پهپادهای آمریکایی در پاکستان ارتباطات ظواهری را قطع کرده‌اند

محمدحسین باقی: اگر القاعده امروز یک شرکت بود، تقریبا برابر بود با مایکروسافت: نامی بزرگ اما برند قدیمی. القاعده در ژانویه گذشته بار دیگر در صدر اخبار قرار گرفت آنگاه که یکی از زیرشاخه‌های این گروه به نام «القاعده در شبه‌جزیره عربستان» (AQAP) به مجله فرانسوی شارلی ابدو حمله کرد. اما مدتی طول کشید تا القاعده مسوولیت این حمله را بپذیرد و همین باعث شد برخی به این نتیجه برسند که شاید اصلا القاعده اطلاعی از این حمله و اهداف حمله‌کنندگان نداشت. موضع القاعده که به‌طور سنتی در سلسله مراتب پیکارجویان برجسته است - و مدت‌ها است روندی رو به افول دارد- همچنان با سیری افولی به پیش می‌رود. مقام‌های آمریکایی هم بیشتر برداعش متمرکز شده‌اند؛ گروهی که پیروزی‌هایی در صحنه جنگ به دست آورده و سربریدن‌هایش زبانزد است. با این حال، القاعده مسیر روشنی را به سوی بازگشت به عرصه مناقشه در پیش گرفته است: ماجرای دراماتیک شارلی ابدو. اکنون القاعده به دنبال یک پیروزی بزرگ است و اشتباه است که واشنگتن این گروه را دست کم بگیرد.

فصل جدیدی در فعالیت القاعده

با مرگ بن‌لادن، منابع القاعده محدودتر شد. وابستگان القاعده - که اکنون دستورات کمتر و منابع اندکی از رهبری این گروه دریافت می‌کردند- به سطح جدیدی از استقلال رسیدند. طی ۴ سال بعد، القاعده اساسا مجموعه‌ای شد از وابستگان نسبتا کوچک اما همچنان دارای ظرفیت.

«القاعده درشبه‌جزیره عربستان» [آکاپ]، در دوره رهبری ناصر الوُحَیشی، پس از مرگ بن‌لادن به الظواهری وفادار ماند. اما با محاصره الظواهری و رهبران ارشد القاعده در پاکستان با پهپادهای غربی، «آکاپ» در عمل به «القاعده مرکزی» تبدیل شد. «آکاپ» در سال‌های ۲۰۰۹ ، ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ سه توطئه علیه غرب انجام داد و به اولین وابسته‌ای تبدیل شد که نیروی شورشی خاص خود را به نام «انصارالشریعه» تشکیل داد؛ گروهی که به دنبال تاسیس امارتی به اصطلاح اسلامی در یمن بود. در غیاب ظواهری، گروه‌های دیگر برای کسب دستور و فرامین به آکاپ نظر دوختند. در میان آنها «القاعده در مغرب اسلامی» (یا AQIM) بود که به دنبال تاسیس امارتی در شمال آفریقا بود. در بهار ۲۰۱۲، آکاپ به رهبران گروه خود دو نامه مهم داد: یکی در ماه مه‌و دیگری در ماه اوت که در این نامه‌ها تاکتیک‌ها و استراتژی گروه مشخص شده بود.

آکاپ سپس نقش خویش را با ایجاد زیرشاخه «الشباب» در سومالی تقویت کرد. ظواهری در فوریه ۲۰۱۲ عضویت الشباب در القاعده را تایید کرد اما شواهد نشان می‌دهد که این گروه تعامل اندکی با القاعده مرکزی داشت. «عمر هَمامی»، عضوآمریکایی این گروه، در زندگینامه خودنوشت خویش خاطرنشان می‌کند که تماس‌ها و عوامل ارتباطی الشباب با القاعده بیشتر از یمن می‌آمد تا پاکستان. و حتی یک عضو ارشد رهبری الشباب با نام «شیخ‌علی محمد راج» دچار سردرگمی شده بود و یکبار آشکارا اعلام کرد که این گروه به آکاپ می‌پیوندد. با این حال، القاعده مرکزی همچنان در حال ستیز برای اثبات مرکزیت خود بود. در پاکستان، پهپادهای آمریکایی ارتباطات ظواهری را گسسته و باعث شدند معاونان ارشد او برای یافتن سرپناه و فرصت‌های جدید به مصر، لیبی و سوریه بروند. با وجود سرنگونی حکومت منتخب اخوان‌المسلمین در مصر، این گروه نتوانست در آنجا ردپایی بیابد. هسته‌ای از این گروه به نام «نصر» که حملاتی در مصر انجام داده در سال ۲۰۱۳ از هم گسست و عواملش در صحرای سینا به دست ارتش مصر متحمل ضرباتی شدند.

امروز، درگیری‌های سوریه معرف بزرگترین چالش برای القاعده است. در اینجا هم عملکرد القاعده کمرنگ شده است. ظواهری کهنه سربازان ارشد را به سوریه فرستاد و «واحد خراسان» را زیر پرچم زیرشاخه خود «جبهه النصره» تشکیل داد. اما این عوامل هم گرفتار درگیری‌های سختی با داعش شدند؛ گروهی که از بمب‌گذاران انتحاری برای هدف قرار دادن رهبران القاعده استفاده کرده است. حتی با وجود فشار حملات نیروهای ائتلاف علیه داعش، القاعده نتوانسته موقعیت برتری در صدر اپوزیسیون سوری به دست آورد.

القاعده در برابر داعش

این انور العولکی- مستقر در یمن- بود که بزرگترین موفقیت‌های اینترنتی القاعده را برای این گروه به ارمغان آورد. مواعظ اینترنتی این روحانی آمریکایی یعنی ارتباط چهره به چهره با پیکارجویان در ترکیب با بخش مجلات انگلیسی این گروه، نیروهای جدیدی را این بار از غرب جذب کرد. اما مرگ العولکی در سال ۲۰۱۱ همراه با مرگ مشوق اینترنتی او یعنی «سمیر خانِ» آمریکایی، ضربه‌ای بزرگ به حضور اینترنتی القاعده وارد آورد. شماره‌های بعدی مجله « Inspire» غیرمنظم بیرون می‌آمد، کیفیت اندکی داشت و عمدتا تحت‌الشعاع قدرت رسانه‌ای جدید داعش قرار گرفت.

مرگ بن لادن- که با گسترش رسانه‌های اجتماعی همراه بود- دریچه‌های سد را گشود. تا سال ۲۰۱۱، بن لادن محترم بود و القاعده در اینترنت حضور داشت. وضعیت در دوره ظواهری و در بحبوحه ظهور رسانه‌هایی مانند توییتر، فیس بوک و یوتیوب چنین نبود. ناگهان، هر یک از پیکارجویان و حامیانشان فارغ از ایدئولوژی‌ که داشتند می‌توانستند بحث‌ها را در اینترنت دنبال کرده، مسیر القاعده را به چالش بکشند یا می‌توانستند همتایان خود را برای دفاع از فلان عملیات در برابر بهمان عملیات ترغیب کنند.

در اینترنت معنای پیکارجوی جهانی از تاکید بر خشونت به‌عنوان ابزاری برای رسیدن به «خلافت اسلامی» (رویکردی که از سوی القاعده پذیرفته شده بود) به دولت به‌عنوان ابزاری برای دنبال کردن خشونت تغییر یافت (که مورد حمایت داعش است). عمر همامی، پیکارجوی آمریکایی که از الشباب برید، این تغییر را کاملا نشان داد. در سوریه، القاعده همکاری با النصره را آغاز کرد. در مقابل، داعش به اینترنت روی آورده و برخی از خشن‌ترین مسائل تا این تاریخ را نشر داد. ظواهری در گسست از سنت، دستورات و فرامین خود را در سپتامبر ۲۰۱۳ صادر کرد تا آشکارا زیرشاخه‌های متمرد را دور بزند اما در مواجهه با داعش برای جذب اعضای جوان تر ناکام مانده است.

افول القاعده و ظهور داعش

القاعده دوران بن لادن - بر خلاف رقیبان امروزش- بیشتر شهرت خود را مدیون حملات خاصی بود که به اهداف غربی انجام می‌داد؛ موفقیت‌هایی که در سال‌های اخیر این گروه نتوانسته به آن دست یابد. حمله به سفارتخانه‌های آمریکا در دارالسلام و نایروبی در سال ۱۹۹۸، بمب‌گذاری در کشتی USS Cole در سال ۲۰۰۰، حملات ۱۱ سپتامبر و بمب‌گذاری‌های لندن در سال ۲۰۰۵ بسیار معروف است. حامیان القاعده منتظر موفقیت‌های مشابه هستند اما چنین حملاتی در یک دهه اخیر از سوی القاعده رخ نداده است.

القاعده برای احتراز از انزوای کامل، چند مسیر را می‌تواند دنبال کند. اول، این گروه می‌تواند همچون داعش دولت خاص خود را اعلام کند. اما ناکامی‌های اخیر القاعده در شمال آفریقا، سومالی، سوریه و یمن نشان می‌دهد که این گروه فاقد ظرفیت برای انجام چنین کاری است هرچند فروپاشی اخیر دولت یمن می‌تواند فرصتی ایده آل برای تسخیر سرزمینی باشد. دوم،القاعده می‌تواند حملات خود به اهداف غربی به امید احیای جایگاه قبلی خود و برقراری منابع و پایگاه‌های خارجی اش را از سر بگیرد.

داعش یک الگو است: حمله به شارلی ابدو شاهدی بود بر اینکه گروه‌های تروریستی دیگر نیازی به طرح‌های پیچیده برای بمب‌گذاری ندارند چرا که دو فرد مسلح می‌توانند به نتایجی مشابه برسند. سوم، القاعده می‌تواند از استقلال خود چشم بپوشد و به داعش ملحق شود و رسما اعلام کند که دورانش به پایان رسیده و دل و قلب پیکارجویان جوان بیشتر با جریانی تندرو و خشن همراه است تا القاعده. القاعده می‌داند که داعش «برندی» است که در تقابل با سایر جریان‌های اسلامگرا قرار دارد. ظواهری هرگز سر تسلیم در برابر البغدادی، رهبر داعش، فرود نمی‌آورد.

تمام این پیامدهای بالقوه می‌تواند موجب آسیب به کشورهای غربی شود. بنابراین آمریکا و متحدانش باید چالاک باشند. تلاش‌های ضدتروریستی علیه این گروه باید به سرعت ادامه یابد در حالی که باید بر گروه‌های عملیاتی خارجی القاعده در یمن و سوریه نیز متمرکز شد. سرویس‌های جاسوسی غرب باید به عملیات‌های پنهانی دست بزنند تا به ایجاد اختلاف میان القاعده و داعش در سوریه، یمن و پاکستان دامن زده و ظرفیت هر دو گروه و حمایت مردمی شان را کم کنند. غرب باید خود را آماده حملاتی از نوع شارلی ابدو کند. ماه‌های پیش رو ماه‌های مهمی است. اگر القاعده بخواهد در فصول کتاب پیکارجویان نامی داشته باشد باید تاریخ را با خون بنویسد. در غیر این صورت، فقط گروهی خواهد بود که داعش از دل آن زاده شد.