اگر به مسیر حرفهای خود نگاه کنید، میبینید که از یک جایی به بعد از چارچوبی مشخص برای تصمیمگیری استفاده کردهاید. که ممکن است ناخودآگاه باشد یا آگاهانه. میتوانید اسمش را بگذارید عادت یا الگو. چه خوشتان بیاید چه نیاید، شما به مرور سبک تصمیمگیری خودتان را پیدا کردهاید که امتحانش کردهاید و برایتان جواب داده. اما آیا روش شما بهترین روش است؟ معمولا سبک تصمیمگیری و حل مساله شما، همان روشی است که به آن خو کرده و با آن راحت هستید. اما ممکن است روش شما در برخی شرایط، موثر نباشد. حتی بهترین رهبران سازمانی، گاهی نیاز دارند رویه خود را تغییر دهند؛ بهخصوص اگر روش همیشگیشان، در شرایط جدید جواب ندهد. «شریل استراوس آینهورن» رفتارها و روانشناسی پشت تصمیمگیری را مطالعه میکند. او پنج الگوی تصمیمگیری را شناسایی کرده و میگوید اگر همین حالا با چالشی مواجهید، راز موفقیت این است که ابتدا سبک خود را بشناسید و بدانید که چه زمانی باید رویکردتان را تغییر دهید. او بنیانگذار شرکت «دسیسیو» است که در امور تصمیمگیری به رهبران سازمانی مشاوره میدهد. او همچنین نویسنده کتابی به اسم «حلال مشکلات» است. شریل اخیرا مهمان «کرت نیکیش» از پادکست نشریه کسب و کار هاروارد بوده و به بررسی این مساله پرداخته. چکیدهای از این گفتوگو را با هم میخوانیم.
در ابعاد منطقهای، باید به رواج همزمان پلتفرمهای شبکهای آمریکایی و چینی اشاره کرد؛ جایی که خانه شرکتهای بینالمللی و مهمی است که فناوریهای کلیدی و حساسی مانند نیمهرساناها، سرورهای کامپیوتری و لوازم الکترونیکی مصرفی را تولید میکنند و پلتفرمهای شبکهای محلی پرتعدادی نیز در آنها وجود دارد. اما بخش عمدهای از مردم این کشورها ترجیح میدهند از پلتفرمهای شبکهای آمریکایی استفاده کنند؛ هرچند که استفاده از پلتفرمهای شبکهای چینی نیز به ویژه در شرکتها و کشورهایی که رابطه اقتصادی و تجاری بیشتری با چین دارند رو به افزایش است.
آماندا گورمن، شاعر و فعال اجتماعی اهل آمریکا، گفتهای تأملبرانگیز درباره هویت شغلی دارد: «اگر میتوانستم به عقب بازگردم و پیامی به خودم دهم، این بود که ارزش من به عنوان یک هنرمند، ناشی از میزان آثار خلقشدهام نیست. من فکر میکنم که چنین ذهنیتی از سرمایهداری برآمده است. آنچه در هنر اهمیت دارد، این است که در فرآیند خلق آثار خود چگونه و چرا بر زندگی مردم اثر میگذارید؛ حتی اگر فقط یک نفر باشد و حتی اگر آن یک نفر هم خودتان باشید.» این مطلب، داستان زندگی مگان گرینول، دختر ۱۶سالهای است که در مسیر روزنامهنگاری قرار گرفت. پاییز سال ۱۹۹۹ بود و دخترک کلاس دهمی داستان ما به تازگی به تیم روزنامه دانشآموزی دبیرستان برکلی پیوسته بود تا در آستانه نوشتن دومین مقاله عمر خود باشد.