خلع سلاح!

گروه ورزش: بالاخره اتفاقی که نباید می‌افتاد، افتاد و تیم ملی امید کشورمان از مسابقات مقدماتی المپیک ریو ۲۰۱۶ حذف شد. به این ترتیب نه تنها ناکامی فوتبال ایران در المپیکی شدن از چهار دهه کامل هم بالا زد، بلکه به احتمال فراوان این افسوس، ابدی خواهد شد. زمزمه‌های بسیار پررنگی وجود دارد مبنی بر اینکه از دوره بعدی مسابقات المپیک، فوتبال جایی در این بازی‌ها نخواهد داشت و رشته فوتسال جایگزین آن می‌شود؛ اتفاقی که اگر رخ بدهد، به معنای پایان این آرزوی۴۰ ساله، به بدترین شکل ممکن خواهد بود. تا آنجا که حافظه فوتبال ایران یاری می‌کند، هر بار از مسابقات مقدماتی المپیک کنار رفتیم، همه از تیم حذف شده به‌عنوان بهترین و پرشانس‌ترین تیم امید تاریخ یاد کردند، اما این بار واقعا تیم ما پرستاره بود.

محمدرضا اخباری در حالی درون چارچوب این تیم قرار گرفت که کیفیت فنی او زبانزد خاص و عام است، روزبه چشمی، دانشگر و کنعانی‌زادگان همه از عناصر دفاعی باکیفیت لیگ برتر به شمار می‌روند، برادران محمدی با آن استعداد عجیب و غریب که تازگی‌ها پای‌شان به تیم ملی هم باز شده، علی کریمی که مدت‌ها است یکی از ارکان خط میانی سپاهان به شمار می‌رود و البته انبوهی از ستارگان هجومی مثل ارسلان مطهری و مهدی ترابی که حتی جا را برای دعوت از مهاجم جوان پرسپولیس یعنی علی علیپور تنگ کرده بودند. با این همه اما، نتایج تیم کشورمان واقعا در خور شأن نبود. امیدهای ایران نوروز ۹۴ در تهران میزبان مسابقات پیش‌مقدماتی بودند که به‌خاطر شکست برابر عربستان در نهایت به‌عنوان تیم دوم بالا رفتند، در بازی‌های اخیر قطر هم شاگردان محمد خاکپور به میزبان باختند تا باز دست‌شان از صدرنشینی کوتاه بماند. در نهایت هم شکست سنگین برابر ژاپن در وقت‌های اضافی رسما کار را برای تیم کشورمان تمام کرد. به این ترتیب تیمی که شاید حدود ۵ میلیارد تومان برای آماده‌سازی‌اش هزینه شده بود از گردونه مسابقات کنار رفت تا انتقادهای زیادی متوجه کادر فنی تیم المپیک شود. محمد مایلی‌کهن و محمد خاکپور که یک سال پیش به شکل عجیبی به‌عنوان مدیرفنی و سرمربی تیم امید منصوب شده بودند، حالا آماج حملات پیشکسوتان و کارشناسان قرار گرفته‌اند. عده منتقدان آنقدر زیاد و چشمگیر است که حتی نمی‌توان در این سیاهه به ذکر نام آنها پرداخت.

بزنگاه درایت

خیلی‌ها عقیده دارند زوج مایلی‌کهن- خاکپور برای هدایت تیم ملی امید مناسب نبود و این دو نفر صرفا به‌خاطر مواضعی که سال گذشته علیه علی دایی داشتند از طرف وزارت ورزش برای حضور در تیم المپیک حمایت شدند. فارغ از اینکه این انتقادها چقدر صحت و دقت دارد، از قبول این واقعیت نمی‌توان طفره رفت که کادر فنی امیدها نتوانست در بزنگاه‌های لازم، تصمیمات مناسب را اتخاذ کند. این تیم از نظر فنی سرشار از مشکلات ریز و درشت بود. شاید حادترین نمونه، به چشم‌پوشی از دعوت احمد نوراللهی مربوط شود؛ ستاره خط میانی پرسپولیس که با نمایش‌های خوبش در لیگ پانزدهم تحسین همگان را برانگیخته است. خیلی‌ها عقیده دارند مهم‌ترین عاملی که باعث شد نوراللهی از اردوی کلیدی قطر خط بخورد، رابطه حسنه او با علی دایی بود؛ آنجا که سرمربی فعلی صبای قم کاشف این پدیده به شمار می‌رود. به علاوه خاکپور از موجودی‌اش در قطر هم نتوانست به خوبی استفاده کند. او در مسابقه دوم با قطر که مهم‌ترین بازی ما در مرحله گروهی بود مهدی ترابی را نیمکت‌نشین کرد. ترابی بازیکنی است که با حمایت کارلوس کی‌روش به یک پدیده در فوتبال کشور تبدیل شد. سرمربی تیم ملی ژاپن پیش از بازی با ایران، از ترابی به‌عنوان «نیمار آسیا» یاد کرد. چنین بازیکن باکیفیتی اما در برابر میزبان از سوی کادر فنی تیم امید بیرون ماند تا ما بازی را به قطر ببازیم و در یک‌چهارم نهایی به جای مصاف با کره‌شمالی، ناچار به دوئل با ژاپن شویم. طعنه‌آمیز اینکه در همین بازی با قطر وقتی ترابی در نیمه دوم به زمین آمد، یک پنالتی گرفت و یک پاس گل داد تا اشتباه کادرفنی را جار بزند. حتی مصاف آخر با ژاپن هم خالی از اشتباهات فنی نبود. اگرچه تیم کشورمان در طول ۹۰ دقیقه بازی سزاوارانه‌ای ارائه داد، اما در وقت‌های اضافی خاکپور تصمیماتی گرفت که به ضرر تیم کشورمان تمام شد. او که میلاد کمندانی را خیلی دیر به زمین فرستاد، بلافاصله بعد از گل نخست حریف دست به اشتباه بزرگ‌تری زد و عبدالله‌زاده، مدافع راست تیم کشورمان را از زمین بیرون برد تا به جایش احسان پهلوان مهاجم را به بازی بگیرد. ژاپن در ادامه بازی درست از همین حفره ایجاد شده نهایت استفاده را برد و با به ثمر نشاندن گل‌های دوم و سوم کار را تمام کرد. مجموعه این مسایل نشان می‌دهد مربیگری یک «حرفه» جدی است که به تجربه لازم، دانش کافی و سرعت انتقال بالا نیاز دارد. آیا این مولفه‌ها در کار مربیان تیم المپیک کشورمان دیده می‌شد؟

آزمایشگاه مربیان ایرانی

خیلی‌ها عقیده دارند همه‌کاره تیم امید، محمد مایلی‌کهن بود؛ کسی که با حکم مدیرفنی روی نیمکت می‌نشست و البته در همه این سال‌ها منتقد جدی کارلوس کی‌روش بوده است. شاید همین مساله، تیم المپیک را به آزمایشگاه مربیان ایرانی تبدیل کرد؛ گروهی که لابد باید نشان می‌دادند خیلی بیشتر از امثال کی‌روش می‌توانند کارآیی داشته باشند. در نهایت اما آنچه اتفاق افتاد، کاملا برعکس بود. ناکامی همه‌جانبه تیم امید شاید باعث شد یکی مثل محمد مایلی‌کهن بیش از پیش از درجه اعتبار برای نقد فنی سرمربی تیم ملی ساقط شود. او که بارها چهارم شدن تیم ملی در جام‌جهانی و حذف از مرحله یک‌چهارم نهایی جام ملت‌های آسیا را دستمایه حمله به مربی پرتغالی قرار داده بود، حالا باید پاسخگوی ناکامی‌های به مراتب بدتر خودش باشد. اگر به اذعان همه دنیا تیم ملی ایران در جام جهانی مستحق شکست دادن آرژانتین بود، تیم امید از چنین اجماعی نیز بی‌بهره است. اگر در برزیل اشتباهات داوری به تیم کشورمان لطمه زد، در قطر اشتباهات داوری به سود ایران هم نتوانست در بازی مقابل میزبان به تیم مایلی‌کهن و خاکپور کمک کند. دوستان حتی نمی‌توانند بابت به لرزه درآوردن تیر دروازه سامورایی‌ها در این بازی آخر منتی بر سر افکار عمومی داشته باشند، چه اینکه مسعود شجاعی هم در تیم کی‌روش تیر دروازه بوسنی را لرزاند، اما در کلیدی‌ترین تایم بازی، این توپ برای گل شدن فقط چند سانتیمتر کم آورد! می‌بینید؛ انتقاد کردن همیشه راحت است. دیکته نانوشته هرگز غلط نخواهد داشت، اما کافی است خودت دست به قلم شوی تا رنج‌های نوشتن و درست نوشتن را درک کنی. اینجا است که عیار واقعی هرکس روشن می‌شود.