پویا جبل عاملی
اقتصاد جهانی توانست پس از سه سال رکود، اندکی قد راست کند. به گمان بسیاری در اروپا اقتصادهای بزرگ آلمان و فرانسه عملا از تابستان گذشته از رکود خارج شدند و بریتانیا نیز با آهنگی کمتر از حضیض رکود به در آمد.

هرچند وضعیت بدهی‌های اقتصادهای پیرامون همچنان روی میز است.از آن سو در ایالات متحده نیز چند صباحی است که نرخ بیکاری سریع‌تر از انتظارات کاهش یافته است. اما علامت دیگر آنکه نظرات ضدتورمی در بانک‌های مرکزی دارد قوت می‌گیرد، آن‌چنان که کنفرانس خبری تریچت رییس بانک مرکزی اروپا در هفته گذشته نشانی از این آواهای ضدتورمی داشت، بدین ترتیب می‌توان گفت که سیاست‌گذاران آرام آرام از مشکل رکود به تورم می‌اندیشند؛ هر چند هنوز این اندیشه خود را در افزایش نرخ بهره‌ها آن چنان نشان نداده و شاید باید چند ماه دیگر صبر کرد.
با وجود اینکه اقتصاد جهانی توانسته با مشکلاتی از بزرگ‌ترین بحران پس از رکود دهه ۱۹۳۰ عبور کند و ای بسا اگر نبود اقدامات به موقعی که اقتصاد آزاد انجام داد، این رکود بزرگ‌تر از رکود تاریخی پیشین می‌شد، اما این عبور هنوز تکمیل نشده، بی ثباتی دیگری آن را تهدید می‌کند: ناآرامی‌های خاورمیانه. تا زمانی که ناآرامی‌ها در کشورهایی بود که نفتخیز نبودند، اقتصادجهانی آن چنان وقعی به این تحولات از منظر اقتصادی نمی‌گذاشت، اما پس از دوماه، دومینو به لیبی رسید. کشوری نفتخیز با تولید تعیین کننده که باعث شد قیمت نفت (برنت) به بیش از ۱۱۵ دلار برسد وحال بیم آن می‌رود که دومینو بیش از این هم، به حرکتش ادامه دهد. شاید جایی که لنگرگاه باثبات نفت است: عربستان سعودی.
البته تا اینجا و با وجود شواهد بسیار، نمی‌توان سناریوی ناآرامی در عربستان را آن‌چنان محتمل دانست، ولی وضعیت طوری شده است که اگر تا پیش از این، این سناریو به ذهن خطور نمی‌کرد حال می‌توان حداقل نامی از آن برد و همین اشاره کوچک است که وضعیت را در بازار نفت به اینجا رسانده و برخی تا دو برابر بهای فعلی را نیز در حد حدس و گمان بیان کرده‌اند؛ حدسی که تا چند روز پیش وجود نداشت و این نتیجه تداوم اعتراضات در کشورهای عربی و رسیدن آن به لیبی است. باید توجه داشت که رسیدن شعله‌های نارضایتی به لیبی در حالی صورت می‌گیرد که این کشور آن‌چنان در وضعیت نامساعد اقتصادی نیست و همین امر باعث شده تا تصور توسعه ناآرامی‌ها در کشورهای نفتی مشابه نامعقول نباشد. در این شرایط، اما پیروزی و شکست مخالفان می‌تواند بر حوادث مشابه دیگر کشورها تاثیرگذار باشد که اگر یک آجر دومینو نیفتد، دومینو متوقف می‌شود و شاید قذافی به دنبال این سناریو است؛ سناریویی که حتی با ریختن خون‌های بسیار محقق شود.
هر چند نمی‌توان به وجود دموکراسی باثباتی در لیبی پس از قذافی دلخوش کرد، اما آنچه اکنون برای اقتصاد جهانی مهم است آنکه شکست کامل قذافی سناریوی قیمت‌های تاریخی نفت را تقویت می‌کند و این راهی است که گویی به خاطر سطح استفاده از خشونت توسط قذافی، جامعه بین‌الملل به استقبالش می‌رود و دیگر حاضر نیست شاهد این همه خونریزی باشد و این نشان اخلاق جامعه جهانی است، امری که در موضوع مصر نیز خودنمایی کرد.
بدین شکل، گویی دست‌انداز دیگری روبه‌روی اقتصاد جهانی است. رونق نیم بند می‌رود تا توفانی دیگر را از سر بگذراند. آیا اقتصاد آزاد قادر است از این پیچ تازه بگذرد؟ شاید سخت، اما آنچه نیاز است تجربه، علم و انعطاف‌پذیری و این همه کافی است تا مطمئن باشیم: این نیز می‌گذرد.