وقتمان را تلف می‌کنیم

فرید زکریا یادداشت نویس واشنگتن‌پست انرژی سیاست خارجی باراک اوباما کاملا در خاورمیانه در حال صرف شدن است- مذاکره با ایران، فرستادن نیروهای ویژه به عراق، حمایت از حملات هوایی عربستان سعودی در یمن و همکاری با نیروهای مخالف اسد در سوریه. با این اوصاف، برای برنامه اوباما درباره چرخش به سمت آسیا پاسیفیک چه اتفاقی افتاده است؟ استدلال اصلی پشت این مساله از این قرار بوده که آمریکا بیش از حد در خاورمیانه سرمایه‌گذاری کرده است و هم‌اینک آمریکا باید به سوی آسیا نگاه کند. سمت و سویی که آینده نام گرفته است. از چهار اقتصاد بزرگ دنیا، سه کشور در آسیا قرار دارند.

«لی کان یو»، آخرین رهبر سنگاپور در گفت‌وگو با من تاکید کرد که ایالات‌متحده در قرن بیست و یکم همچنان ابرقدرت اقتصادی دنیا باقی خواهد ماند؛ اگر بتواند بر کشورهای پاسیفیک غلبه داشته باشد. به‌رغم این شرایط، اوباما و تیم خارجی وی تا گردن در گل و لای خاورمیانه فرو رفته‌اند. اوباما و جان کری، وزیر امور خارجه‌اش کمترین توجه را به آن نقطه دیگر از آسیا دارند. ثبات دنیا در این نیست که ببینیم در یمن حوثی‌ها پیروز خواهند شد یا با شکست بدرقه می‌شوند (یمن تقریبا از سال ۱۹۶۲ با این بحران‌ها مواجه بوده است). ثبات دنیا در واقع در این موضوع نهفته است تا در اداره خیزش چین مشارکت کنیم. آن‌گونه که گراهام آلیسون خاطر نشان می‌کند در چین از ۱۵ بار دوره‌گذاری که این کشور از سال ۱۵۰۰ داشته، ۱۱ مورد آن با جنگ همراه بوده است. در طرح ایالات‌متحده نیز بیشترین توجه درخصوص تئوری چرخش به سوی آسیا، متوجه چین شده است. این جزء، مهم‌ترین بخش این تئوری است، زیرا لازمه ثبات و صلح در این موضوع نهفته است. به همین دلیل است که آمریکا، هوشمندانه و بجا همکاری امنیتی خود را با کشورهای منطقه از جمله استرالیا، ژاپن، فیلیپین و دیگر کشورهای منطقه افزایش داده است. تحقیقات آکادمیک جدیدی منتشر شده که نام آن «بزرگ‌ترین جنگ بعدی» است. در این تحقیقات آمده است که جنگ جهانی بعدی در صورت وقوع با دلایل مشابه جنگ جهانی اول و سپس درگیری‌های چین و آمریکا رخ خواهد داد. از این رو «ریچارد روزکرین» و «استیون میلر» دو نفر از محققانی که در این تحقیقات همکاری داشته‌اند می‌گویند ایالات‌متحده علاوه بر بازدارندگی باید در سیستم جهانی خود با چین نهایت همکاری را داشته باشد. واشنگتن تاکنون در این زمینه بسیار ضعیف کار کرده است. چین در حال حاضر دومین اقتصاد بزرگ دنیاست (بزرگ‌ترین به‌لحاظ برابری قدرت خرید). به‌رغم این، چین در صندوق بین‌المللی پول در رای‌دهی، سهمی به اندازه دو کشور هلند و بلژیک (با هم) داراست. کنگره و عمدتا اعضای جمهوری‌خواه آن، به این دلیل مخالف لایحه چرخش اوباما به سمت آسیا پاسیفیک هستند که می‌گویند این لایحه قدرت آمریکا را در صندوق بین‌المللی پول هم کاهش خواهد داد اما باید گفت ارائه این لایحه، قدرت آمریکا را در صندوق بین‌المللی پول کاهش نخواهد داد. رویکرد اوباما به این بانک تاثیری در نفوذ اوباما در صندوق بین‌المللی پول نخواهد داشت. مخالفان اوباما با لایحه وی درخصوص حمایت از «بانک زیرساخت سرمایه‌گذاری» در آسیا کاملا احمق هستند. این بانک برای حمایت از پروژه‌های آسیایی است. جایی که برای توسعه پروژه‌ها به این بانک نیاز است. اگر با تاسیس این بانک مخالفت کنیم، آیا مانع نفوذ چین در جهان خواهیم شد؟ در واقع جز شکست چیزی نصیب مدیریت نخواهد شد و باید با سایر نقاط دنیا پایانی بد داشته باشیم.