تکه‌ای از خاورمیانه

نورالدین جبنون استاد مطالعات عربی در دانشگاه جورج تاون گذار تونس به دموکراسی به‌عنوان امری استثنایی در پرتو بی‌ثباتی در بقیه منطقه تلقی می‌شود: بازگشت اقتدارگرایی، گسترش فرقه‌گرایی و خشونت قومی، هرج و مرج و جنگ داخلی. «ال. کارل. براون» به تازگی «استثنای تونس» را به دلیل ایجاد «گذار انقلابی بدون خونریزی و آرام» در جهان عرب مورد تحسین و تشویق قرار داد، اما نگاهی نزدیک تر به سیاست‌های تونس نشان می‌دهد که «استثناگرایی» ادراک شده از تحولات سیاسی در این کشور تاحدودی اغراق‌آمیز است و مستلزم تجزیه و تحلیل متنوع‌تری است.

خستگی سیاسی

سه سال پس از خودسوزی محمد بوعزیزی که شورش‌های عربی را دامن زد، تونس آهنگ انتخابات را زمزمه می‌کند. انتخابات پارلمانی که در ۲۶اکتبر برگزار شد با دور اول انتخابات ریاست‌جمهوری همراه شد. دور دوم هم با رقابت منصف مرزوقی و باجی قائد اسبسی همراه شد. نتیجه این انتخابات اولین نهاد منتخب دموکراتیک برای کشور را به ارمغان خواهد آورد، اگرچه جهانیان انتخابات تونس را مورد تحسین قرار می‌دهند اما خود تونسی‌ها چندان مشتاق به نظر نمی‌رسند، در حالی که تعداد رای‌دهندگان از مجموع ۲/۸ میلیون واجد شرایط بیش از ۵ میلیون بود اما ۳/۳ میلیون نفر در دور اول انتخابات شرکت کردند. این نشان از آرای پایین دست‌کم در میان جوانان دارد که محروم‌ترین گروه اجتماعی هستند و بسیج سیاسی آنها در سقوط دیکتاتوری بن علی بسیار مهم بود. دور اول انتخابات ریاست‌جمهوری در واقع بازتاب خستگی و فرسودگی سیاسی تونسی‌ها بود که نشان می‌دهد اعتماد آنها به ظرفیت دموکراسی برای تولید نتایج مثبت کاهش یافته است. این اعتماد کاهش یافته پیش از این در انتخابات پارلمانی هم مشاهده شد و نشان می‌داد که تونسی‌ها ظاهرا ترجیح می‌دهند رهبری با «مشتی آهنین» داشته باشند که بتواند کشور را به سوی ثبات هدایت کند. نامزدهای ریاست‌جمهوری و رسانه‌های احساسی این اشتیاق برای ثبات را به ابزاری در دست خود تبدیل کرده تا بر خشم تونسی‌ها بدمند و ترس آنها از عدم امنیت را همچنان حفظ کنند تا این ابزار بتواند بر آرای آنها تاثیر بگذارد.

ترس از گذشته‌ اقتدارگرایانه

هرچه به انتخابات نزدیک می‌شدیم، رسانه ها، منافع اقتصادی و بازیگران جامعه مدنی در قطبی‌سازی رادیکال سکنی می‌گرفتند. درواقع، هر دو نامزد [باجی قائد و مرزوقی] دارای گفتمان‌های بسیار پرشوری بودند. مرزوقی به تمام کشور سفر می‌کرد و از تهدید اقتدارگرایی «ندای تونس» در صورت پیروزی نامزدش [باجی] سخن می‌گفت و این در حالی بود که نامزدهای ندای تونس در انتخابات پارلمانی هم پیروز شده بودند. مرزوقی اما خود را ستونی در برابر بازگشت قوانین استبدادی رژیم سابق و مردانش جلوه می‌داد. روزهای سیاه دوران بن علی به این راحتی از اذهان مردم تونس- به‌ویژه اسلامگرایان- پاک نمی‌شود. ترس مرزوقی از وسوسه اقتدارگرایی به یک دغدغه تبدیل شده است. او به شکلی پر سر و صدا هشدار می‌داد که اگر رقیب او انتخاب شود، «تونس با خطر بازگشت به بی‌ثباتی مواجه خواهد شد» و به شدت از «ذهنیت قدیمی» بازماندگان رژیم بن علی انتقاد می‌کرد «که ذره‌ای تغییر نکرده‌اند.» اگرچه این روایت‌ها در میان تونسی‌هایی که تجربه سرکوب و حاشیه‌نشینی از سوی رژیم قبلی را داشته‌اند طنین مثبتی دارد، اما شایان ذکر است منطقی که در پس این سخنان وجود دارد محل تردید بوده و مشکل‌ساز است. ایستادگی بر این موضع در مورد بازگشت نظم قدیم تایید این نکته است که تونسی‌ها هنوز بالغ نشده‌اند، بازیگران جامعه مدنی هنوز ضعیف هستند و جوانان هنوز در خواب غفلت هستند. بیش از سه سال گذار سخت نشان داده که کنشگری سیاسی- اقتصادی در واقع متغیر دائمی جامعه تونس است و اینکه درک رهبری پیش شرط حفظ نقطه عطف دموکراتیک نیست. به شکلی ناخودآگاه، مرزوقی در گرفتن جایگاه ناجی ضروری مردم تونس از سرنوشت استبدادی گریزناپذیر اشتباه کرد. شخصی‌سازی سرنوشت سیاسی کشور از سوی او تحکیم دموکراسی جنینی و شکننده را با خطر مواجه می‌سازد.

مدیریت پدرسالارانه و نفرت اسلام‌گرایانه

«ندای تونس» بیشتر تجمع رنگارنگ سیاستمداران چپ‌گرا، رهبران اتحادیه‌های تجاری، تجار و چهره‌های «پالایش شده» رژیم سابق است تا یک حزب سیاسی صرف. وزن ایدئولوژیک هر یک از این گروه‌ها ناشناخته است؛ این حزب هرگز یک کنگره ملی برگزار نکرده است. همزیستی در درون حزب با اسلوب سلسله مراتبی السبسی حفظ می‌شود که مدعی دنباله روی از حبیب بورقیبه‌ فقید است. این حزب از رای اعتراضی بخش‌هایی از مردم که از وخیم شدن وضع امنیتی و استانداردهای زندگی می‌ترسیدند و آرزوی ثبات داشتند و از مخالفت سیاسی بیهوده خسته شده بودند سوءاستفاده کرد.

با این حال، آنچه این گروه‌های متفاوت را به هم می‌پیوندد همانا نفی مشترک اسلام سیاسی و تلاش آنها برای عقیم گذاشتن «النهضه» است. ندای تونس خود را مدافع قهرمان «ارزش‌های ملی» جلوه داد که مخالف اسلامگرایی فراملی است. افزون بر این، ندای تونس بر اهمیت احیای «پرستیژ دولت» تاکید می‌کند؛ برداشتی چالش برانگیز از دولت قدرتمند به سکانداری رهبری مقتدر، الگویی که مشخصه دوران بورقیبه بود. نفی اسلام سیاسی در مصاحبه السبسی با رادیو «RMC» آشکار است: «آنهایی که به مرزوقی رای دادند اسلامگرا هستند، آنها که خواستند در سوی او قرار بگیرند... رهبران النهضه هستند... النهضه به همراه تندروهای سلفی... اتحادیه حمایت از انقلاب همگی احزابی خشونت طلب هستند.» او افزود: «متاسفانه انتخابات ریاست‌جمهوری شکافی میان دو گروه است: اسلامگرایان در یکسو و دموکرات‌ها و سکولارها در سوی دیگر.» شنیدن این برداشت‌های تقلیل‌گرایانه از دموکراسی که اسلام را غیردموکراتیک توصیف می‌کند چندان مطلوب نیست. این صحبت‌ها باعث می‌شود نگرانی‌های مشروع و تردیدهای جدی درباره توانایی السبسی برای «اینکه رهبری جامع‌الاطراف باشد» شکل بگیرد. این رویکرد برای تعریف ۱/۱ میلیون رای‌دهنده تحت ‌عنوان «افراط‌گرای دینی» به منظور اولویت قر ار دادن مقاصد سیاسی، نشانه‌ای نگران‌کننده در مورد آینده دموکراتیک کشور می‌فرستد. بحث واقعی در تونس باید فائق آمدن بر شکاف میان سکولارهای دموکرات و اسلامگرایان غیردموکرات باشد. این باعث شکاف، ترس و بی‌ثباتی می‌شود. قیام برای «آزادی، عدالت و کرامت» که در تونس آغاز شد وضع موجود را برهم زد، یعنی مردم خواستند بگویند وضع موجود را نمی‌خواهیم بلکه به دنبال «تغییرات دموکراتیک واقعی هستیم.» این تغییر به میزان نهادینه‌سازی واقعی این آرزوها منوط خواهد بود.