در سطح جهانی، نرخ اشتغال مردان ۸۰درصد است، در‌حالی‌که این نرخ برای زنان حدود ۵۰درصد است و زنان معمولا درآمد کمتری دارند. تفاوت در اشتغال و درآمد بین زن و مرد از نظر اقتصادی و اجتماعی قابل‌توجه است. تحقیقات کلودیا گلدین با ترکیب روش‌های نوآورانه تاریخ اقتصادی نشان می‌دهد عوامل مختلف تاریخی و معاصر، بر عرضه و تقاضای نیروی کار زنان تاثیر می‌گذارد. این عوامل شامل تعادل کار و خانواده، تحصیل، پیشرفت‌های تکنولوژی، قوانین، هنجارها و تحولات اقتصادی هستند. مطالعه او دو قرن را در بر می‌گیرد و بینش‌های ارزشمندی را در مورد علل اصلی تفاوت‌های جنسیتی در اشتغال و دستمزد ارائه می‌دهد و بر اهمیت فرصت‌های برابر و استفاده کارآمد از منابع در بازار کار تاکید می‌کند.

نگاهی به گذشته

در قرون اخیر، جوامع شاهد تغییرات اساسی سیاسی، اجتماعی و تکنولوژیکی بوده‌اند اما بر اساس تحقیقات گلدین، با وجود رشد اقتصادی، مشارکت زنان در نیروی کار، روندی مشابه این تغییرات را دنبال نکرده است.

تحقیقات کلودیا گلدین چگونگی تغییر نقش زنان از جامعه کشاورزی به جامعه معاصر را آشکار می‌کند. تصویر ما از داده‌های تاریخی گزارش‌نشده تصویری غیرشفاف بود اما گلدین توانست این داده‌ها را تصحیح کند و با کشف الگوهایی، دانش موجود را به چالش بکشد و دیدگاه ما را نسبت به تاریخ کار زنان تغییر دهد.

منحنی U شکل

کتاب گلدین در سال ۱۹۹۰ تحقیقات پیش از خود را به چالش کشید و نشان داد درحالی‌که داده‌های قرن بیستم، رابطه مثبتی بین رشد اقتصادی و اشتغال زنان را نشان می‌دهند، در یک بررسی بلندمدت به دلیل عدم‌مطالعه یا مطالعه محدود داده‌های قدیمی‌تر، این رابطه مثبت، قابل‌تشخیص نیست.

گلدین دریافت که داده‌های موجود در مورد نرخ اشتغال زنان اغلب نادرست هستند. شغل زنان گاهی اوقات به عنوان «همسر» در سرشماری‌ها ثبت می‌شد، اما آنها اغلب در کنار همسران خود در نقش‌های مختلف مانند کشاورزی یا مشاغل خانوادگی کار می‌کردند. این کار ثبت‌نشده شامل صنایع روستایی نیز بود. گلدین پایگاه‌های اطلاعاتی جدیدی را با استفاده از منابع داده‌های تاریخی گردآوری کرد و نشان داد نرخ اشتغال زنان در ایالات متحده در اواخر دهه ۱۸۹۰ به طور قابل‌‌توجهی بیشتر از آمار رسمی است. او نشان داد نرخ اشتغال زنان متاهل تقریبا سه برابر بیشتر از آن چیزی است که در سرشماری‌ها و آمارهای رسمی گزارش شده است.

تحقیقات گلدین، که دوره زمانی از اواخر قرن هجدهم را پوشش می‌دهد، یک واقعیت تاریخی شگفت‌انگیز را آشکار کرد: قبل از صنعتی شدن، احتمالا نرخ مشارکت زنان بیشتر بوده و صنعتی شدن، تعادل بین کار و خانواده را برای زنان متاهل دشوار کرده است. گلدین این را با داده‌های بیش از ۱۰هزار زن سرپرست خانوار در قرن هجدهم فیلادلفیا مستند کرد.

تحقیقات گلدین منحنی Uشکلی را در مشارکت تاریخی زنان در بازار کار ایالات متحده نشان می‌دهد. این منحنی با این تصور که رشد اقتصادی همواره مشارکت زنان در بازار کار را به دنبال دارد، در تضاد است.

روند Uشکل در مشارکت زنان در بازار کار منحصر به ایالات متحده نیست، بلکه در سطح جهان نیز وجود دارد. رشد اقتصادی به‌تنهایی و به طور خودکار، اختلافات جنسیتی را کاهش نمی‌دهد. تحقیقات گلدین نقش ازدواج را در توضیح این تفاوت‌ها برجسته می‌کند.

آیا وکیلم؟

در اوایل قرن بیستم، نرخ اشتغال زنان متاهل فقط ۵درصد بود، در‌حالی‌که این نرخ برای کل جمعیت زنان ۲۰درصد بود. این شروع منحنی Uشکل در مشارکت زنان در بازار کار است. تحقیقات کلودیا گلدین نشان داد هنجارهای اجتماعی، قوانین و موانع سازمانی مانع تاثیرگذاری پیشرفت تکنولوژی، آموزش و رشد بخش خدمات شده‌اند. گلدین تاکید کرد نقش ازدواج در این پویایی بسیار مهم‌تر از آن چیزی است که قبلا شناخته شده بود. در گذشته، قوانینی وجود داشت که براساس آنها، زنان متاهل نمی‌توانستند در برخی مشاغل فعالیت کنند یا در صورت ازدواج، باید آن کار را ترک می‌کردند. گلدین حتی در دوره‌هایی مانند رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ که در آن تقاضا برای نیروی کار بالا بود نیز «محدودیت‌های ازدواج» را شناسایی کرد. علاوه بر این، او بر انتظارات شغلی زنان به عنوان یک عامل مهم در کاهش تدریجی شکاف اشتغال جنسیتی تاکید کرده است.

در اهمیت انتظارات

گلدین یک رویکرد بین‌نسلی را برای تجزیه و تحلیل بازار کار معرفی کرد که شرایط متفاوت نسل‌های مختلف را در نظر می‌گیرد. زنان در اوایل قرن بیستم انتظار داشتند برای مدت کوتاهی قبل از ازدواج کار کنند و این موضوع، بر تصمیمات تحصیلی آنها تاثیرگذار بود. او نشان داد توسعه سریع می‌تواند منجر به انتظارات و تصمیمات برآورده‌نشده شود.

در نیمه دوم قرن بیستم، تغییرات اجتماعی باعث شد زنان متاهل با بزرگ‌تر شدن کودکانش دوباره وارد بازار کار شوند. زنان دهه ۱۹۵۰، تحت‌تاثیر مادران خانه‌دارشان، انتظار نداشتند مسیر شغلی طولانی‌ داشته باشند. انتظارات شغلی با خروجی‌های بازار کار در دهه ۱۹۷۰ هماهنگ شد. به این ترتیب زنان، به‌ویژه در کشورهای پردرآمد، اکنون بیشتر در آموزش سرمایه‌گذاری می‌کنند و در زمینه دستاوردهای تحصیلی از بسیاری از مردان پیشی گرفته‌اند.

دوره‌های طولانی ترک کار زنان پس از ازدواج، بر متوسط سطح اشتغال زنان تاثیرگذار بوده است. این موضوع در رهیافت بین‌نسلی آشکار می‌شود. به عنوان مثال، اگر در یک نسل ، مشارکت نیروی کار ۲۰درصد باشد و در نسل بعدی به ۴۰درصد برسد، با اینکه نرخ مشارکت طی دو نسل دو برابر شده است، اما میانگین نرخ مشارکت در طی این دو نسل، ۳۰درصد محاسبه می‌شود و تغییرات حاصل را کندتر نشان می‌دهد. با‌این‌حال، حتی اگر تغییر هنجارهای اجتماعی، الگوهای جدید بازار کار و افزایش سطح تحصیلات بر سطح اشتغال زنان تاثیر گذاشته باشند، نوآوری‌های اخیر به‌کلی فرصت‌های آنها را هم برای برنامه‌ریزی شغلی و هم برای داشتن شغل تغییر داده‌اند. یکی از این نوآوری‌ها، فقط یک قرص کوچک بود؛ قرص‌ کنترل بارداری.

قدرت یک قرص

در اواخر دهه ۱۹۶۰، معرفی قرص‌های کنترل بارداری نقطه‌عطفی در انتظارات بازار کار زنان بود. تحقیقات گلدین و کاتز تاثیر این قرص را نشان می‌دهد. این موضوع منجر به تاخیر در ازدواج و فرزندآوری شد، بر انتخاب‌های شغلی تاثیر گذاشت و زنان بیشتری را به تحصیل در رشته‌هایی مانند اقتصاد، حقوق و پزشکی ترغیب کرد. این قرص، به‌ویژه برای زنان متولد‌شده در دهه ۱۹۵۰، امکان برنامه‌ریزی بهتر برای آینده آنها را فراهم و آنها را به سرمایه‌گذاری بیشتر در تحصیلات و اشتغال تشویق کرد. با اینکه کنترل بارداری بر تحصیلات و انتخاب‌های شغلی تاثیرگذار بوده اما شکاف جنسیتی درآمد که از دهه ۱۹۷۰ رو به کاهش داشته، همچنان پابرجاست و گلدین به بررسی روندهای تاریخی آن پرداخته است.

شکاف دستمزد تاریخی

گلدین مجموعه داده‌هایی در خصوص شکاف جنسیتی درآمد جمع‌آوری کرد که دو  قرن را پوشش می‌دهد. با استفاده از این داده‌ها او یک نتیجه‌گیری قابل‌توجه گرفت: قبل از اینکه برابری جنسیتی در کانون توجه قرار بگیرد، تغییرات چشمگیری به نفع زنان در بازار کار صورت گرفته بود. شکاف درآمد به طور قابل‌توجهی در طول انقلاب صنعتی (۱۸۲۰-۱۸۵۰) و در طول افزایش تقاضا برای مشاغل اداری (۱۸۹۰-۱۹۳۰) کاهش یافت. با این حال، از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۸۰، با وجود رشد اقتصادی و افزایش تحصیلات زنان، این شکاف تا حد زیادی بدون تغییر باقی ماند. نتایج کارهای آماری گلدین نشان می‌هد تبعیض دستمزدی که با عواملی مانند بهره‌وری قابل‌توضیح نیستند در قرن بیستم و به‌ویژه با رشد بخش خدمات به طور چشمگیری افزایش یافته‌اند. پیش از این، زنان اغلب در بخش‌هایی کار می‌کردند که دستمزد مطابق با بهره‌وری بود. بین سال‌های ۱۸۹۰ و ۱۹۴۰، تبعیض دستمزد در بخش تولید صنعتی از ۲۰درصد به ۵۵درصد در تولید افزایش یافت. این روند غیرمنتظره زمانی رخ داد که قراردادهای مقاطعه‌کاری به قراردادهایی با دستمزد ماهانه تبدیل شدند. این تغییر انتظارات زنان و همچنین کارفرمایان را تحت‌تاثیر قرار داد.

دردسر والدین

با وجود قوانین دستمزد برابر و همچنین افزایش سطح تحصیلات عالی زنان، شکاف درآمد جنسیتی در کشورهای با درآمد بالا بین ۱۰ تا ۲۰درصد باقی مانده است. گلدین در اینجا اثر «والد بودن» را به عنوان یک عامل مهم در توضیح این شکاف بررسی می‌کند. گلدین، برتراند و کاتز دریافتند که تفاوت درآمد اولیه بین مردان و زنان اندک است. با‌این‌حال، با به دنیا آمدن فرزند اول، درآمد زنان به میزان قابل‌توجهی کاهش می‌یابد و با وجود تحصیلات و حرفه مشابه، با سرعتی که درآمد مردان رشد می‌کند، بهبود نمی‌یابد. پدر و مادر بودن یک توضیح کلیدی برای تفاوت درآمد بین مردان و زنان در کشورهای پردرآمد است که در مطالعاتی که در سایر کشورها انجام شده است نیز تایید می‌شود. گلدین اثر «مادر شدن» را به بازارهای کار مدرن نسبت داده؛ جایی که در آن در دسترس بودن و انعطاف‌پذیری اهمیت پیدا کرده است. از آنجا که معمولا زنان مسوولیت‌های مراقبت از کودک را بر عهده می‌گیرند، این موضوع مانع از پیشرفت شغلی و رشد درآمدی‌شان می‌شود. دشواری ترکیب برخی وظایف مادری با کار پاره‌وقت - که زنان اغلب آن را انتخاب می‌کنند - نیز دشوار است و پیامدهایی را برای درآمد آنها به همراه دارد.

نگاهی به آینده

تجزیه‌و‌تحلیل گسترده‌ای که گلدین روی داده‌های تاریخی انجام داده است بینش جدیدی را در مورد فرصت‌های بازار کار زنان و تقاضا برای کار آنها آشکار می‌کند. او تاکید می‌کند که چگونه انتخاب‌های شغلی زنان اغلب توسط ازدواج و مسوولیت‌های خانوادگی محدود می‌شوند. تحقیقات گلدین نشان می‌دهد تفاوت‌های جنسیتی در بازار کار در دوره‌های مختلف اجتماعی متفاوت بوده است. سیاستگذاران باید دلایل این نابرابری‌ها را درک کنند. سرمایه‌گذاری در آموزش، اطلاعات و تغییرات در قوانین و مقررات می‌تواند در این زمینه تاثیرگذار باشد. این تغییرات به‌ویژه زمانی که زنان از نظر انتظارات شغلی و تحصیلی عقب هستند، موثر واقع می‌شوند. اما در جوامعی که در حال حاضر نرخ اشتغال زنان و نیز تحصیلات در آنها بالاست، لازم است اقدامات بیشتری مانند برنامه‌ریزی بازگشت به کار پس از زایمان و انعطاف‌پذیری کاری مورد توجه قرار بگیرند و آموزش به‌تنهایی شکاف درآمدی جنسیتی را از بین نمی‌برد.

این متن ترجمه آزادی از گزارش آکادمی نوبل است.