بحران اقتصادی و پناهندگی
در اواخر سال ۹۳ سخنگوی برنامه جهانی غذا وابسته به سازمان ملل اعلام کرد کمک این سازمان به ۹ اردوگاه آورگان سوری در خاک ترکیه متوقف شده است. این سازمان اعلام کرده بود برای رسیدگی به این آوارگان ماهانه به ۹ میلیون دلار بودجه نیاز دارد و با توجه به کسری بودجه ۷۰ میلیون دلاری این سازمان، برنامه جهانی غذا امکان کمکرسانی به آوارگان سوری را بدون کمکهای بینالمللی ندارد. درست یک سال قبل از این ماجرا نیز سازمان یونیسف، صندوق کودکان سازمان ملل متحد اعلام کرده بود به دلیل اتمام بودجهاش توان امدادرسانی به آورگان سوری را ندارد.
در اواخر سال 93 سخنگوی برنامه جهانی غذا وابسته به سازمان ملل اعلام کرد کمک این سازمان به 9 اردوگاه آورگان سوری در خاک ترکیه متوقف شده است. این سازمان اعلام کرده بود برای رسیدگی به این آوارگان ماهانه به 9 میلیون دلار بودجه نیاز دارد و با توجه به کسری بودجه 70 میلیون دلاری این سازمان، برنامه جهانی غذا امکان کمکرسانی به آوارگان سوری را بدون کمکهای بینالمللی ندارد. درست یک سال قبل از این ماجرا نیز سازمان یونیسف، صندوق کودکان سازمان ملل متحد اعلام کرده بود به دلیل اتمام بودجهاش توان امدادرسانی به آورگان سوری را ندارد. سازمان یونیسف اعلام کرده بود تا آن زمان 12 میلیون دلار کمک مالی دریافت کرده، که تنها 19 درصد نیازهای این سازمان را برای امدادرسانی تامین میکند. این در حالی بود که افزایش تعداد آوارگان نیاز به افتتاح چندین اردوگاه دیگر را نیز الزامی میکرد.
کشور ایتالیا اعلام کرده نمیتواند از پس هزینه برنامه امداد و نجاتش موسوم به «ماره نوستروم» برآید، عملیاتی که در طول ۱۲ ماه ۱۵۰ هزار پناهنده و مهاجر را با هزینه ماهانه ۹ میلیون یورو نجات داده است. از این رو ایتالیا عملیات اروپایی «تریتون» را که منجر به کاهش یک سوم هزینهها شده، و تنها ۳۹ مایلی کرانه ساحلی اروپا را پوشش میدهد جایگزین کرده است. فقط در نظر بگیرید که شمار قربانیان در دریای مدیترانه با متوقف شدن عملیات ماره نوستروم در سال ۲۰۱۵ سی برابر بیشتر از مدت زمان مشابه در سال ۲۰۱۴ بوده است. در این میان، بیشترین هزینهها را در اروپا ایتالیا متحمل شده آلمان با اینکه بیشترین شمار پناهندگان را به نسبت دیگر کشورهای اروپایی پذیرفته اما باز هم محافظه کارانه عمل میکند، فرانسه سکوت اختیار کرده، و انگلیس کماکان با هزینه کردن برای نجات و پذیرش مهاجران مخالف است. حتی دیوید کامرون نخستوزیر انگلیس برای انسانی نشان دادن تصمیم کشورش اینگونه گفته: «عملیات امداد و نجات عامل کشش برای افرادی است که تلاش میکنند از این دریا عبور کنند از همینرو در نهایت، موجب مرگ مهاجران میشود» اما متوقف شدن عملیات امداد و نجات خلاف حرفهای کامرون را اثبات کرد، و نه تنها شمار مهاجران کمتر نشد، بلکه شمار تلفات را به چندین برابر رساند. از دلایل دیگری که دولت انگلیس برای رفتار خود میآورد کمک ۶۰۰ میلیون پوندی این کشور به آوارگان سوری است. البته بعد از انتقادات بیشماری که به دولت انگلیس وارد شد بالاخره بعد از دو سال پس از شروع درگیریهای سوریه دولت انگلیس پذیرفت که آوارگان سوری را به کشور راه دهد، البته دولت انگلیس اولویت را به کسانی که مورد تجاوز جنسی یا در معرض تجاوز جنسی هستند و نیز افراد سالمند و از کار افتاده اختصاص داده. انگلیس اعلام کرده که به آوارگان سوری ویزای سه ساله موقت میدهد، و بعد از سه سال با توجه به وضعیت سوریه پناهندگان باید به کشورشان بازگردند.
اتحادیه اروپا به اشکال مختلف در جنگها و درگیریهایی که در خاورمیانه و آفریقا رخ داده دخالت داشته است، معمر قذافی با بمبهای فرانسه و انگلیس سرنگون شد، بسیاری از کشورهای اروپایی به مخالفان سوری کمک مالی، تسلیحاتی و رسانهای میرسانند و حالا این کشورها قصد ندارند که عواقب بمبهای خود و دخالتهای خود را بپذیرند، حالا جنگهای داخلی جوامع را از هم پاشیده، اقتصاد را ویران کرده، و فرصت چشمگیری برای قاچاقچیان انسان فراهم کرده، برنامههای اتحادیه اروپا در کوتاه مدت شاید پاسخگو بوده باشند اما در طولانیمدت بر عمق فاجعه افزودهاند. ظاهرا اتحادیه اروپا تا آنجا که پای منافعاش در میان بوده هم حاضر بوده کمک کند، وبه اشکال مستقیم و غیرمستقیم در امور داخلی کشورها دخالت کرده است، حالا زمان آن رسیده که اتحادیه اروپا با تبعات دخالتهای درست یا نادرستاش که همواره زیر عنوان کمکهای بشردوستانه به عمل درمیآورده، روبهرو شود. آیا کمک به پناهندگان و آوارگان عملی بشردوستانه نیست؟
یک روی دیگر این ماجرا هم بحران اقتصادی ۲۰۰۸ است. طی دهههای گذشته کشورهای اروپایی به دلیل رشد پایین جمعیت و کمبود نیروی کار از مهاجران آسیایی و جهان سومی استقبال میکردند، و برخی کشورها نیز از برخی مشاغل به راحتی مهاجر میپذیرفتند. اما به دو دلیل طی یک دهه اخیر این روند دگرگون شد. اول حوادث ۱۱ سپتامبر و پس از آن، و دوم بحران اقتصادی که از سال ۲۰۰۸ آغاز شد.
با توجه به اینکه مسلمانان آسیایی و آفریقایی بیشترین تعداد مهاجران به اروپا را طی سه دهه گذشته شامل میشدند، بعد از حوادث یازده سپتامبر و حجم عظیم تبلیغات علیه مسلمانان از رسانهها، نوعی ترس و وحشت از مسلمانان غرب را فرا گرفت، که با قدرتگیری طالبان و گروهک القاعده شروع شد و پس از بهار عربی با قدرتگیری گروه تروریستی داعش به اوج خود رسید. حالا دیگر مهاجران آسیایی و آفریقایی نزدیک به بیش از 6 درصد کل جمعیت اروپا را تشکیل میدهند، و با بحران سوریه و بحرانهای مربوط به کشورهای آفریقایی این جمعیت بیشتر هم شده. حالا اتباع برخی از کشورهای مهاجرپذیر مانند آلمان به شدت از مسلمانیزه شدن کشورشان میترسند، با توجه به تبلیغات گروههای راست افراطی در مورد این قضیه این ترس افزایش یافته است.
یکی دیگر از چیزهایی که گروههای راست افراطی روی آن مانور میدهند نسبت دادن بخشی از معضلات کشورشان به مهاجران است، مانند معضل بیکاری که بسیاری از کشورهای اروپایی به شدت با آن درگیرند. کشورهایی مانند اسپانیا، ایتالیا، یونان و آلمان بهطور بیسابقهای با رشد آمار بیکاری روبهرو هستند، گروههای راستگرا سعی میکنند که تقصیر بیکاری و معضل اقتصادی را به گردن مهاجرانی بیندازند که
ادعا می شود مشاغل اتباع اصلی کشورهای اروپایی را غصب کردهاند، اما واقعیت امر این است که این مساله چیزی جز تبلیغات نیست، و معضل بیکاری و اقتصادی اروپا دلیلی جز اجرای سیاستهای نولیبرالی و فشارهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول ندارد، و مهاجران چیزی جز یک دستمایه برای سرپوش نهادن بر واقعیت بحران اروپا نیستند.
کشور ایتالیا اعلام کرده نمیتواند از پس هزینه برنامه امداد و نجاتش موسوم به «ماره نوستروم» برآید، عملیاتی که در طول ۱۲ ماه ۱۵۰ هزار پناهنده و مهاجر را با هزینه ماهانه ۹ میلیون یورو نجات داده است. از این رو ایتالیا عملیات اروپایی «تریتون» را که منجر به کاهش یک سوم هزینهها شده، و تنها ۳۹ مایلی کرانه ساحلی اروپا را پوشش میدهد جایگزین کرده است. فقط در نظر بگیرید که شمار قربانیان در دریای مدیترانه با متوقف شدن عملیات ماره نوستروم در سال ۲۰۱۵ سی برابر بیشتر از مدت زمان مشابه در سال ۲۰۱۴ بوده است. در این میان، بیشترین هزینهها را در اروپا ایتالیا متحمل شده آلمان با اینکه بیشترین شمار پناهندگان را به نسبت دیگر کشورهای اروپایی پذیرفته اما باز هم محافظه کارانه عمل میکند، فرانسه سکوت اختیار کرده، و انگلیس کماکان با هزینه کردن برای نجات و پذیرش مهاجران مخالف است. حتی دیوید کامرون نخستوزیر انگلیس برای انسانی نشان دادن تصمیم کشورش اینگونه گفته: «عملیات امداد و نجات عامل کشش برای افرادی است که تلاش میکنند از این دریا عبور کنند از همینرو در نهایت، موجب مرگ مهاجران میشود» اما متوقف شدن عملیات امداد و نجات خلاف حرفهای کامرون را اثبات کرد، و نه تنها شمار مهاجران کمتر نشد، بلکه شمار تلفات را به چندین برابر رساند. از دلایل دیگری که دولت انگلیس برای رفتار خود میآورد کمک ۶۰۰ میلیون پوندی این کشور به آوارگان سوری است. البته بعد از انتقادات بیشماری که به دولت انگلیس وارد شد بالاخره بعد از دو سال پس از شروع درگیریهای سوریه دولت انگلیس پذیرفت که آوارگان سوری را به کشور راه دهد، البته دولت انگلیس اولویت را به کسانی که مورد تجاوز جنسی یا در معرض تجاوز جنسی هستند و نیز افراد سالمند و از کار افتاده اختصاص داده. انگلیس اعلام کرده که به آوارگان سوری ویزای سه ساله موقت میدهد، و بعد از سه سال با توجه به وضعیت سوریه پناهندگان باید به کشورشان بازگردند.
اتحادیه اروپا به اشکال مختلف در جنگها و درگیریهایی که در خاورمیانه و آفریقا رخ داده دخالت داشته است، معمر قذافی با بمبهای فرانسه و انگلیس سرنگون شد، بسیاری از کشورهای اروپایی به مخالفان سوری کمک مالی، تسلیحاتی و رسانهای میرسانند و حالا این کشورها قصد ندارند که عواقب بمبهای خود و دخالتهای خود را بپذیرند، حالا جنگهای داخلی جوامع را از هم پاشیده، اقتصاد را ویران کرده، و فرصت چشمگیری برای قاچاقچیان انسان فراهم کرده، برنامههای اتحادیه اروپا در کوتاه مدت شاید پاسخگو بوده باشند اما در طولانیمدت بر عمق فاجعه افزودهاند. ظاهرا اتحادیه اروپا تا آنجا که پای منافعاش در میان بوده هم حاضر بوده کمک کند، وبه اشکال مستقیم و غیرمستقیم در امور داخلی کشورها دخالت کرده است، حالا زمان آن رسیده که اتحادیه اروپا با تبعات دخالتهای درست یا نادرستاش که همواره زیر عنوان کمکهای بشردوستانه به عمل درمیآورده، روبهرو شود. آیا کمک به پناهندگان و آوارگان عملی بشردوستانه نیست؟
یک روی دیگر این ماجرا هم بحران اقتصادی ۲۰۰۸ است. طی دهههای گذشته کشورهای اروپایی به دلیل رشد پایین جمعیت و کمبود نیروی کار از مهاجران آسیایی و جهان سومی استقبال میکردند، و برخی کشورها نیز از برخی مشاغل به راحتی مهاجر میپذیرفتند. اما به دو دلیل طی یک دهه اخیر این روند دگرگون شد. اول حوادث ۱۱ سپتامبر و پس از آن، و دوم بحران اقتصادی که از سال ۲۰۰۸ آغاز شد.
با توجه به اینکه مسلمانان آسیایی و آفریقایی بیشترین تعداد مهاجران به اروپا را طی سه دهه گذشته شامل میشدند، بعد از حوادث یازده سپتامبر و حجم عظیم تبلیغات علیه مسلمانان از رسانهها، نوعی ترس و وحشت از مسلمانان غرب را فرا گرفت، که با قدرتگیری طالبان و گروهک القاعده شروع شد و پس از بهار عربی با قدرتگیری گروه تروریستی داعش به اوج خود رسید. حالا دیگر مهاجران آسیایی و آفریقایی نزدیک به بیش از 6 درصد کل جمعیت اروپا را تشکیل میدهند، و با بحران سوریه و بحرانهای مربوط به کشورهای آفریقایی این جمعیت بیشتر هم شده. حالا اتباع برخی از کشورهای مهاجرپذیر مانند آلمان به شدت از مسلمانیزه شدن کشورشان میترسند، با توجه به تبلیغات گروههای راست افراطی در مورد این قضیه این ترس افزایش یافته است.
یکی دیگر از چیزهایی که گروههای راست افراطی روی آن مانور میدهند نسبت دادن بخشی از معضلات کشورشان به مهاجران است، مانند معضل بیکاری که بسیاری از کشورهای اروپایی به شدت با آن درگیرند. کشورهایی مانند اسپانیا، ایتالیا، یونان و آلمان بهطور بیسابقهای با رشد آمار بیکاری روبهرو هستند، گروههای راستگرا سعی میکنند که تقصیر بیکاری و معضل اقتصادی را به گردن مهاجرانی بیندازند که
ادعا می شود مشاغل اتباع اصلی کشورهای اروپایی را غصب کردهاند، اما واقعیت امر این است که این مساله چیزی جز تبلیغات نیست، و معضل بیکاری و اقتصادی اروپا دلیلی جز اجرای سیاستهای نولیبرالی و فشارهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول ندارد، و مهاجران چیزی جز یک دستمایه برای سرپوش نهادن بر واقعیت بحران اروپا نیستند.
ارسال نظر