بلای خانمان‌سوزی که برسر تئاتر آمد
مهرداد نصرتی - اعظم حسن تقی
فرزین صابونی متولد شهریور ۱۳۵۴ سنندج و فارغ‌التحصیل رشته کارشناسی تئاتر از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران است. او فعالیت حرفه‌ای خود را در زمینه تئاتر همزمان با تحصیل در دانشگاه آغاز کرد و حاصل سال‌ها فعالیت او در این عرصه، حضور در بیش از ۶۰ نمایشنامه است.

حضور او در عرصه نمایش تاکنون موفقیت‌هایی برای او به همراه داشته است که از جمله آنها می‌توان به دریافت جایزه دوم بازیگری به خاطر بازی در نمایش «سه خانه کوچک» از جشنواره تئاتر فجر سال ۱۳۸۲ و برنده جایزه نقش اول نمایش ترن در جشنواره فجر سال ۱۳۹۲، «چراغ‌ها را خاموش نکنید»، از جشنواره تئاتر دفاع مقدس درسال ۱۳۸۲ و دریافت جایزه اول بازیگری مرد به خاطر بازی در نمایش «و اینک زندگی» از جشنواره فیلم وحدت در سال ۱۳۷۵‏ اشاره کرد. در کارنامه بازیگری فرزین صابونی در زمینه تئاتر کارهای مختلفی مثل سه خانه کوچک، دو متر در دو متر جنگ، پسران آفتاب و سعادت لرزان مردمان تیره روز و در عرصه تصویر کار با کارگردانانی نظیر کیومرث پوراحمد و بهمن فرمان آرا دیده می‌شود. با این بازیگر که در سریال «تعبیر وارونه یک رویا» فریدون جیرانی در نقش هاشم خوش درخشید، به گفت‌وگو پرداختیم. صابونی پیش از این سریال با مجموعه‌های «سفر آبی» به کارگردانی کاظم بلوچی، «باغ بلور» به کارگردانی رامبد جوان و «مرگ دستفروش» به کارگردانی اکبر زنجان‌پور در قاب تلویزیون ظاهر شده بود.


اجرای نمایش سعادت لرزان مردمان تیره‌روز هم تمام شد. اجرایی که ۱۵ سال قبل هم همین گروه را دور هم جمع کرده بود. به نظر شما این همان اجرا بود یا اساسا اجرایی جدید محسوب می‌شد؟
قطعا اجرایی تازه و جدید بود و با نمایش آن سال‌ها خیلی تفاوت داشت و اصلا اصرار کارگردان هم به همین بود. معتقدم برخلاف اینکه گفته می‌شد نمایش آن سال‌ها رئالیستی بود، به‌نظر من نمایشی ناتورالیستی بود و این اجرای جدید، رئال‌تر بود. خیلی چیزها در این دو اجرا با هم متفاوت است. همان‌طور که امروز با ۱۵سال قبل فرقی اساسی دارد.

تغییرات شامل چه مواردی بود؟
ما تغییرات زیادی در این اجرا داشتیم. تغییر در دکور، فضا، جزئیات صحنه و حتی برخی از دیالوگ‌ها و ریزه‌کاری‌های متن. محسن علیخانی، کارگردان نمایش بسیاری از این تغییرات را ایجاد کرد و تصرفاتی در دیالوگ‌ها و ابزار صحنه داد و حتی چند تا از لحظات و صحنه‌ها را حذف کرد تا به اجرایی مینی‌مال برسد که به اعتقاد من کاملا موفق بود. بعد هم اتفاقی که در این متن که ۲۸ سال قبل نوشته و ۱۵ سال قبل اجرا شده، روایت می‌شود، در اجرای قبلی به گونه‌ای بود که به نوعی معاصر خودش بود و معلوم بود در چه تاریخی اتفاق می‌افتد، اما تصرفات کارگردان برای رسیدن به اجرای جدید باعث شد که مخاطب به تماشای وقایعی بنشیند که حس کند برای همیشه است و به تاریخ خاصی تعلق ندارد و در همه زمان‌ها اتفاق افتاده و می‌تواند اتفاق بیفتد.

شما کدام اجرا را دوست داشتید؟
من نمیتوانم قضاوت کنم و در عین حال برای هر دو اجرا هویت مستقلی قائل هستم و هر دو کار را دوست دارم.

آیا شما در عرصه نمایش و تئاتر کم‌کارتر نشده‌اید؟
دقیقا همین اتفاق افتاده است و این فقط درباره من نیست و عمومیت دارد.من و دوستانم قبلا در سال سه، چهار کار خوب اجرا می‌رفتیم، اما الان این تعداد به یکی، دو اجرا رسیده است. پیش‌ترها من با کارگردان‌های جوان و حتی کار اولی هم بازی می‌کردم و در کارنامه‌ام می‌توانید ببینید، اما الان ریسک نمی‌کنم و حتما با شناخته‌شده‌تر‌ها کار می‌کنم. من از وضعیت امروز تئاتر اصلا راضی نیستم.

تئاتر چرا دچار این وضعیت شد؟
بلایی که از دولت قبل بر سر تئاتر آمد، بلای بسیار خانمان‌سوزی بود. از اواخر دولت نهم اوضاع تئاتر به هم ریخت و تاثیرش را در این یکی، دو سال اخیر می‌بینیم. در دوره‌های قبل‌تر هم خیلی اوضاع خوبی نبود و اگر از دوره طلایی حسین پاکدل (مدیریت وقت تئاتر شهر) و مجید شریف خدایی و علی منتظری (روسای دو دوره پیشین مرکز هنرهای نمایشی) بگذریم، تئاتر وضع خوبی نداشته است. با این همه ما سعی کردیم مقاومت کنیم و بی‌اعتنا به اوضاع یاد شده، برای سرپا نگاه داشتن تئاتر هر کاری کردیم و بی‌اعتنا به سوءمدیریت‌ها، بی‌نظمی‌‌های مالی و برنامه‌ریزی‌های غلط، تئاتر را ترک نکردیم و پای هنر تئاتر که فرهنگی‌ترین هنر یک مملکت است ایستادیم، اما حقیقتش من خودم سرخورده شدم و با همه عشقی که به تئاتر دارم، دل‌چرکین شدم. تئاتر به سمت خصوصی‌گری رفت. چون دولت حاضر نبود برایش هزینه کند و افرادی بر کرسی تصمیم‌گیری تئاتر نشستند که کوچک‌ترین ربطی به تئاتر و نمایش نداشتند و تمام این موارد و رفتارهای غلط، باعث دلسردی من و دوستانم شد.

نظرتان درباره جوان‌گرایی در تئاتر چیست؟
من کاملا با بها دادن به جوانان و هدایت آنها موافقم. اصلا جوانان را خون تازه در رگ‌های هنر نمایش می‌دانم که اگر استعدادهایشان شناخته شود و آنها را در مسیر صحیح هدایت کنیم، بازخورد مثبتی خواهد داشت، اما در این میانه مشکلاتی وجود دارد و به رفتارهایی نقد دارم.

چه نقدی؟
جریانی امروزه باب شده که ریشه در تقلید کورکورانه از غرب دارد. درست است تکنیک و فن را ما از آنها گرفته‌ایم، اما این‌که چشم بسته هرچیزی را که در آنجا می‌بینیم، به عنوان وحی مُنزل پذیرفته، در اینجا پیاده کنیم، این واقعا آسیب جدی به ما و فرهنگ ما می‌زند و این نوع رفتار را بین جوانان فراوان می‌بینیم. این که من یک متن فاخر شناخته شده را بردارم و تبدیل به یک کار تصویری یا نمایشی کنم و شمایل غیر متعارفی به آن بدهم، خیلی کار جالبی نیست و هنر محسوب نمی‌شود. این موضوع را من یکی از معضلات جدی امروز در حوزه تئاتر و سینما و تلویزیون می‌دانم. هدایت و راهنمایی و دستگیری از جوانان یک موضوع است و تشویق آنها به انجام کارهای نامتعارف و خارج از توان‌شان در ابتدای کار، یک موضوع دیگر و این دومی اصلا منطقی و معقول نیست و هم به هنر و هم به شخص ضربه می‌زند.

آسیب‌هایی که بر اثر این نگرش سطحی به هنر و هنرمند می‌رسد شامل چه مواردی می‌شود؟
من در این زمینه یک مثال دارم. می‌گویم این که یک نقاش از گرد راه نیامده و در اول کار و در شرایطی که اصول ابتدایی کار را نمی‌شناسد و هنوز سیاه قلم کار نکرده و درک صحیحی از ابعاد ندارد، بیاید و به حوزه مدرنیسم بغلتد و جفت پا در سطلی از رنگ فرو برود و بعد روی بوم راه برود تا شاهکار خلق کرده باشد. چنین رفتارهای شبه‌مدرنی شاید عوام را بفریبد و به نظر پرمخاطب هم بیاید، اما راهی به سلیقه مخاطب خاص ندارد و ماندگار نخواهد شد. در تئاتر هم همین‌طور است. انتخاب متن‌های سنگین از بین نمایشنامه‌های غربی و اجرای نامتعارف درآوردن از آن، شبیه همان کار نقاش‌هاست که به آن اشاره کردم. تاکید می‌کنم که باید جوانان را مدیریت و هدایت کرد. جوانان فراوانی را می‌بینیم که استعداد فراوانی دارند و مهم‌تر از همه توانایی مدیریت‌شان در یک گروه بالاست، اما رها می‌شوند و استعدادشان هرز می‌رود.

از تجربه بازی‌تان در سریال تعبیر وارونه یک رویا برای‌مان بگویید. گویا این اولین تجربه کار شما با آقای فریدون جیرانی بوده است؟
بله. نخستین تجربه همکاری من با ایشان بود. البته من از سال ۷۳ کار تصویر و تئاتر را با هم انجام داده‌ام و در عین حال که جدی‌ترین دغدغه‌ام تئاتر بود، برای کسب تجربه و اصطلاحا دستگرمی، کار تصویر هم انجام دادم و اتفاقا با کارگردانان بزرگ و خوبی هم کار کردم که از این بین حسرت بزرگم بازی در آثاری از بهمن فرمان‌آرا، کیومرث پوراحمد و بهمن قبادی بود که کارهای خوبی بودند که متاسفانه و به دلایلی دیده نشدند، اما به نظرم در کار آقای فریدون جیرانی این نقیصه جبران شد و مجموعه خوب دیده شد و همان‌طور که مکررا اشاره کرده‌ام موارد متعددی در این توفیق تاثیرگذار بودند که از این بین می‌توان به مواردی نظیر بستن cast خوب، مدیریت موفق مجموعه توسط شخص آقای فریدون جیرانی، فیلمبرداری و صدابرداری بسیار خوب، زمان پخش مناسب و نقش‌های باورپذیر و بازی‌های یکدست و خوب و ... اشاره کرد.

عمده‌ترین تفاوت کار صحنه و تصویر در چیست؟
شما وقتی کار تئاتر می‌کنید، اگر قرار باشد بخشی از دیالوگ یا بازی شما حذف شود، در غیاب شما اتفاق نمی‌افتد و در پروسه تفاهم بین شما با کارگردان، انجام و تمهیدی چیده می‌شود تا این حذف و حک و اصلاح، با کلیت کار تناسب داشته باشد اما در حوزه تصویر این‌طور نیست. بازیگر برای درآوردن یک صحنه و یک نقش، ممکن است ریزه‌کاری‌هایی را رعایت کند و سلسله مراتبی از نقطه شروع، نقطه عطف و اوج و نقطه فرود را در ذهنش داشته باشد و طبق آن نقشش را بازی کند، اما به دلایل مختلفی نظیر نقص‌فنی یا ممیزی یا هر چیز دیگری، بخش‌هایی از این سلسله اجراها کات شود و در مرحله نهایی و هنگام پخش، پخش نشود. باید توجه کنیم که هرکدام از بخش‌های مختلف این پروسه اگر برداشته و حذف شود، سبب می‌شود بازی شخص بد و اشتباه دیده شود.
مصداقش را هم بگویید.

مثلا در همین سریال تعبیر وارونه یک رویا، صحنه‌ای که من به قتل می‌رسم و اصطلاحا سکانس مرگ من است، این مرگ خیلی ناگهانی اتفاق می‌افتد. به این شکل که کسی مرا با گلوله مورد هدف قرار می‌دهد و تمام. در حالی که نه در طراحی آقای جیرانی و نه در بازی من، همه چیز این‌طور سریع اتفاق نمی‌افتاد و کلی مقدمات داشت. من بازی میمیک صورت داشتم و بعد از گلوله خوردنم، حتی برای به زمین افتادنم، بازی کرده بودم، اما اینها هیچ‌کدام در پخش نبود و به یکی از دلایلی که در بالا برشمردم، حذف شده بود. خب من اگر می‌دانستم قرار است همه چیز همین‌قدر تند و سریع اتفاق بیفتد، حتما تمهید دیگری برای بازی‌ام می‌چیدم و جور دیگری بازی می‌کردم.

منظورتان این است که بخشی از تفاوت بازی بین سینما و تلویزیون و تئاتر، به زنده بودن اجرای نمایش و زنده نبودن بازی در سینما و تلویزیون برمی‌گردد؟
قطعا.من روی سن و صحنه، بازیگری هستم که همه چیز در دست خودم است. این را ابدا با رفتار خودسرانه و خودخواهانه بازیگر اشتباه نگیرید. منظورم این نیست. منظورم این است که روی نقشم تسلط دارم و اگر هم حک و اصلاحی بخواهد صورت بگیرد، در لحظه است. اتفاقا من جزو بازیگرانی هستم که در برابر پیشنهادهای سازنده کارگردان مقاومت نمی‌کنم و نظرات اصلاحی و سازنده‌اش را می‌پذیرم. این را برای تصحیح شائبه رفتار خودسرانه گفتم، اما درباره تفاوت کار صحنه و تصویر حرف همان است که گفتم. حذف و حک و اصلاح در تئاتر، راحت‌تر و درست‌تر و با حضور خود بازیگر انجام می‌شود، اما در سینما و تلویزیون، توی بازیگر هم هنگام پخش مثل بقیه بینندگان پی می‌بری کدام لحظه‌های بازی‌ات پخش نمی‌شود و قبل از آن، نمی‌دانسته‌ای. با این همه تمام این مدیوم‌ها دوست داشتنی هستند.
در یک مصاحبه گفته بودید نقشی را که فرهاد قائمیان بازی می‌کند، قرار بود شما بازی کنید؟ این شائبه به نظرم باعث سوءتفاهم‌هایی هم شد که بد نیست خودتان توضیح مبسوطی بدهید.

ابدا حقیقت ندارد. به نظرم بهتر است این موضوع اینجا تصحیح شود. چون فرد مصاحبه‌کننده با ذهنیت خودش، از حرف من برداشت کرده بود و خودم هم بعد از خواندن آن مصاحبه و مواجهه با این موضوع خیلی ناراحت شدم، در آن مصاحبه از من درباره چگونگی رسیدن این نقش به من سوال شد و من گفتم برای این سریال، همه نقش‌های مرد انتخاب شده بودند و دو نقش مانده بود که من برای نقش هاشم جاوید انتخاب شدم و فرهاد قائمیان هم نقش محسن روانبخش را و اصلا به من نقش آقای قائمیان پیشنهاد نشد که بخواهم بگویم چون من نپذیرفتم، نقش به فرهاد قائمیان رسید. کما این که آن نقش را قائمیان به بهترین و باورپذیرترین شکل ممکن بازی کرد. من از اولش هم برای همین نقش هاشم جاوید انتخاب شدم و اصلا و ابدا هم این‌طور نبود که چون من نقشی را انتخاب نکردم به دیگری رسید.