ضرورت تفکر صادراتی دربنگاه‌های اقتصادی
دراین سالها در اغلب کتابهای درسی و دانشگاهی، درهرمقاله یا نوشته ای، همیشه کلمه صادرات به همراه نام یک محصول نوشته و خوانده می‌شود: صادرات نفتی و غیرنفتی. سوال این است که چرا کلمه نفت همیشه باید درکناراین فعل قدرتمند تجاری آورده، نوشته، برنامه ریزی واجرا شود؟ وابستگی صادرات به نفت تا چه زمانی می‌تواند وجود داشته باشد؟
اصولا وابستگی، محدودیت و محدودیت عدم خلاقیت و عدم خلاقیت عدم جسارت به همراه می‌آورد که اینها تبعات وابستگی صادرات به نفت دراقتصاد بین‌المللی کشورمان نیز است. نکته قابل تامل این است که در آسیب شناسی صادرات به جای ارائه راه حلهای پیشنهادی و عملیاتی بیشتر به صورت مسئله پرداخته می‌شود؛ صورت مسئله‌هایی همچون:
- عدم ساختارمنسجم ادرای و سازمانی برای صادرات دربدنه بخش دولتی
- مشکلات تامین مالی و نقدینگی صادرکنندگان
- مسائل ضمانتها و پروسه‌های بانکی توسط بانک توسعه صادرات
- نبود تنوع بازارهای صادراتی برای محصولات و خدمات صادراتی ایران
- نبود تشکلهای تخصصی بازاریابی، بازارسازی و....

ولی یقینا ارائه صورت مسئله راه گشای اجرایی نخواهد بود. متمرکزشدن به یافتن و ارائه راه حلها و عملیاتی شدن آنهاست که باعث رشد اقتصادی کشورمی شود.
تعریف صادرات به تعبیر اینجانب ازمنظر اجرایی ( و نه تئوریک ) یعنی مبارزه تعاملی و استراتژیک به منظوراخذ و ورود ارز از کشورهای دیگر با درنظر گرفتن حضور رقبا.
مشکل کشور ما در خصوص صادرات، نداشتن تفکر اجرایی صادرات دربنگاه‌های اقتصادی متوسط و ارائه راه حلهای مربوطه است. نگاهی تخصصی و فنی به محصولات و خدمات این بنگاه‌ها گویای آن است که بنگاه‌های متوسط و زودبازده پتانسیلها و توانمندی‌های بسیاربالایی دارند ولی ضعیف عمل می‌کنند. این در حالی است که شرکت‌های بزرگ اغلب از فاکتورهای مربوط به مدیریت صادرات ازقبیل تفکر صادراتی، توانمندی مالی - اجرایی، اعتبارات، ارتباطات بین‌المللی و... برخوردارند.

پرسش اصلی این است که چرا تفکر صادراتی که می‌تواند نقطه آغاز یک مسیرتجاری، اخذ سودهای بین‌المللی و پایداری تجاری شرکتها باشد، در ایران وجود ندارد؟
شاید بتوان پاسخ را در موارد زیر جست وجو کرد:
1.عدم همسویی و همفکری اعضای هیات مدیره
۲. تفکر کوتاه مدت وعدم پیش بینی آینده
3. رضایت از سهم بازار و سودهای داخلی
۴. عدم ایجاد ساختارهای بازاریابی بین‌المللی دربرنامه مالی- سالی شرکت

۵. فقدان برنامه‌ریزی برای ایجاد ساختارهای تامین مالی و نقدینگی از بازاربانکی و سرمایه گذاران حقیقی یا حقوقی
6. عدم اعتماد به نفس لازم برای حضور دربازارهای بین‌المللی وعدم برنامه ریزی بلند مدت جهت اخذ وحفظ سهم این بازارها
۷. عدم اعتماد به مدیران میانی
8. عدم صرف هزینه آموزش تخصصی برای مدیران اجرایی

9. عدم شناخت کافی از استراتژیهای برون سپاری دربخشهای تخصصی بازاریابی، مالی، صادراتی و ....
۱۰. عدم شناخت کافی نسبت به استراتژیهای رقبای بین‌المللی ازنظرنوع و تنوع خدمات/ محصولات تولیدی بین المللی
11. عدم توجه کافی به کیفیت، قیمت گذاری و خدمات صادراتی محصول/ خدمات شرکت
بنابراین تا زمانی که تفکر، تصویرسازی وچشم اندازبلند مدت اقتصادی دریک بنگاه وجود نداشته باشد، آن مجموعه در هدف‌گذاری‌های خود به جایگاه متعالی و بین‌المللی نخواهد رسید.
فراموش نکنیم که بسیاری از شرکت‌های بزرگ اقتصادی و برندهای مطرح ایران و جهان چه بسا روزی کوچکتراز بنگاه‌های کوچک یا متوسط بوده اند، اما با تفکر علمی و بین‌المللی و تلاش مستمر، رشد کرده و توانسته اند سهم بازارهای بین‌المللی و سودهای پایدار و باثباتی را برای بنگاه‌های اقتصادی و سهامداران خود به دست آورند.

علیرضا احمدیان
کارشناس صادرات