اما چگونه می‌توان به صلح رسید؟ اسرائیلی‌ها هنوز در شوک حمله هفت اکتبر قرار دارند و فلسطینی‌ها نیز هرروز شاهد بدن‌های تکه و پاره زنان و کودکان در غزه هستند. دربحبوحه این کشتار، درخواست بیگانگان برای صلح، ناشیانه به نظر می‌رسد. گذشته از این، اسرائیلی‌ها و فلسطینیان خسته، مذاکرات بی‌انتها را تنها مکانیزمی برای کند کردن مسیر صلح و نه تحقق آن می‌دانند. مذاکره‌کنندگان در گذشته تمام روش‌های قابل تصور برای تبادل سرزمین و همچنین تدابیر امنیتی ممکن را به‌طور کامل مورد بحث و بررسی قرار داده‌اند؛ اما همه تلاش‌ها تاکنون با شکست مواجه شده‌ است. هردو طرف شانس یافتن رهبران جدید با نگاه جدید را دارند. پس از سال‌ها غفلت، بیگانگان به ویژه گروهی از کشورهای عربی، آماده کمک به فرآیند صلح هستند.

آنها نباید به دام این تفکر بیفتند که تحقق صلح مستلزم مذاکرات مجدد درباره جزئیات توافق احتمالی است، بلکه موفقیت به خواست و اعتقاد طرفین به صلح وابسته است.  بیش از ۱۶هزار فلسطینی در بمباران‌های اسرائیل جان باخته‌اند. اگرچه این خشونت‌ها و همچنین تحقیر روزانه ناشی از اشغالگری اسرائیل باعث رادیکال شدن برخی از فلسطینیان شده است، اما گروهی از آنها اگر بدانند که پیشرفت و بهروزیشان تضمین می‌شود، صلح را می‌پذیرند. اسرائیل نیز نیاز به اتخاذ رویکردی جدید دارد؛ چراکه رویکرد قدیمی آن نتوانسته است وعده ایجاد سرزمینی امن برای یهودیان را محقق سازد. حمله هفت اکتبر حماس و کشته شدن و اسارت ۱۴۰۰اسرائیلی و همچنین تخلیه مناطق مرزی، شاهدی بر این مدعاست. رسیدن به صلح همچنین مستلزم رهبران جدید است؛ زیرا رهبران فعلی اعتبار خود را از دست داده‌اند. در اسرائیل، بنیامین نتانیاهو مانعی است برای تحقق آشتی واقعی و هرچه زودتر کنار برود، بهتر است. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که بنی‌گانتس، ژنرال سابقی که تبعات جنگ را می‌فهمد، جایگزین او خواهد شد. البته گانتس تشکیل کشور مستقل فلسطین را نه تایید و نه رد کرده است.

از منظر اکونومیست، طرف فلسطینی نیز نیازمند رهبری جدید است. تحلیلگران این نشریه ادعا می‌کنند که حماس مخالف صلح است و تا زمانی که بر غزه حکومت می‌کند، در تعهد طرف فلسطینی به صلح باید با دیده تردید نگریست. در کرانه باختری نیز رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین محمود عباس به فساد، تحجر و عدم مشروعیت متهم است. درمیان آوار جنگ، غزه برای بازسازی و احیای حکومتی باثبات، نیاز به زمان دارد. کشورهای میانه‌رو عربی باید در دوره گذار و قبل از برگزاری انتخابات، از رهبری گروهی از فلسطینی‌ها بر باریکه غزه و کرانه باختری که توانایی جلب اعتماد مردم خود و اسرائیلی‌ها را دارند، حمایت کنند. با اداره همزمان غزه و کرانه باختری، چنین گروهی از اعتبار بیشتری برای مشارکت در روند صلح برخوردار خواهد بود.  موفقیت فرآیند جدید صلح مستلزم پیشرفت سریع درمراحل اولیه است. هردو طرف باید بر تندروهایی که می‌توانند شانس صلح را به مخاطره بیندازند، غلبه کنند.

تشکیلات خودگردان باید گروه‌های مسلح را مهار و با فساد مقابله کند. تقویت اقتصاد نیز نیازمند توافقات متعدد با اسرائیل درزمینه تجارت، آب و برق و مجوزهای کار است. همچنین فلسطینی‌ها باید متقاعد شوند که از حقوق و آزادی‌هایشان صیانت می‌شود. موضوع تبادل زمین می‌تواند به آینده موکول شود؛ اما باید معضل شهرک‌هایی که در عمق کرانه باختری ساخته شده‌اند، حل و فصل شود. ابتدا باید با سختگیری از گسترش این شهرک‌ها جلوگیری شود. همچنین باید مشخص باشد که ده‌ها هزار نفری که در این شهرک‌ها ساکن هستند، باید درنهایت جابه‌جا شده یا تحت نظارت حکومت فلسطینی قرار گیرند. انجام این اقدامات تنها توسط خود فلسطینیان و اسرائیلی‌ها دشوار است. بنابراین دیگر کشورها و بازیگران باید در این روند مشارکت داشته باشند.

برخلاف تلاش‌های قبلی به رهبری آمریکا که با شکست مواجه شدند، این بار نوبت جهان عرب است که نقش سرنوشت‌ساز خود را ایفا کند.  برخی از کشورهای عربی روابطی با اسرائیل برقرار کرده‌اند. این رویکرد بخشی از چشم‌اندازی است که این کشورها برای خاورمیانه متصور هستند. اساس این رویکرد را به جای ایدئولوژی، گسترش تجارت و رونق در منطقه شکل می‌دهد. پول این کشورها برای بازسازی غزه ضروری است. سربازان آنها می‌توانند پس از خروج نیروهای اسرائیلی از غزه که باید هرچه سریع‌تر انجام شود، امنیت را در این باریکه تامین کنند. وزن این کشورها می‌تواند با ایجاد حمایت دیپلماتیک در دوره انتقالی، به رهبر جدید فلسطین کمک کند که خود و حکومتش را تثبیت کند.

کلید موفقیت این رویکرد این است که آمریکا و عربستان سعودی هرچه سریع‌تر به اسرائیل و فلسطینی‌ها برای پذیرش این روند فشار وارد کنند. تشکیلات خودگران معتقد است که به رسمیت شناختن کشور فلسطین توسط آمریکا و اتحادیه اروپا از پیش، می‌تواند روند صلح را مجدد به جریان بیندازد. آمریکا باید به تعهد خود مبنی بر افتتاح نمایندگی دیپلماتیک خود برای فلسطینی‌ها در بیت‌المقدس پایبند باشد. اما به رسمیت شناختن فلسطین توسط غرب و به رسمیت شناختن اسرائیل توسط عربستان باید به‌عنوان پاداشی در آینده و مشوقی برای پیشرفت مطرح باشد. زمان برای تحقق این هدف کوتاه است.

راست افراطی اسرائیل قدرتمند خواهد ماند. وقتی کابینه فعلی سقوط کند، کابینه  بعدی ممکن است تنها یک دوره برای احیای باور اسرائیلی‌ها به ممکن بودن صلح زمان داشته باشد. رهبر جدید فلسطین نیز با دشمنانی مواجه خواهد بود که تحت حاکمیت فعلی جیب‌های خود را پرکرده‌اند. باقی‌مانده حماس نیز تلاش خواهد کرد که از موفقیت این روند جلوگیری کند. دولت بایدن ممکن است تمایل داشته باشد به اسرائیل فشار بیاورد؛ ولی دولت احتمالی ترامپ اینکار را نخواهد کرد. اگر قرار نیست که مخاصمات دائمی منجر به نابودی دو بازیگر شود، اسرائیلی‌ها، فلسطینیان و حامیان آنها باید لحظه کنونی را دریابند.