مرثیه‌ای برای یک نفر

مرتضی ناعمه

۱ - علی فتح‌ا...زاده از سکوت بیزار است. حتی اگر مدیرعامل استقلال هم نباشد، علاقه دارد تا درباره استقلال سخن بگوید. مدیری که آوازه ضعف‌های مدیریتش همه‌جا را درنوردیده، حالا در بحبوحه نتیجه گرفتن‌های استقلال تیم را متعلق به خود می‌داند. بخوانید و ببینید که چه راحت می‌گوید که استقلال فعلی به دلیل تلاش‌های درازمدت ایشان شکل گرفت، احتمالا هنوز همه خاطره این تلاش‌ها را که منجر به کسب عنوان سیزدهمی جدول در فصل گذشته شد، به یاد دارند، احتمالا همه تعویض سه باره کادر فنی این تیم را هم به یاد دارند. ما که خسته شدیم، شما را نمی‌دانم. از بس که آقای دکتر فتح‌ا...زاده سعی می‌کند موفقیت‌ها را مال خود بداند، انگار که استقلال ملک شخصی ایشان بوده که به زور تصاحب شده است.

۲ - آقای مدیرعامل سابق گوش هم می‌کشند، خودشان گفته‌اند: دور و بری‌های مدیرعامل جدید از من آتو دارند، من هم گوش آنها را می‌کشم و سرجایشان می‌نشانم. این جملات بدون شک ادبیات واقعی مردی است که مدعی است مظلوم واقع شده است.

۳ - این روزها می‌گذرد، اطمینان داشته باشید که در چرخش زمین روزی از روزها قرعه به نام علی فتح‌ا...زاده می‌افتد تا دوباره بیاید و ... بی‌خیال، انشا‌ا... این‌بار که آمدند همه چیز مرتب و منظم خواهد بود.