خداحافظ خیابان خاطره‌انگیز کتاب!

فرهنگ وهنر- علی خوش تراش: از«ناصر خسرو» تا میدان بهارستان و روبه‌روی دانشگاه تهران در دهه‌های بعد راهی طولانی طی شد که سرانجام به خیابان کریمخان‌زند رسید تا نبض کتاب‌فروشی‌های تهران در آن بتپد، اما حالا خبر می‌رسد که این کتاب‌فروشی‌ها جای خود را به کبابی، فست‌فود و بانک و... می‌دهند. خبر این است که تعدادی از فروشگاه‌های مطرح این راسته از جمله کتاب‌فروشی‌ آبی، ثالث و ویستار قرار است ساختمانشان را به فروش گذارند و این به معنای تعطیلی این کتاب‌فروشی‌ها است، کتاب‌فروشی‌هایی که دوستشان داری و غالبا کتاب‌هایی که می‌خواهی از آنها می‌خری و حتی قول و قرارهایت را همان حوالی می‌گذاری. اگرچه می‌دانی خبر درست است، ولی می‌‌خواهی که درست نباشد و امیدواری که یک نفر تکذیبش کند، ولی نه محمدحسن طباطبایی مدیر نشر آبی و نه فرخنده حاجی‌زاده مدیر نشر ویستار آن را تکذیب نمی‌کنند. از نشر ثالث هم شنیده‌هایت محکم است که برای واگذاری ساختمان به یک بانک وارد مذاکره شده‌اند. همچنین می‌دانی به غیر از این سه فروشگاه کتاب، کتاب‌فروشی بزرگ دیگری از همین راسته در حال مذاکره با بانک دیگری برای واگذاری است. محمدحسن طباطبایی مدیر انتشارات آبی که یکی از قدیمی‌ترین کتاب‌فروشی‌های خیابان کریمخان را در طول ۱۸ سال اخیر مدیریت کرده است، از اهالی پیشکسوت و مهربان کتاب و نشر است که پای صحبت‌هایش می‌نشینی. این دیگر یک گفت‌وگو نیست، درد دل است که یکی او می‌گوید یکی تو. تصمیم برای فروش ساختمان کتاب‌فروشی آبی را تایید می‌کند و می‌گوید: «متاسفانه این خبر درست است. من قریب به ۱۸ سال است که این کتابفروشی را در خیابان کریم‌خان دایر کرده‌ام پیش از آن هم در خیابان سنایی بودیم که آنجا هم مشکلات خود را داشت ولی روال اقتصادی که بر فروشگاه فعلی حاکم است بیش از توان من است. بیش از توانم هم تاکنون استقامت کرده‌ام و دیگر نمی‌توان ادامه داد. من از اول هم می‌دانستم که کتابفروشی درآمدزا و سودده نیست و در همه این سال‌ها هم سودی از کتاب‌فروشی به دست نیامده است و این نه فقط مشکل من و چند کتاب‌فروشی دیگری که قرار است ساختمانشان را بفروشند، است بلکه کلا کار کتاب‌فروشی به تنهایی سود ندارد و اگر ما هم در کتاب‌فروشی آبی تا امروز دوام آورده‌ایم به دلیل کار نشر بوده است و از آن طریق توانسته‌ام حقوق پرسنل را پرداخت کنم. کتاب‌فروشی در این سال‌ها برای شخص من جز ضرر چیزی نداشته است ولی به دلیل عشق و علاقه‌ای که به این کار وجود دارد، استقامت کرده بودیم. طباطبایی در پایان صحبت‌هایش اشاره می‌کند که فعلا قصد ندارد کتابفروشی جدیدی تاسیس کند و اگر قرار بود این کار را ادامه دهد، مکان فعلی را به فروش نمی‌گذاشت. البته این به معنای تعطیلی فعالیت‌های انتشارات آبی نیست بلکه بخش نشر همچنان به فعالیت خود با رویکرد پیشین ادامه می‌دهد.» از سوی دیگر فرخنده حاجی‌زاده مدیر نشر ویستار نیز از تصمیمش برای فروش ساختمان کتاب‌فروشی ویستار می‌گوید. او که این ساختمان را با پشت‌سر گذاشتن مسائل و مشکلات زیاد حفظ کرده بود حال امروز از فروش آن به دلیل فشارهای اقتصادی خبر می‌دهد. حاجی‌زاده در همین رابطه به مهر می‌گوید: «آن دلیل عمده‌ای که مرا وادار کرد کتاب‌فروشی را برای فروش بگذارم، تنگنای مالی بود. دیگر همکارانم هم در دیگر کتاب‌فروشی‌ها که اقدام مشابهی می‌کنند حتما دلایل خاص خودشان را دارند که مشکلات مالی یکی از آنها است و برای هر فرد شدت و ضعف خاصی دارد ولی برای من مهم‌ترین دلیل مشکلات اقتصادی بود. این اتفاق غم‌انگیزی است، برای من که از کودکی تا بزرگی خودم و بچه‌هایم به این کار عشق ورزیده‌ام، کنار گذاشتن آن آسان نیست. از لحاظ روحی به هم می‌ریزی ولی آنقدر شرایط اقتصادی تو را تحت فشار می‌گذارد که دیگر نمی‌توانی ادامه دهی.» از او درباره همسایه‌شان که این روزها یک کبابی است و چندی پیش یک کتابفروشی بود می‌پرسم. می‌گوید: «اول آنجا کتابفروشی پارت بود که اجاره دادند به کتابفروشی اندیشه مثبت و یک روز هم شد کبابی «شب‌های تهران.» روزی که این تابلو بالا رفت من دیدم پشت ویترین ما هم رمان «شب‌های تهران» غزاله علیزاده است و حس غریب و غمناکی به من دست داد.» حاجی‌زاده را خطاب همان پرسشی که از طباطبایی پرسیده‌ام قرار می‌دهم که آیا جای دیگر و در زمان دیگر باز هم کتابفروشی دایر خواهد کرد؟ این‌گونه توضیح می‌دهد که این اتفاق بستگی به خیلی چیزها دارد که از الان نمی‌توان درباره آن قطعی حرف زد. مکث می‌کند. گویا دلش نمی‌آید یک «نه» قاطع بگوید. می‌گوید: «این کار عشق من است مگر می‌توانم از اصلم برای همیشه دور شوم. از اینجا کنده شوم باز هم به هر حال دوباره به همین سمت می‌آیم.» از سویی دیگر، این‌روزها کتابفروشی نشر نی هم دقیقا در زیر پل کریمخان زند، خواب روزهای خوشی را می‌بیند که لبریز از کتاب بود؛ اما اکنون میهمان گرد و غبار و سکوت است. هر چند که شاید دلایلی دیگر باعث بسته شدن پلک‌های این کتابفروشی شده باشند. در همین رابطه محمد حسن جعفریه مدیر نشر ثالث هم خبر تعطیلی ثالث را تایید می‌کند و می‌گوید: «کتاب‌فروشی از نظر اقتصادی در ایران جواب نمی‌دهد، همه جای دنیا به کتاب‌فروشی‌ها تعرفه اقتصادی می‌دهند، ولی این‌جا هیچ کمکی به کتاب‌فروش‌ها نمی‌شود. قیمت سرقفلی‌ها بالا است. چند وقتی هم هست که ما نیز به فکر بستن کتاب‌فروشی‌ ثالث افتاده‌ایم. فعلا در حال مذاکره با بانک اقتصاد نوین هستیم تا کتاب‌فروشی را به این بانک واگذار کنیم.» آنچه شنیده‌ای غمگین‌ترت می‌کند؛ ولی همچون همیشه گریزی و گزیری از حقیقت نیست. امیدواری شاید نوشتن و آگاهی‌رسانی بتواند از جایی که حتی نمی‌دانی کجا می‌تواند باشد، راهی چاره‌ای ایجاد کند. حتی نمی‌دانی انتهای گزارشت مثل خیلی دیگر از نوشته‌هایت باید نام کدام نهادها، دستگاه‌ها، سازمان‌ها، دست‌اندرکاران و مسوولان را ردیف کنی تا بنویسی «باشد که کمکی کنند»، «کاش بیشتر توجه و همکاری می‌کردند» و... .