کامران کرمی (پژوهشگر مسائل خلیج‌فارس)

امیرنشین قطر که به بازی‌های چند سطحی در قبال تحولات منطقه و محیط پیرامونی مشهور است، مجددا در سیبل اتهامات عربستان و برخی دولت‌های عربی مشارکت‌کننده در ائتلاف عربی-غربی قرار گرفته است. پس از آنکه جنجال‌ها بر سر اظهارات منتسب به شیخ تمیم بن حمد امیر قطر در خصوص نقش ایران و متحدان منطقه‌ای آن، در شبکه‌های سعودی و اماراتی بالا گرفت، مجددا این فرضیه قوت گرفته که اختلافات میان دوحه و ریاض ریشه‌ای تاریخی و عمیق دارد و هدف دوحه از این اظهارات در مقطع اخیر که ائتلاف به رهبری عربستان بنا دارد تا برمقابله با نقش منطقه‌ای ایران متمرکز شود، بهبود روابط با تهران و به چالش کشیدن بازی جدید ریاض است. استدلالات مطرح شده به این فرضیه را می‌توان در سه متغیر زیر مورد تبیین قرار داد:

1. اختلافات چندلایه با عربستان

یکی از اصلی‌ترین دلایل این موضوع را می‌توان در اختلافات چندلایه قطر با عربستان در سطوح دوجانبه، درون عربی و منطقه‌ای دانست. اختلافات مرزی و سرزمینی دوحه-ریاض که به مرز درگیری هم رسیده است، در کنار اختلافات در نوع نگاه به محیط پیرامونی و عناصر و بازیگران درگیر در سطوح فروملی و منطقه‌ای باعث شده تا ذهنیت مقامات دو کشور نسبت به یکدیگر برآمده از این ادراک تاریخی مبتنی بر سوءظن باشد. در این چارچوب اگرچه شاهد همسویی دوحه با مجموعه شورای همکاری و تصمیمات اتحادیه عرب هستیم، اما در روند اجرایی و عملیاتی، این ناهمسویی در پازل‌های مختلف به خوبی نمایانگر شده است.

1.1. اختلافات مرزی

از نظر جغرافیایی، اختلافات مرزی و سرزمینی عربستان سعودی و قطر شامل‏ باریکه‏ای از اراضی جنوبی قطر می‏شود. عربستان سعودی مدعی مالکیت ۲۳ مایل از سواحل جنوب شرقی قطر است، اما اختلافات ارضی تنها محدود به‏ این قسمت نمی‏شود، بلکه دو کشور در مورد مرزهای جنوب غربی و سلوا نیز با یکدیگر اختلافات ارضی دارند. بنابراین، اختلافات مرزی و سرزمینی بین‏ دو کشور از خلیج سلوا واقع در جنوب غربی قطر آغاز و تا خورالعدید واقع در جنوب شرقی قطر امتداد می‏یابد. علاوه‌بر آن، مرزهای برون ساحلی‏عربستان سعودی و قطر هنوز تحدید نشده است. تعیین مرزهای دریایی به علت وجود ذخایر عظیم نفت و گاز در منطقه برای دو کشور بسیار حائز اهمیت است. در خلیج سلوا، بین عربستان‏ سعودی و قطر، ذخایر نفت وجود دارد، اما تعیین مرزهای دریایی به علت‏ خصوصیات فیزیکی خلیج‌فارس، یعنی وجود جزایر، سکوهای شنی و تپه‏های‏ مرجانی، بسیار پیچیده است.

بنابراین، حتی اگر دو کشور حسن نیت هم داشته‏ باشند، تعیین مرزهای دریایی آنها ممکن است سال‌ها به طول انجامد. در سپتامبر ۱۹۹۲ نیروهای نظامی عربستان سعودی به قطر تجاوز کردند و بخش‏هایی از خاک این کشور را به تصرف درآوردند. به دنبال آن، قطر اجرای‏ قرارداد مرزی ۱۹۶۵ با عربستان سعودی را به حال تعلیق در آورد و به عنوان‏ اعتراض از شرکت در جلسات شورای همکاری خلیج‌فارس اجتناب کرد. بعد از سه ماه کشمکش، سر انجام با میانجیگری مصر، دو کشور موافقت‌نامه‏ای‏ برای حل و فصل اختلافات مرزی منعقد کردند که به موجب آن قرار شد تا‏ کمیسیونی برای تعیین مرزهای دو کشور تشکیل شود. این چندمین‏ موافقت‌نامه مرزی است که بین دو کشور منعقد می‏شود، با این حال تاکنون‏ مرزهای بین آنها به‏طور نهایی تحدید نشده است.

1.2. دخالت در امور داخلی

متغیر دیگری که در این فضا نقش مهمی ایفا می‌کند، اتهام دخالت در امور داخلی یکدیگر است. پیشتر نیز در سال ۲۰۱۴ که اختلافات دو کشور به اوج رسید، مقامات قطر مسوولان سعودی را به دست داشتن در کودتای ۱۹۹۶ متهم کردند که امیر پیشین قطر حمد بن خلیفه آل‌ثانی را هدف گرفته بود. مقامات سعودی نیز در مقابل قطری‌ها را به تحریک معارضان سعودی از جمله جنبش اسلامی اصلاح‌طلبان عربستان و سعد الفقیه، معارض سعودی و تامین و حمایت مالی آنها متهم می‌کنند. همچنین عربستان به شدت قطری‌ها را به حمایت مالی از معارضان سعودی بخصوص اخوان‌المسلمین و جریان سروریه نه تنها در داخل این کشور، بلکه در خارج از آن و به‌ویژه معارضان مقیم لندن متهم و تاکید می‌کنند که در این ارتباط دلایل و مدارک قابل اثباتی دارند.

2. رویکرد عمل‌گرایانه دوحه

مساله بسیار مهم دیگر که به الگوی رفتاری قطر شکل داده است، رویکرد عمل‌گرایی مبتنی بر توازن برای پیشبرد منافع و همزمان مدیریت آسیب پذیری است. از آنجا که قطر یک بازیگر ذره‌ای در تعریف عناصر، ساختارها و سلسله مراتب قدرت جهانی است، پیروی از این رویکرد باعث ایجاد فضاهای حیاتی برای جبران کسری موجود بوده است. ارتباطات چند سطحی قطر با بازیگران مختلف از جمله قدرت‌های بزرگ، دولت‌های منطقه ای، بازیگران غیردولتی همچون گروه‌های تروریستی و جنبش‌های اسلامی باعث این رویکرد عمل‌گرایانه- معامله‌گر شده است و به انحای مختلف شاهد بروز و ظهور آن در فرآیندهای ثبات و بحران بوده‌ایم. در واقع، دیپلماسی فعال قطر در سال‌های اخیر و به‌خصوص در تحولات اخیر خاورمیانه موسوم به بهار عربی، باعث شده تا عربستان از نقش فعال قطر در مداخله یا حل و فصل مسائل منطقه‌ای ناخرسند باشد و آن را در راستای شکل‌گیری یک قدرت جدید و برهم خوردن موازنه قدرت در پیرامون خود تعبیر کند.

نقش‌آفرینی قطر در طول یک دهه اخیر، بسیار فراتر از موقعیت و اندازه کوچک آن بوده است. قطر در عرصه منطقه‌ای، در چند سال اخیر در پی ایفای نقشی جدی و متمایز نسبت به سایر کشورهای خلیج‌فارس برآمده و به عنوان میانجی در مناقشه‌های منطقه‌ای ایفای نقش می‌کند. در عرصه رسانه‌ای، شروع فعالیت شبکه الجزیره، انقلابی در عرصه رسانه‌ای جهان عرب، در جهت فضای آزاد سیاسی، ایجاد کرده است. میانجیگری در ششمین جنگ دولت یمن با حوثی ها، تلاش در پی ایجاد ثبات در لبنان، میانجیگری در مسائل دارفور سودان، جنگ ۲۲ روزه غزه، حضور در حمله به لیبی و تحولات این کشور و موضع تهاجمی نسبت به تحولات سوریه از جمله مواردی است که قطر توانسته در آنها، نوعی جایگاه منطقه‌ای برای خود ایجاد کند. نگرانی عربستان از آنجا شروع شده که در سال‌های اخیر برگ‌های برنده عربستان در سیاست خارجی با چالش‌های جدی از سوی بازیگران منطقه‌ای مواجه شده است.

3. تمایل به گفت‌وگوی عربی-ایرانی

متغیر سومی که در مقطع اخیر نمود خود را بروز داده است، به تمایل همیشگی قطر برای گفت‌وگو با ایران بر می‌گردد. مقامات دوحه همواره آمادگی خود را برای ایفای نقش میانجی میان تهران و ریاض نشان داده و معتقدند که چارچوب مذاکراتی می‌تواند منجر به حل سوءتفاهمات شود. این تمایل قطر را می‌توان در امتداد رویکرد متوازن دوحه در برخورد با ایران و عربستان تعبیر کرد که منطق آن مبتنی بر استفاده از ظرفیت‌های تهران و ریاض در فرآیندهای معطوف به بحران است که در مقطع کنونی این رویکرد به سمت ایران چرخش پیدا کرده است.