سفر به دیار شیخ احمد جام  و  غیاث‌الدین پیر‌احمد

فاطمه باباخانی

هرچه در استان خراسان به سمت شرق می‌روی، تنوع قومی‌ بیشتر روی خود را نشان می‌دهد. در خیابان مردانی که لباس‌های سفید بلند به تن کرده‌اند و موسیقی مقامی ‌خراسانی تو را به سرزمینی فراتر از روزمر‌گی‌های موجود در شهرهای مرکز می‌برد.سفر ما در خراسان رضوی با رسیدن به مشهد آغاز شد. قصدمان گشت و گذاری در تربت جام بود و در این رهگذر از خواف و مدرسه غیاثیه خرگرد و سایر بناهای تاریخی این شهر نیز دیدن کردیم.

ارزشمندترین‌های خواف

مدرسه غیاثیه خرگرد از جمله معدود بناهایی در خواف است که بازسازی در آن انجام شده و تخریب‌های صورت گرفته در آن طی سال‌های طولانی، اکنون اندکی ترمیم یافته است. مدرسه غیاثیه در ۵ کیلومتری روستای خرگرد قرار گرفته و در نزدیکی مرز افغانستان واقع شده است. بر اساس کتیبه‌های موجود قدمت این بنا به سال ۸۹۶ هجری برمی‌گردد و به دستور وزیر سلطان شاهرخ بهادر تیموری بنا شده است. از آنجا که نام این وزیر غیاث‌الدین پیر احمد خوافی بود، مدرسه نیز نام غیاثیه را به خود گرفت. گفته می‌شود استاد قوام‌الدین شیرازی معمار این مدرسه بود که در نیمه کار فوت کرد و برادرش غیاث‌الدین شیرازی کار او را به اتمام رساند. جالب است این را هم بدانید که غیاث‌‌الدین معمار مسجد گوهرشاد نیز بوده است. در دوران پرشکوه خود، مدرسه غیاثیه از بهترین دانشگاه‌های اسلامی به شمار می‌رفت و افرادی مانند گرابای، ساکلیس و برنارد اوکین از کتیبه‌هایش نسخه‌برداری کرده اند.

اما با استقرار سلسله صفویه، این مدرسه نیز از رونق افتاد. اما در دوران سلجوقی مدرسه نظامیه نیز در حوالی مدرسه غیاثیه ساخته شد؛ امری که نشان‌دهنده اهمیت این منطقه نزد شاهان آن دوره است. به گفته راهنمای محلی که گوشه و اطراف مدرسه را به ما نشان می‌داد، مدرسه نظامیه در سال‌های دهه ۶۰ یعنی ۳۰ و اندی سال پیش تخریب و به جای آن مسجدی بنا نهاده شد. اما غیاثیه علاوه‌بر جذابیت‌های معماری از جنبه دیگری نیز برای گردشگران دیدنی خواهد بود. در ابتدای در ورودی و دالان آن، یادگار نوشته‌هایی از ۱۰۰ سال پیش وجود دارد که با خط خوش نستعلیق شعرهایی عمدتا با محتوای عشق به ایران‌زمین را نگاشته‌اند. کنار هم قرار دادن این دیوارنوشته‌ها با یادگاری نویسی‌های کنونی، نشان می‌دهد اگر معمار آن دوره با عشق به خلق بنا می‌پرداخت، گردشگر آن زمان نیز در پاسداشت این بنا، خود اثری هنری برآن خلق می‌کرد. در غیاثیه همچنین راهرویی وجود دارد که مراحل مرمت با عکس در آن به نمایش درآمده است و در گوشه دیگر نمونه‌ای کوچک از آسبادهای( آسیاب های بادی عمود محور) موجود در روستاهای اطراف ساخته شده که چگونگی کار آنها را نشان می‌دهد.

در جوار حافظ ابرو

در خواف اما فراتر از مدرسه غیاثیه بناهای دیگری نیز وجود دارند که گردشگران را راضی به خانه‌ها برگرداند. آرامگاه حافظ ابرو نمونه‌ای از این بناها است. این آرامگاه متعلق است به شهاب‌الدین عبدالله بن زین‌الدین لطف‌الله بن عبدالرشید ملقب به حافظ ابرو که در دوران سلطنت شاهرخ تیموری از شهرتی بسیار برخوردار بود و از او آثاری چون جغرافیای تاریخ خراسان، تاریخ ملکوت کرت و زبده التواریخ به جای مانده است. این آرامگاه هم‌اکنون در شهر خواف و در یک محوطه ۵/ ۱ هکتاری قرار دارد. یخدو‌ها که در برخی شهرها به آن یخچال نیز می‌گویند از دیگر بناهای خواف است که نمونه‌ای از آن در این شهر و انتهای خیابان شهید مدرس واقع شده است. ارتفاع ۲۰ متری این بنا که در گذشته از آن برای نگهداری مواد غذایی و تولید یخ استفاده می‌شد، آن را از فاصله‌های دور نمایان می‌کند. کوشک سلامه بنای دیگری است که در اطراف خواف قرار دارد. این کوشک که در حال حاضر در اداره و تملک بخش خصوصی است، نشانه‌ای از حیات سیاسی این منطقه را در خود جای داده. قدمت این بنا به ۸۰۰ سال پیش بازمی‌گردد و در سال ۶۰۷ هجری قمری توسط قوام‌الدین ملک زوزن که از جانب سلطان محمدخوارزمشاه حاکم کرمان بود، تعمیر شد. به گفته محلی‌ها این بنا تا سال ۱۳۲۶ زیر تلی از خاک پنهان بوده، اما در این سال خاکبرداری و تجدید بنای آن آغاز می‌شود. نگاهی به بنای یاد شده نشان‌دهنده دشواری کار کسانی است که به بیرون کشیدن آن از زیر خاک مشغول بوده‌اند. خوب است این را هم بدانید که کوشک سلامه در یک محوطه پردرخت قرار دارد؛ از این رو اگر قصد بازدید آن را دارید می‌توانید گشت و گذار در محوطه را نیز در برنامه خود بگنجانید و برای آن نیز ساعتی را در نظر بگیرید.

حرکت به سمت تربت جام، بعد از صرف «کشک»

سفر ما پس از خواف به سمت تربت جام بود؛ مقصدی که سفرمان را بر اساس آن برنامه‌ریزی کرده بودیم. پس از صرف ناهار محلی در خانه یکی از اهالی به سمت تربت جام به راه افتادیم. غذای محلی ما کشک بود. کشک را در خواف مشابه بسیاری از نقاط دیگر ایران به‌صورت مایع و با خرد کردن نان می‌خورند. در خواف نانی وجود دارد مشابه بربری اما از آن قطورتر. این نان به واسطه میزان زیره فراوان، طعم زیره بسیار دارد و با خرد شدن در کشک، غذایی هیجان‌انگیز را برای هر گردشگری رقم می‌زند.

درباره تربت جام

تربت جام شهری است که علاوه‌بر موسیقی مقامی ‌خراسان با آرامگاه احمد جام گره خورده است، ما پس از ورود به این شهر، اقامت خود را در هتل پردیسان آغاز کردیم. این هتل ظرفیتی نزدیک به ۳۰ نفر دارد و اگر یک اتوبوس گردشگر باشید می‌توانید کل هتل را در قرق خود داشته باشید. اتاق‌ها در طبقه سوم یعنی طبقه بالایی قرار گرفته و سالن برگزاری مجالس نیز در طبقه دوم قرار دارد. براساس هماهنگی با گروه موسیقی تربت جام قرار بود آنها ساعت ۱۰ الی ۱۲ شب به اجرای مراسم بپردازند. از این رو با توجه به فرصت باقی‌مانده برای شام سری به رستوران ترکمنی کنار هتل زدیم. در این رستوران کوچک انواع و اقسام غذاهای ترکمنی نظیر چکدرمه سرو می‌شد. وجود چنین رستورانی در تربت جام نشان می‌دهد تعداد اهالی ترکمن صحرا که به این منطقه مراجعه می‌کنند، به شکل قابل ملاحظه‌ای زیاد است. برخی از همراهان ما غذای رستوران هتل را ترجیح می‌دادند و پس از اینکه یک نظرسنجی انجام دادیم متوجه شدیم هر دو گروه از غذای خود راضی بوده‌اند؛ بنابراین اگر رستوران ترکمنی به هر دلیلی تعطیل بود غذای هتل پردیسان را از دست ندهید. اگر اهل قرمه‌سبزی با لوبیای فراوان هستید نیز یکی از گزینه‌هایتان می‌تواند رستوران این هتل باشد.

گوش‌جان سپردن به موسیقی خراسان

گروه موسیقی خراسانی انواع نواهای محلی را برای ما نواخت و در بخشی از آن نیز رقص خراسانی را اجرا کرد. ریتم هماهنگ گروه در رقص و موسیقی آنچنان برای همراهان ما جذاب بود که تا مدت‌ها پس از سفر همچنان فیلم این مراسم دست به دست می‌شد و گروهی نیز سراغ بقیه اقسام موسیقی خراسانی را از منابع دیگر می‌گرفتند. بنا بود که روز بعد به سمت آرامگاه شیخ احمد جام برویم. منتها از آنجا که نماز جمعه نیز در این آرامگاه برپا می‌شد، صاحب هتل پیشنهاد داد صبح زود یکی از اعضای گروه برای هماهنگی اقدام کند. ساعت ۹ صبح روز بعد به در ورودی رسیدیم. جلوی در جایی برای درآوردن کفش و قرار دادن آن در کیسه‌های نایلونی دیده می‌شد. همچنین ردی سرخ تا آرامگاه شیخ وجود داشت و درختی مانند انجیر معابد که ۵۰۰ سال قدمت دارد نیز گور را شکافته و از دل آن ، بیرون زده است.

روایتی از اتحاد شیعه و سنی در آرامگاه احمد جام

آرامگاه شیخ همانند دیگر آرامگاه‌های بزرگان در خراسان رضوی اندازه‌ای بزرگتر از حد معمول داشت و زنی به آن چسبیده و مویه می‌کرد. همچنان ایستاده بودیم که زن نزدیک شد و از بیماری دخترش گفت؛ از اینکه پسرش را چندی پیش از دست داده و حال باید تومور مغزی دخترش را مداوا کند. می‌گفت از سیستان به این سمت آمده و سالهاست مجاور شیخ است و حال برای نیایش و طلب شفا نزد او آمده. با اینکه در شرایط دشواری به لحاظ روحی قرار داشت اما از دعوت گروه برای نهار مضایقه نکرده و آنچنان اصرار می‌کرد که گویی در بهترین وضع خویش بود. راهنمایمان بخش‌های مختلف آرامگاه را به ما نشان داد. به گفته او این بنا توسط نواده‌های احمد جام نگهداری شده و توانسته است در طول سالیان دراز خود از هر گونه دست‌اندازی محفوظ بماند. براساس اظهارات او، افراد فارغ از سنی و شیعه بودن به آرامگاه مراجعه می‌کنند و به نماز و نیایش مشغول می‌شوند. او معتقد بود از جمله کرامات شیخ این است که هیچ گزندی را نمی‌توان به محوطه وارد کرد. در این باره به دزدیده شدن برخی چراغ‌ها اشاره کرد که روز بعد بدون هیچ گونه مکاشفه‌ای دزد پیدا شد و چراغ‌ها بازگردانده شدند. در نزدیکی مزار شیخ احمد در ردیفی بلند، گورهای مریدان شیخ به‌صورت ایستاده قرار داشتند. ساعت گذشت و به ظهر نزدیک شدیم؛ چند قاری قرآن به نوبت آیات خداوند را با صدای خوش تلاوت کردند. اهالی آرام آرام به سمت محوطه نماز آمدند؛ مردانی با لباس‌های سفید بلند و زنانی با چادرهای رنگی و مشکی.

یکی از همراهان به نماز خواندن بر سنگفرش کنار یکی از برادران اهل سنت ایستاد و پرسید «آیا ایرادی برای خواندن نماز وجود ندارد؟» مرد تاکید کرد که شیعه و سنی در این نقطه یکسانند و باز کردن چنین پرسشی ممکن است حتی به شائبه‌ای در این زمینه منجر شود. به گفته او سال‌هاست مردم منطقه فارغ از این گونه مسائل در کنار هم به آرامی ‌زندگی می‌کنند و نیازی نیست حتی چنین پرسشی مطرح شود. نماز خواندن در آرامگاه شیخ احمد جام کنار پیرمردی که ساعت‌هاست سجاده‌اش را پهن کرده، برای هر زائر غنیمتی است که اعضای گروه ما آن را تجربه کردند. پس از این بازدید، گشتی در پارک نزدیک محوطه آرامگاه زدیم و در ادامه نیز به سمت مشهد حرکت کردیم. از تربت جام تا مشهد دو ساعتی راه در پیش داشتیم. با رسیدن به این شهر، راهی حرم حضرت رضا (ع) شدیم. خرید سوغاتی از مشهد و تست نان بربری مشهدی که با سایر شهرها تفاوتی محسوس دارد، از دیگر بخش‌های سفر ما به خراسان رضوی بود.

با رسیدن به راه آهن این شهر، سفر ما به خاتمه خود نزدیک می‌شد. وقت آن بود که بار دیگر به شهر خود بازگردیم. منتها این بار علاوه‌بر سوغات، در کوله بار خود تجربه از مناطق و مردمی داشتیم که قناعت و مهمان‌نوازی‌شان بیش از سایر مناطق به چشم می‌آید؛ مردمانی که در حوالی ما زندگی می‌کنند، اما فرصت دیدارشان به راحتی به دست نمی‌آید. با توجه به حجم بالای زائرانی که در ایام مختلف سال به سمت مشهد می‌روند، پیشنهاد ما این است که سفری به شرق این شهر داشته باشید و از مردمی ‌سراغ بگیرید که قرن‌هاست موسیقی و تمدن ایران زمین را بارور کرده و به آن رنگ و معنایی دیگر داده‌اند؛ کسانی که قرن‌ها پیش مترقی‌ترین دانشگاه‌های جهان را اداره می‌کردند و در کنار بعد سیاسی، نوای عرفانی را نیز به آن افزودند.

سفر به دیار شیخ احمد جام و غیاث‌الدین پیر‌احمد

سفر به دیار شیخ احمد جام و غیاث‌الدین پیر‌احمد