خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می‌رود دیوار کج
یاسین سعیدی
کارشناس‌ارشد مدیریت
آموزشی و تحلیلگر حوزه آموزش

مهدی عبداللهی
کارشناس ارشد برنامه‌ریزی
شهری و فعال رسانه

مطالعات و تجربیات بین‌المللی، مبین این امر است که توسعه پایدار و همه‌جانبه، ازمسیر نیروی انسانی می‌گذرد و پیش‌شرط رخداد و تداوم هر تحولی، سرمایه‌گذاری در نیروی انسانی است که به‌منزله هسته محوری هر جامعه‌ای است. امروزه، به لحاظ اهمیت آموزش‌وپرورش در زندگی افراد و جوامع، از هزینه‌های آموزشی به‌عنوان یک سرمایه‌گذاری بنیادی یاد می‌شود.

دراین‌بین آموزش در مقطع ابتدایی به دلیل اینکه پایه و چارچوب آموزش و یادگیری علمی است، بسیار مهم است و اگر بنیان آن مناسب نباشد مصداق این ضرب‌المثل معروف می‌شود که «خشت اول گر نهد معمار کج/ تا ثریا می‌رود دیوار کج». تحقیقات نشان می‌دهد دانش‌آموزانی که دوره ابتدایی را با ناکامی تحصیلی آغاز می‌کنند، در دوره‌های تحصیلی بعدی نیز پیشرفت قابل‌توجهی ندارند و با سرخوردگی، از تحصیل بازمی‌مانند.

بنابراین چون آموزش ابتدایی اساس دوره‌های بالاتر آموزشی و سازنده تجربه‌های قبلی دانش‌آموزان است، درصورتی‌که این تجربه‌ها، مرتبط باهم و در ارتباط با مسائل شخصی و اجتماعی باشد برانگیزاننده، سودمند و موثر خواهد بود و یادگیری مادام‌العمر را به همراه خواهد داشت. در ادامه سعی خواهد شد مهم‌ترین مسائل مقطع ابتدایی ایران ازجمله ساختار نظام آموزشی، نوع آموزش، نحوه تربیت معلمان ابتدایی، آموزش مهارت‌های اجتماعی، کاربرد وسایل کمک‌آموزشی (سختافزار و نرم‌افزار)، تکالیف خانگی دانش‌آموزان، ارزشیابی تحصیلی و آموزش زبان انگلیسی با چند کشور توسعه یافته مورد مقایسه قرار گیرد.

ساختار نظام آموزشی

ساختار نظام آموزش کشور ایران در طی سه دهه اخیر دچار تغییر و تحولات زیادی شده است و به‌نوعی یکی از بی‌ثبات‌ترین نظام‌های آموزشی در بین کشورهای مختلف را در اختیار دارد؛ به‌طوری‌که در سال ۱۳۵۰ نظام آموزشی کشور به سه دوره ابتدایی (۵ سال)، دوره اول متوسطه (۳ سال)، دوره دوم (۴ سال) تقسیم شد. در سال ۱۳۸۲ با تبدیل دوره متوسطه از ترمی واحدی به سال واحدی شاهد تغییر دیگر بودیم. در سال ۱۳۸۸ اعلام برنامه برای تغییر نظام آموزشی به دو دوره شش‌ساله ابتدایی و راهنمایی انجام شد و بالاخره در سال ۱۳۸۹ دوباره برنامه نظام آموزشی به سه دوره ابتدایی (۶ سال)، راهنمایی (۳ سال) و متوسطه (۳ سال) تغییر یافت. این تغییرات پی‌درپی، بی‌برنامه و نسنجیده از سوی مسوولان، لطمات فراوانی را به ‌نظام آموزشی (در مفهوم عام) و معلم، دانش‌آموز و فرآیند یاددهی- یادگیری (در مفهوم خاص) وارد ساخته است.

این در حالی است که اغلب کشورها به‌ندرت در ساختار نظام آموزشی خودشان تغییر و تحول ایجاد می‌کنند. در جدول شماره ۱، ساختار نظام آموزشی شش کشور قابل‌مشاهده است. همان‌طور که از جدول مشخص است، کشورهایی مانند سوئد، چین، ژاپن، کانادا و آمریکا، از یک ساختار مستحکم و با برنامه در نظام آموزشی خود بهره‌مند هستند.

نوع آموزش

هدف در آموزش مقطع ابتدایی، بیشتر باید بر پایه تفکر کودکان باشد. به‌عبارت‌دیگر تفکر کودکان باید پرورش داده شود، نه اینکه ذهن آنها انباشته از مواد درسی شود. در حال حاضر شاهد آن هستیم که آموزش مقطع ابتدایی در کشورمان بیشتر بر پایه حفظ دروس است؛ چراکه آموزش‌های داده‌شده به دانش‌آموزان در مقطع ابتدایی با واقعیت‌های زندگی آنها متفاوت است. همچنین در این مقطع اطلاعات و معلومات در ذهن دانش‌آموزان به شکل منسجم به هم مرتبط نیستند؛ چراکه دانش‌آموزان در پایان این مقطع تحصیلی به یادگیری صحیح دست پیدا نمی‌کنند و آموزه های خود را در موارد عملی به کار نمی‌گیرند.

درواقع مشکل آموزش ابتدایی در کشور این است که، موضوعات به‌صورت پراکنده تدریس می‌شوند و در ذهن دانش‌آموز، کل منسجمی را شکل نمی‌دهد. به‌این‌ترتیب انتقال این معلومات به محیط‌های خارج از مدرسه، به‌درستی صورت نمی‌گیرد و تعلیم و تربیت در عمل محقق نمی‌شود. اما در کشورهایی ازجمله سوئد، نوع آموزش متفاوت است. اصل بنیادی در آموزش‌وپرورش سوئد، آموزش دموکراسی و تقویت آن است. یکی از اهداف اصلی نظام آموزشی کشور سوئد در مقطع ابتدایی، پرورش تفکر و خلاقیت کودکان است.

دانش‌آموزان در همان روزهای آغاز هرسال تحصیلی در گروه‌های چندنفره در فعالیت‌های غیردرسی جالب و با محتوای آموزش دموکراسی شرکت کرده و باهم همکاری می‌کنند. همچنین تطابق داشتن آموزش‌های داده‌شده در این مقطع با واقعیت‌های زندگی آنها در جامعه از اهمیت فراوانی برخوردار است. به‌طورکلی مهم‌ترین اهداف مقطع ابتدایی کشور سوئد، گسترش معیارها و ارزش‌های اخلاقی معمول در میان کودکان، تلاش در جهت رشد ذهنی و یادگیری هرچه بیشتر کودکان سوئدی، نفوذ در کودکان، برقراری هماهنگی میان مراکز آموزش پیش‌دبستانی و مدارس ابتدایی، تلاش در جهت رشد فکری کودکان در زمینه روشن‌بینی و احترام به حقوق دیگران، فراهم کردن فرصت‌های مناسب در جهت کشف مطالب از طریق پرداختن به بازی، گفت‌وگو، آواز، موسیقی، نمایش، هنر، کارهای دستی، ورزش و یادگیری مطالب از طریق پرداختن به فعالیت‌های روزمره در قالب موقعیت‌های طبیعی و معنی‌دار است.

چه مهارت‌های اجتماعی باید به کودکان آموزش داده شود؟

مشکلاتی همچون تخریب محیط‌زیست، اسراف در استفاده از منابع طبیعی، آسیب رساندن به مکان‌های تاریخی و باستانی، کم‌توجهی به رعایت قوانین و مقررات، تخریب اموال عمومی و وندالسیم، ضعف آگاهی در مورد انتخاب شغل و کسب‌وکار، عدم کاربردی بودن آموزش‌ها و مواردی ازاین‌دست که در شرایط فعلی، کشور با آنها دست‌وپنجه نرم می‌کند و بااینکه این معضلات خود، محصول عوامل بسیار پیچیده‌ای هستند، ولی در اغلب موارد ریشه در ضعف آموزش‌ها و آگاهی افراد به‌ویژه در دوره‌های تحصیلی دارند.

در نظام‌های آموزشی جهان برای تحقق پایداری اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و زیست‌محیطی آموزش‌هایی با عنوان آموزش شهروندی در دوره‌های تحصیلی با تاکید ویژه ‌بر دوره ابتدایی به دانش‌آموزان داده می‌شود. در این مورد می‌توان برنامه درسی ملی کشور ژاپن را که دربردارنده راه‌کارهایی برای آموزش شهروندی است را از نظر گذراند. ازآنجاکه در مدارس ژاپنی خدمتگزار وجود ندارد، پاکیزه نگه‌داشتن کلاس‌ها، راهروها یا سرویس‌های بهداشتی و زمین‌های بازی بر عهده دانش‌آموزان است. به‌زعم برخی پژوهشگران، در مدارس ژاپن آموزش قلب‌ها و اندیشه‌های بچه‌ها مدنظر است. تجلی فرهنگ ژاپنی در فرآیند آموزش و یادگیری در مدارس ژاپن به‌صورت حیرت‌انگیزی در قالب سناریوهای فرهنگی مدیریت می‌شود و آموزش‌وپرورش تا حدود زیادی فرهنگی است.

در ژاپن آموزش برای ایجاد روحیه سخت‌کوشی و خوداتکایی، صرفه‌جویی و قناعت، نظم و انضباط و استفاده صحیح از وقت، انعطاف فکری و نوپذیری، پشتکار، صبر و حوصله و انضباط درونی، تربیت برای زندگی در جامعه، درگیر کردن بچه‌ها به‌صورت عملی در امور مدرسه، تاکید بر رفاقت بین دانش‌آموزان به‌جای رقابت، توجه به خودفرمانی یا خود مدیریتی، آموختن شادی و لذت به فراگیران، پرورش حس مسوولیت‌پذیری و تقویت روحیه تلاش‌گرانه، ایجاد حس تعلق به میهن، حفاظت از عرصه‌های عمومی و محیط‌زیست و... ازجمله اهدافی است که در نظام آموزش‌وپرورش این کشور به آنها بیش از آموزش نظری صرف، بها داده می‌شود.

در ایران آموزش‌های شهروندی با تعریف جهانی آن بسیار متفاوت است و موارد محدودی در دروس جغرافیا، مطالعات اجتماعی و تاریخ در راستای آموزش شهروندی تدوین شده است و برخلاف سیستم آموزشی کشورهای پیشرو، نظام آموزش‌وپرورش ایران به رویکردهایی همچون رویکرد کار، رویکرد آیندگان، جهانی‌شدن و... توجهی نداشته است.

ساختار و شیوه‌های تربیت‌معلم

در نظام آموزشی کشورهای پیشرو در تعلیم و تربیت، معلم پایه و شالوده آموزش است بنابراین آماده‌سازی معلمان در مراکز تربیت‌معلم بسیار موردتوجه بوده و تاکید اصلی بر روی این مساله است که معلمان باید دانش و توانایی‌های تخصصی و حرفه‌ای خود را با تحولات آینده هماهنگ سازند. در این زمینه تجربه و روند کار سه کشور انگلستان، فرانسه و ژاپن را مرور می‌کنیم. در مراکز تربیت‌معلم انگلستان علاوه بر کسب مهارت‌های مربوط به تدریس موضوعات تخصصی، گذراندن دوره‌های تکمیلی برای اخذ مهارت‌های حرفه‌ای در زمینه استفاده از وسایل کمک‌آموزشی،IT و ICT از الزامات دوره آموزش در مراکز تربیت‌معلم است.

در این کشور بیشتر آموزش‌های مربوط به یاددهی-یادگیری از طریق منابع کمک‌آموزشی برای تمرین عملی در کلاس، استفاده از روش‌های متفاوت مانند بازی نقش و فنون نمایشی و استفاده از تجهیزات دیداری و شنیداری آموزش داده می‌شود و ارزشیابی مداوم و مستمر از معلمان صورت می‌گیرد.

در فرانسه توجه به ایجاد انگیزه در کلاس و اخلاق حرفه‌ای، تقویت و تحکیم مهارت‌های علمی و افزایش دانش‌پایه، آموزش مهارت‌ها و اصول حرفه‌ای معلم، استفاده از تجهیزات دیداری و شنیداری، کارگروهی، تجربه‌های عملی، تحلیل تجارب و صرف دو روز در هفته به دوره آموزش‌های نظری موردتوجه است. در این کشور دوره‌های کارورزی حین تحصیل، از سال دوم تحصیل شروع شده و چهار روز از هفته به آموزش‌های عملی و کارورزی در مدارس اختصاص دارد.

در ژاپن داشتن حس وظیفه‌شناسی، شناخت عمیق از رشد و توسعه انسان، کسب دانش کارشناسی در موضوعات درسی، داشتن علاقه به دانش‌آموزان، برخورداری از دانش عمومی گسترده، داشتن مهارت‌های کاربردی آموزشی و تربیت شهروند فعال مهم‌ترین انتظارات از معلمان است. در این کشور توجه به آموزش تلفیقی از واحدهای عملی و نظری، محتوای مربوط به حرفه تدریس (روش‌های تدریس، تئوری‌های پایه آموزش، محتوای مربوط به مشاوره دانش‌آموزان، محتوای مربوط به فعالیت‌های عمومی و...) برای معلمان آموزش داده می‌شود.

در مراکز تربیت‌معلم ایران، محتوای دروس شامل دروس عمومی، دروس تخصصی و دروس تربیتی است. اما با این تفاوت که شیوه‌های نوین آموزش همانند استفاده از تجهیزات دیداری و شنیداری و کمک‌آموزشی، کارگروهی و استفاده از روش‌های متفاوت مانند بازی نقش و فنون نمایشی، استفاده از تمرین عملی در کلاس درس کمتر موردتوجه بوده و فرآیند آموزش معلم محور و یک‌سویه (روش سخنرانی) است. همچنین دوره کارورزی معلمان در دوره تحصیل به‌هیچ‌وجه قابل‌مقایسه با کشورهای مذکور نیست. درحالی‌که در کشورهای یادشده دوره کارورزی بیش از نیمی از مراحل تحصیل را به خود اختصاص داده اما در کشورمان دوره کارورزی در دروس تربیتی ۳ واحد عملی است که ۴ ساعت کار عملی در مدارس و ۲ ساعت آموزش در مرکز تربیت‌معلم در دو نیمسال سوم و چهارم را شامل می‌شود.

استفاده از وسایل کمک‌آموزشی

در زمینه استفاده از وسایل کمک‌آموزشی در مدارس ابتدایی، کشورهای انگلستان، ژاپن و آمریکا پیشرو بوده‌اند که در حال حاضر بسیاری از کشورهای اروپایی و بعضی از کشورهای آسیایی چون کره جنوبی، هندوستان و مالزی نیز توانسته‌اند چارچوب‌ها، استانداردها و محتوای آموزش فناوری را توسعه وسیعی دهند. کشور ما نیز در این زمینه در سال‌های اخیر قدم‌هایی را برداشته اما این تلاش‌ها کافی نیست. برای مثال در چند سال اخیر همزمان با تجهیز مدارس به IT و ICT تحقیقاتی از سوی مراکز دانشگاهی انجام شده که حاکی از نگرش منفی دبیران نسبت به وسایل کمک‌آموزشی نوین، کمبود وسایل کمک‌آموزشی، تراکم دانش‌آموزان در کلاس درس، ضعف تسلط معلمان در به‌کارگیری وسایل کمک‌آموزشی و نارسایی در شیوه مدیریت مدارس و عدم به‌کارگیری وسایل کمک‌آموزشی در جریان یاددهی و یادگیری را است.

اما مهم‌ترین معضلی که در شرایط فعلی گریبان‌گیر سیستم آموزشی کشورمان است، تعریف ناقص و بی‌معنا از وسایل کمک‌آموزشی است. این تعریف ناقص در نظام آموزشی کشور موجب شده والدین هزینه‌های بسیار گزافی را صرف خرید کتاب‌های راهنما و کتاب حل مسائل و کلاس‌های آزاد کنند و عموماً وسایل کمک‌آموزشی به‌جز موارد محدود در مدارس، به همین کتاب‌ها و کلاس‌های خصوصی و... محدود شود. این درحالی‌که است که وسایل کمک‌آموزشی مجموعه‌ای از سختافزارها و نرم‌افزارهای ترسیمی، گرافیکی و همچنین روش‌های تدریس همانند بازی نقش و فنون نمایشی، استفاده از تمرین عملی در محیط بیرون از کلاس، استفاده از تجهیزات دیداری و شنیداری و... است.

تکالیف دانش‌آموزی یا مشق شب

تکلیف خانگی دانش‌آموزان پدیده جدیدی نیست و از دیرباز برای دانش‌آموزان، معلمان و اولیا در بسیاری از کشورهای جهان مطرح بوده است. براساس پژوهش محققان دانشگاه پنسیلوانیا در بین ۵۰ کشور جهان، معلمان سه کشور ایران، تایلند و یونان بیشترین تکالیف خانگی را به دانش‌آموزان می‌دهند. در مقابل، دانش‌آموزان سه کشور ژاپن، چک و دانمارک کمترین میزان تکلیف خانگی را دارند.

چگونگی تکلیف شب در ایران، ازجمله مسائل آموزشی است که به علت درگیری والدین، دانش‌آموزان و معلمان، دارای اهمیت و حساسیت ویژه‌ای است. به‌طوری‌که عدم انجام تکالیف دانش‌آموزان مشکلات عمده‌ای برای آموزگاران دوره ابتدایی فراهم ساخته است. نگرانی از تنبیه و سرزنش در حضور جمع به دلیل انجام ندادن تکالیف، از عواملی است که دانش‌آموزان را دچار پریشانی و اضطراب می‌کند. ترس از واکنش‌های غیراصولی معلمان و اولیا که آمیخته با تهدید و تحقیر است، در لابه‌لای نوشته‌های دانش‌آموزان، بیشتر از هر مطلب دیگری نمایان است.

در کشورهای پیشرو، ۸۰ درصد یادگیری‌ها در دوره آموزش ابتدایی از طریق مشاهده است و یادگیری تنها منوط به کتاب‌های درسی نیست. در این کشورها درس خواندن به‌عنوان یک فعالیت لذت‌بخش معرفی می‌شود و والدین و معلمان نقش مهمی در یادگیری بچه‌ها دارند. همچنین ارزیابی دانش‌آموزان ابتدایی به‌صورت مشارکت فعال دانش‌آموزان در کار کلاسی، ارزیابی شفاهی، ارزیابی نوشتاری، ارزیابی عملی و ارزیابی گرافیکی است و بدین لحاظ تکالیف خانگی جایی در سیستم آموزشی کشورهای توسعه یافته ندارد.

ارزشیابی تحصیلی
طی دهه‌های گذشته ارزشیابی تحصیلی ازجمله موارد بسیار مهم در نظام آموزشی ایران بوده و تاثیرات مثبت و منفی قابل‌توجهی بر عملکرد دانش‌آموزان در مقاطع مختلف تحصیلی به‌ویژه مقطع ابتدایی داشته است. در اغلب نظام‌های آموزشی گفته شده است هدف از مقطع ابتدایی، پرورش تفکر دانش‌آموزان است و نمره دادن را ممنوع اعلام کرده‌اند. یکی از نکات مثبت تغییر و تحولات در مقاطع مختلف تحصیلی نظام آموزشی کشور در سال‌های اخیر، مربوط به بحث ارزشیابی دانش‌آموزان مقطع ابتدایی است که از آن با عنوان «ارزشیابی توصیفی» یاد می‌شود.

در ارزشیابی توصیفی نمره دادن جای خود را به اصطلاحات توصیفی ازجمله بسیار خوب، خوب، قابل‌قبول و نیاز به تلاش بیشتر داده است که این مورد می‌تواند به‌عنوان نقطه عطفی در نظام آموزش‌وپرورش کشور محسوب شود. ارزشیابی تحصیلی در کشورهای پیشرفته نیز به‌صورت توصیفی انجام می‌شود. برای مثال به ارزشیابی نظام آموزشی چند کشور اشاره می‌شود:

نظام آموزشی کشور سوئد: در نظام آموزشی کشور سوئد ارزیابی آموخته‌های دانش‌آموزان در دوره آموزش ابتدایی براساس مقیاس کیفی سه‌درجه‌ای (قبول، قبول با نمره خوب و قبول با نمره عالی) است.

نظام آموزشی آرژانتین: ارزشیابی از دانش‌آموزان ابتدایی با نمرات ۱ تا ۳ سنجیده می‌شود (۱: عالی، ۲: رضایت‌بخش، ۳: غیررضایت‌بخش).

نظام آموزشی آلمان: ارزشیابی از دانش‌آموزان ابتدایی براساس امتحانات شفاهی، انجام دادن تکالیف درسی و مشارکت فعال دانش‌آموزان در کلاس درس صورت می‌گیرد که نتیجه به‌صورت گزارش کتبی در مقیاس ۶ نمره‌ای به اطلاع خانواده‌ها می‌رسد.

نظام آموزشی روسیه: برای نمره دادن به دانش‌آموزان از نمرات ۱ تا ۵ استفاده می‌شود که ۵ بیشترین و ۱ کمترین نمره است. نمره قبولی ۳ است.

آموزش صحیح زبان انگلیسی

زبان انگلیسی، زبان رسمی بسیاری از کشورهای دنیا و مهم‌ترین زبان در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، نظامی، صنعتی، فرهنگی و علمی در روابط بین‌الملل به شمار می‌آید. بااین‌حال باوجود اهمیت آموزش صحیح این زبان بین‌المللی، شواهد نشان می‌دهد آموزش زبان انگلیسی در نظام آموزشی کشورمان جزو کم‌اهمیت‌ترین مسائل به شمار می‌رود. به‌طوری‌که آموزش این زبان در نظام آموزشی ایران از اول دوره راهنمایی شروع و تا مقطع پیش‌دانشگاهی به مدت ۷ سال ادامه دارد.

دوره هفت سالی که با بطالت سپری‌شده و فارغ‌التحصیلان فارغ از هرگونه تسلط در این حوزه هستند. بی‌توجهی مسوولان نظام آموزشی کشور به آموزش این زبان در دوره پیش‌دبستانی و ابتدایی یکی از نمونه‌های بارز کم‌اهمیت شمردن فراگیری این زبان در نظام آموزشی است. کتاب‌هایی با محتوای قدیمی و معلمان کم‌تجربه و بی‌علاقه برای تدریس این زبان را می‌توان از دلایل دیگر عقب‌ماندگی در فراگیری این زبان دانست.

طی تحقیقی که در سال ۲۰۱۰ میلادی، روی بیش از دو میلیون نفر در ۴۴ کشور مختلف دنیا در قالب یک آزمون آنلاین زبان انگلیسی صورت گرفت، مشخص شد، در کشورهایی مانند نروژ، هلند، دانمارک، سوئد و فنلاند یادگیری زبان انگلیسی در حد عالی و در کشورهای اتریش، بلژیک، آلمان، مالزی، چین و هندوستان یادگیری زبان انگلیسی در حد خیلی خوب و در کشورهایی مانند لهستان، سوئیس، هنگ‌کنگ، کره جنوبی، ژاپن، پرتغال، آرژانتین، فرانسه، مکزیک، جمهوری چک، مجارستان و اسلواکی یادگیری زبان انگلیسی در حد متوسط است.

این آمار در حالی است که زبان انگلیسی در کشورهای مذکور به‌عنوان زبان دوم محسوب شده و از دوران پیش‌دبستانی و دبستان آموزش‌های فراگیری این زبان به دانش‌آموزان داده می‌شود. نگاهی گذرا به تحقیقات صورت گرفته نشان می‌دهد که نظام آموزشی ایران با بی‌توجهی به آموزش زبان انگلیسی در مقطع ابتدایی که از آن به‌عنوان مهم‌ترین و حساس‌ترین مقطع تحصیلی یاد می‌شود، دچار فرصت‌سوزی است.

سهم ناچیز آموزش‌وپرورش از بودجه کشور و دنیایی از مشکلات

مروری کوتاه بر مولفه‌های مطرح‌شده در سیاست‌های کلان نظام آموزش‌وپرورش کشور نشان می‌دهد تحول اساسی در آموزش‌وپرورش ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. یکی از مواردی که هرگونه تحول و جهش را در آموزش‌وپرورش محدود و دست‌نایافتنی می‌کند، میزان بودجه این وزارتخانه بسیار حساس است.
بررسی سهم آموزش‌وپرورش از بودجه سالیانه کشور نشان می‌دهد در دو دهه اخیر شاهد کاهش سهم این وزارتخانه از بودجه عمومی و همچنین در سهم آن از تولید ناخالص داخلی بوده‌ایم.

درحالی‌که در بسیاری از کشورهای پیشرفته این بودجه بیش از پنج ‌درصد از تولید ناخالص داخلی است، این میزان در ایران در سال 1382 حدود 4 درصد بوده که در دوره دولت دهم به 7/3 کاهش ‌یافته است؛ این در حالی است که در این دوره تولید ناخالص داخلی افزایش‌یافته است. همچنین در این دوره (دولت نهم و دهم) سهم آموزش‌وپرورش از بودجه سالیانه کشور بین 7 تا 9 درصد در نوسان بوده است که کمترین مقدار آن در دوره سه‌ساله 92-1390 بود.

در بودجه سال 1394 اعتبارات عمومی آموزش‌وپرورش بیش از 23 هزار میلیارد تومان است که 2/9 درصد از کل اعتبارات عمومی بودجه سال 94 را شامل می‌شود که به‌نوعی شاهد افزایش بودجه این وزارتخانه در دولت یازدهم هستیم اما این درحالی‌که است سرانه تحصیلی کشوری همچون نروژ بیش از ٢٠ برابر ایران است و جالب اینکه حتی کشور فقیری مانند کوبا با اقتصاد کوچک و بسته خود، حدود ١٢درصد از تولید ناخالص داخلی خود را صرف آموزش‌وپرورش می‌کند.

آمار و ارقام نشان می‌دهد بودجه آموزش‌وپرورش با هزینه‌های جاری و عمرانی آن نمی‌خواند. اعتراض فرهنگیان در دوره‌های مختلف گویای این واقعیت است. به‌عنوان‌مثال در دوره دولت نهم (سال تحصیلی 87-1386) کسری بودجه آموزش‌وپرورش بیش از 2300 میلیارد تومان بود که با این میزان آموزش‌وپرورش را به‌طور متوسط سالانه با 2/27 درصد کسری بودجه مواجه کرده است و از آنجا که 94 درصد اعتبارات آموزش‌وپرورش به حقوق فرهنگیان اختصاص دارد، سهم منابع غیرپرسنلی 6 درصد است که این میزان در کشورهای توسعه یافته بیش از 40 درصد است.

حال این پرسش مطرح است که وزارتخانه‌ای که برای پرداخت حقوق پرسنلی خود دچار مشکل است، چگونه می‌تواند زیرساخت‌های موردنیاز برای تحول در آموزش‌وپرورش را مهیا کند و معلمی که دغدغه مالی دارد آیا می‌توان از او انتظار داشت انگیزه و اعتمادبه‌نفس لازم را برای دانش‌آموز به وجود آورد؟ به‌هرحال هیچ‌کس نمی‌تواند زحمات، عشق و علاقه و فداکاری‌های معلمان عزیز را در کشورمان منکر شود اما باید متذکر شد که برای تحقق سیاست‌های «ایجاد تحول در نظام آموزش‌وپرورش کشور» که در سال 1392 از سوی مقام معظم رهبری ابلاغ شد و بر رعایت اولویت تامین بودجه موردنیاز آموزش‌وپرورش در لوایح بودجه سنواتی تاکید داشت، لازم است در بودجه سالانه کشور منابع مالی این وزارتخانه طوری تامین شود که بودجه اختصاصی فقط صرف هزینه‌های پرسنلی نشود و بتواند هزینه‌های عمرانی و زیرساختی این وزارتخانه را که در حال حاضر حدود 6 درصد است به سطح استاندارد جهانی آن یعنی حدود 40 درصد برساند.