی که این کشور همچنان به توسعه این فناوری‌ها ادامه دهد، ترس چین از میان نخواهد رفت و پکن مجبور خواهد شد تحقیقات پیگیر خود را دنبال کند. براساس پارادایم چالش‌های امنیتی چین، انجام این تحقیق به این معنا نیست که چین تصمیم به توسعه یک سیستم دفاع موشکی خاص گرفته باشد. تا جایی که به چین مربوط است، آنچه مهم است حصول اطمینان از این است که این کشور از تحرک و انعطاف‌پذیری تکنولوژیک برای اجتناب از عقب‌ماندگی نسبت به این ابداعات جدید برخوردار است. با این حال، دانشمندان آمریکایی نمی‌توانند این روش تفکر را به‌طور کامل درک کنند و چین و آمریکا هرگز وارد یک دیالوگ جدی در این باره نشده‌اند.

چین همچنین نگران است که سیستم دفاع موشکی آمریکا قابلیت تلافی هسته‌ای چین را تضعیف کند. این نگرانی به‌طور بالقوه می‌تواند هم از سوی پارادایم چالش‌های امنیتی چین تبیین شود و هم از سوی پارادایم تهدیدات امنیتی غرب. متخصصان این دو کشور (چین و آمریکا) می‌توانند از این همپوشانی برای تسهیل ارتباطات استفاده کنند. طی دو یا سه دهه گذشته، تمام بحث‌های مربوط به مسائل دفاع موشکی در چارچوب روابط چین- آمریکا اساسا از قابلیت‌ها و قصد هر دو کشور به مثابه نقطه شروعی برای تحلیل این مساله استفاده کرده‌اند که آیا تلاش‌های دفاع موشکی آمریکا می‌تواند بر قابلیت تلافی هسته‌ای چین تاثیر بگذارد یا خیر. از این بده بستان‌های چینی- آمریکایی در مورد پارادایم‌های دفاع موشکی و تاثیر آنها بر قابلیت‌های تلافی‌جویانه، ظاهرا روشن است که وقتی پارادایم‌های امنیتی متخصصان دو کشور مشابه باشد، دیالوگ نسبتا آرام و رسیدن به درک متقابل آسان است. با این حال، وقتی پارادایم‌های امنیتی دو کشور در مورد موضوعات خاص به شدت متفاوت باشد، مانند مساله عقب‌ماندگی، دشواری‌های ارتباطی ممکن است مانع توانایی آنها برای مشارکت در گفت‌وگو شود.

در چارچوب پارادایم تحقیقاتی چین در مورد مساله منافع ملی، نگرانی‌های امنیتی و اقتصادی به یک اندازه اهمیت دارند. این به‌طور آشکار در تئوری قدرت ملی فراگیر چین بازتاب می‌یابد. منافع اقتصادی و امنیتی نیز در یک رده برابر در بحث‌های سیاست داخلی چین قرار می‌گیرند. با این حال، طی دوره‌های تاریخی خاص، منافع اقتصادی توجه بیشتری دریافت کرده‌اند. در آمریکا، منافع اقتصادی و امنیتی وزنی برابر ندارند. اگرچه، برخی ممکن است به دنبال توازن میان منافع اقتصادی و امنیتی باشند یا حتی تاکید وافری بر امنیت بنهند اما هیچ‌کس در بحث‌های عمومی آن دو را به شکل برابر مقایسه نمی‌کند. برای مثال، در مباحثی مانند کنترل صادرات و تحریم‌ها، متخصصان امنیتی آمریکا به ندرت تحریم‌ها یا کنترل‌های سست‌کننده را به خاطر منافع اقتصادی پیشنهاد می‌دهند. هر گونه کاهش تحریم یا کنترل به ناگزیر بر مبانی امنیتی توجیه می‌شود؛ شاید به این دلیل که تهدید برخاسته از طرف تحریم‌شده از میان می‌رود یا به این دلیل که تحریم‌های خاص غیرموثر می‌شوند. تنها وضعیتی که در آن منافع امنیتی آمریکا ممکن است منجر به منافع اقتصادی شود، زمانی است که هزینه‌های اقتصادی سیاست‌های امنیتی مقرون به صرفه نشوند. وقتی بازیگران در چین مسائلی را مورد بحث قرار می‌دهند که در آن منافع امنیتی و اقتصادی تقسیم می‌شود (مانند توسعه تسلیحات و تحریم‌ها)، برای نیازهای امنیتی کشور کاملا متداول می‌شود که تسلیم خواسته‌های توسعه اقتصادی شوند. بنابراین در مسائلی مانند توسعه تسلیحات هسته‌ای و تحریم‌های منع اشاعه، دانشمندان آمریکایی اغلب به آسانی تفکر چینی را درک نمی‌کنند.