تدبیر و امید یعنی سیاستگذاری خوب و روحیه کارآفرینی
دکترجعفر خیرخواهان دولتی که در روزهای آینده قدرت را در دست میگیرد با شعار تدبیر و امید توانست آرای مردم را به دست آورد. در این مطلب کوتاه به تشریح این دو شعار پرداخته و تدبیر و امید را به معنای سیاستگذاری خوب و روحیه کارآفرینی میگیریم. اگر بخواهیم دو کلید اصلی برای پیشرفت کشور نام ببریم، قطعا سیاستگذاری خوب و روحیه کارآفرینی است. سالهایی که پشت سر گذاشتیم ملت و اقتصاد ایران در چرخه وعدههای تمامنشدنی برخی دولتمردان گرفتار و قفل شد. کسانی از راه رسیدند که سراب را به جای آب نشان میدادند و در توهمات خودساخته فرو رفته بودند.
دکترجعفر خیرخواهان دولتی که در روزهای آینده قدرت را در دست میگیرد با شعار تدبیر و امید توانست آرای مردم را به دست آورد. در این مطلب کوتاه به تشریح این دو شعار پرداخته و تدبیر و امید را به معنای سیاستگذاری خوب و روحیه کارآفرینی میگیریم. اگر بخواهیم دو کلید اصلی برای پیشرفت کشور نام ببریم، قطعا سیاستگذاری خوب و روحیه کارآفرینی است. سالهایی که پشت سر گذاشتیم ملت و اقتصاد ایران در چرخه وعدههای تمامنشدنی برخی دولتمردان گرفتار و قفل شد. کسانی از راه رسیدند که سراب را به جای آب نشان میدادند و در توهمات خودساخته فرو رفته بودند. دولتهایی که به راهحلها و مُسکنهای مقطعی و کوتاه مدت دل بسته بودند. نتیجه کار به ناامیدی کارآفرینان و سرمایهگذاران، و توقف تولید و ثروتآفرینی منتهی شد. این چرخه معیوب و باطلی است که افراد را فقیر، بنگاهها را مستاصل و کشور را توسعه نیافته نگه میدارد.
انیشتین زمانی گفته بود نداشتن سلامت عقل یعنی انجام یک کار تکراری و انتظار نتیجه متفاوت داشتن. واقعیت این است که ساختار فکری و طرز فکر ما عقبمانده است و باید تغییر کند، چرا که مسوول شکستهای گذشته ما است. باید نگاه خود را به جهان پیرامونی تغییر دهیم. در همه این سالهایی که نفت داشتیم اتکا به درآمد نفت، اقتصاد کشور را وابسته و ضعیف کرد و دولتی به وجود آورد که فاقد کاردانی بوده است. دولتی که توان سیاستگذاری خوب را ندارد، دولتی که مملکتداری بلد نیست. اما با این حال همیشه انتظار نتایج متفاوتی از این دولت داشتهایم.
اگر میخواهیم موفق شویم در نخستین گام باید دستگاه ذهنی ما تغییر کند. با رهایی اقتصاد از رانت نفتی، دولتی نداشته باشیم که به جای ایجاد و خلق فرصتهای جدید، دائم برای کارآفرینان چالش و دردسر ایجاد کند. موانع و قفلهای پیش روی دولت آتی تنها به این خلاصه نمیشود که رشد نقدینگی زیاد و کسری بودجه وحشتناک و سیستم اینترنت کند و مسدود و محیط کسب و کار بد است. آنچه از همه اینها مهمتر است دستگاههای فکری است که در ذهن تکتک ما شکل گرفته است. ما حالا دیگر کمتر به همدیگر اعتماد میکنیم. ما به چارچوب ذهنی حاصل جمع صفر و اقتصاد رانتی عادت کردهایم؛ یعنی فکر میکنیم اگر صد تومان گیر کسی بیاید صد تومان کمتر گیر من میآید. این باعث میشود تا مردم به همدیگر بدبین شده، کوتاهمدت فکر کنند و حاضر به فداکاری برای رسیدن به منافع پایدار بلندمدت نباشند. متاسفانه این مدل ذهنی بر عملکرد کسب و کار تاثیر منفی میگذارد و هزینههای معاملاتی را بالا میبرد که در نهایت بر میزان سود، سهم بازار، و توانایی امضای یک قرارداد تاثیر میگذارد.
با توجه به این فرضیات، سیاستهای خوبی که دولت برای تقویت روحیه کارآفرینی باید بیندیشد چیست؟
این سیاستها در جهت تغییر در نگرشها و باورها است، یعنی چیزهایی که دیده شدنی نیستند، اما بسیار مهم هستند. به این منظور انجام کارهای زیر پیشنهاد میشود:
۱- به شغل کارآفرینی و نه رانتجویی بها داده شود. تصور جامعه به کارآفرین تغییر کند و ارج و منزلت داشته باشد چون این کارآفرین است که بهرهوری جامعه را بالا میبرد. او فرصتها و ارزشهای اقتصادی را در جاهایی میبیند که دیگران نمیبینند. پس باید الگوهای موفق کارآفرینی در معرض دید و معرفی به مردم قرار بگیرد تا سایرین هم از آنها سرمشق بگیرند.
۲- ترویج فرهنگی که در آن شکست خوردن و ورشکست شدن بد تلقی نشود. بلکه شکست خوردن فرصتی برای یادگیری و مقدمهای برای پیروزی انگاشته شود. در این محیط جدید باید ارزش شکست خوردن در فعالیت اقتصادی درک شود. به این منظور باید اعتماد در جامعه تقویت شده و نهادهایی به وجود آیند که کارآفرینان با اطمینان بیشتر حاضر به ریسک کردن شوند و اگر موفق نشدند خانه خراب نشوند.
۳- فرهنگ بازی حاصل جمع صفر برچیده شود (یعنی فرهنگ ثابت دیدن مقدار کیک اقتصادی و دعوا بر سر آن و ایجاد انحصارات و سیاستهای ضد منافع اجتماعی). اینها باعث ضعیف شدن توان اقتصاد میشود. فرهنگ نفتی باعث شده است تا همیشه بخشی از جامعه (فرودستان) بر علیه بخش دیگر (فرادستان) شورانده شود، اما در نهایت دودش به چشم همه رفته است. پس باید سیاستها به نحوی طراحی شود که نگاهی فراگیر داشته و باندی و جناحی عمل کردن محدود و متوقف شود. در این محیط جدید موانع ورود و رشد برای همه بنگاههای کوچک و بزرگ برداشته شود و مردم از هر مسلک و مشربی بتوانند با هم کار کنند. همه اینها نیازمند تغییر در دستگاه فکری و چارچوب ذهنی همه ما به ویژه سیاستگذاران است.
ارسال نظر