مترجم: شبنم بهروز منبع: strategy+business یکی از شاخصه‌های رشد برای مدیران کسب‌وکار، رفتاری توام با مسوولیت و حل مشکلات اجتماعی است. به‌طور کلی دو ویژگی درباره شیوه کاری کسب‌وکارهای بزرگ اقتصادی وجود دارد. نخست آنکه شرکت‌ها در دایره‌ای مشغول به‌کار هستند که خودشان مسوولیت‌هایشان را مشخص و انتخاب می‌کنند و ویژگی دوم این است که هر شرکت، دارای اقتصادی خرد است که این اقتصاد به شکل عمومی بر اقتصاد کلان، سلامت عمومی و حتی حوزه حفاظت محیطی تاثیر می‌گذارد. حتی اثرات منفی قابل ملموس ناشی از تغییرات آب و هوا، از جمله تاثیرات غیرقابل انکار این شرکت‌ها است. خوشبختانه سازمان‌های بزرگی چون «تیم بی» (Team B) در حال جمع‌آوری اطلاعاتی از تعداد رو به رشد شرکت‌هایی هستند که با توجه به دانستن این اثرات، در حال تغییر فعالیت‌هایشان هستند.

به جز تلاش برای تغییر رفتار در شرکت‌ها، ایده شرکت خدمات اجتماعی (social enterprise) به روشی محبوب تبدیل شده است. «شرکت‌های خدمات اجتماعی» سازمان‌هایی هستند که به شکل غیرانتفاعی یا انتفاعی، در تلاش برای انجام کمک‌ها و فعالیت‌های اجتماعی همراه با سود مالی هستند. در بعضی موارد این سازمان‌ها با استفاده از شعار مدل‌های جدید اقتصادی مثل «همکاری‌های سودآور» یا «سود کم، تعهد محدود» می‌کوشند تا فاصله بین ساختارهای سنتی مراکز سودآور و مراکز بدون سود را کم کنند. بر این اساس مثلا شرکت «Warby Parker» یک خرده‌فروش عینک‌های طبی‌است که به فروش آنلاین عینک‌های طبی و آفتابی در آمریکا می‌پردازد، به ازای خرید هر عینک از سوی مشتری، یک عینک رایگان به افراد نیازمند می‌دهد. البته این موضوع به این سادگی‌ها هم نیست. چند فرض مهم در بحث مسوولیت شرکت‌های اجتماعی وجود دارد که در ادامه به چالش کشیده می‌شوند:

۱- شاید این باور وجود داشته باشد که مشاغلی که در حال انجام فعالیت‌های اجتماعی هستند، شرکت‌هایی خاص یا متفاوتند. در صورتی که این موضوع تا حدی سفسطه‌آمیز به نظر می‌رسد. چون تمامی شرکت‌ها به‌طور کلی از عناصر اجتماعی تشکیل شده‌اند: آنها افراد را استخدام می‌کنند، در گروه‌های اجتماعی فعالیت می‌کنند و مصرف کننده منابع طبیعی هستند. (حتی اگر فقط یک موسسه مستقل باشند و تنها مصرفشان، نوشیدن قهوه باشد.) حتی واژه «شرکت» یا «موسسه اقتصادی» (corporation) از لحاظ اجتماعی ساخته و تعریف شده است و تمام اثرات خوب یا بد این شرکت ها، بخشی از دنیایی است که ما در آن زندگی می‌کنیم. مارک لین (Marc Lane) در کتاب جدید خود «فعالیت اقتصادی ماموریتی» (The Mission-Driven Venture)، به صحبت‌هایی از موسس یک شرکت هندی به نام تاتا (Tata company) می‌پردازد. این مدیر موفق درباره فعالیت شرکت‌ها می‌گوید: «در یک کار آزاد، مردم جامعه تنها یک ذینفع (stakeholder) ۱ نیستند، بلکه در حقیقت تمام هدف وجودی یک شرکت هستند.» پیتردراکر

(Peter Drucker) گرچه سود دهی برای یک شرکت را به منزله هوا برای انسان تعریف می‌کند، اما معتقد است که سود داشتن هدف کار اقتصادی نیست. او در این باره می‌گوید: هر مدیر اقتصادی باید آگاه به ساخت تغییر برای جامعه‌اش باشد.

۲- این موضوع که سهامداران باید وضعیت خاص و ویژه‌ای نسبت به ذی‌نفعان داشته باشند، تنها یک باور کهنه است که شاید پس از مقاله «میلتون فریدمن» درسال ۱۹۷۱ به وجود آمده است. او در اثر خود تنها هدف اصلی کار را سود می‌داند و مردم را نسبت به جامعه مسوول می‌بیند، هرچند معتقد است شرکت‌ها «مردم» نیستند. پس شاید امروز با نگاه به قوانین مدنی به این سوال دست یابیم که آیا شرکت‌ها با توجه به سخنان فریدمن و با در دست داشتن بخشی از حق مردم، همچنان در مقابل مسوولیت‌های اجتماعی نقشی ندارند؟ استیو دنینگ (Steve Denning) به‌طور مفصل و مکررا درباره این موضوع نوشته است: برتری سهامداران احمقانه‌ترین ایده در دنیا است. توانایی هر شرکت در ساخت ارزش اقتصادی بلندمدت، اگرچه به هزینه سهامداران وابسته است، اما بدون مشتری‌ها، فروشنده‌ها، کارگران و گروه‌هایی که در این راه مشغول فعالیت هستند، تداوم کار ممکن نیست و تمام این ذی‌نفعان، باید به درستی مورد احترام قرار گیرند.

۳- تمام افراد فعال و صاحب نفع در یک شرکت با هم برابرند. ممکن است برخی سهامداران با روشی مشابه سرمایه‌داران پیشین، سهم خود را تا سال‌ها و حتی دهه‌ها نگه دارند و برخی دیگر سرمایه‌گذاران سازمانی باشند. مدیران یک شرکت باید این موضوع را در نظر بگیرند و صبر و حس اعتماد را در میان تمام افراد برقرار کنند. به هر حال این موضوع یک حقیقت است که تمام افراد حاضر در یک شرکت، چندان به هدف و مدیریت شرکت و حتی پایین و بالا بودن قیمت‌ها اهمیت نمی‌دهند. آنها به بازگشت‌های مالی کوتاه‌مدت و هم‌ترازی و پیش‌بینی‌های قابل اعتماد اهمیت می‌دهند. آنها به دنبال نتایج کوتاه‌مدت هستند و باید از سوی مدیران به تساوی دیده شوند.

۴- قرار دادن تعداد کمی از مدیران اجرایی کسب‌وکار موفق بر سر یک فعالیت و توقع حل مشکلات در زمانی کوتاه، یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات شرکت‌های خدمات اجتماعی است. گرچه اقتصاد و کسب‌وکار نقشی مهم در جامعه دارند و مدیران اجرایی هم از توانایی‌های مهمی برخوردارند، اما مشکلات اجتماعی همچون فقر، گرسنگی، خشونت و تخریب محیط به راه‌حل‌هایی یکپارچه و کارشناسانه با زمان، انرژی و محیط‌های مختلف خصوصی و عمومی و بدون سود شرکت نیاز دارد.

جالب‌ترین بخش کار در شرکت‌های خدمات اجتماعی، یکپارچه بودن آن است. مردم در هر بخش هم دانش زیادی می‌آموزند و هم آموزش می‌دهند. اگر بخواهیم که یک شرکت اجتماعی با شیوه‌های استاندارد بالا را تعریف کنیم، شاید مناسب‌ترین جمله این باشد که شرکت‌های خدمات اجتماعی، مجموعه‌ای از سرمایه‌گذاران آگاه هستند که با مشارکت ذی‌نفعان و با هدفی بلند برای ساخت ارزش‌ها تلاش می‌کنند.

پاورقی:

۱- Stakeholder: ذی‌نفع به کلیه اشخاصی گفته می‌شود که از یک شخصیت حقوقی (شرکت، موسسه، سازمان و...) سود می‌برند و این اشخاص لزوما سهامدار نیستند.