مشارکت شهروندی، لزوم موفقیت عملکرد شهرها
دانیال جهانشاهی
پژوهشگر حوزه شهری
با رشد شهرها و افزایش جمعیت، این مسأله که شهر چگونه اداره می‌شود و آیا به سمت برآورده کردن نیازهای شهروندان پیش می‌رود یا خیر؟ بسیار مهم و اساسی است. افراد و گروه‌های شهری، قسمت‌های سازنده یک جامعه شهری هستند و مشارکت و رابطه دوسویه شهر و شهروندان می‌تواند گامی مهم در جهت پیشبرد اهداف شهرها باشد. اما تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها با توجه به رشد و پیچیدگی جوامع، به سادگی گذشته نبوده و با توجه به ظهور نیازهای جدید شهروندان، هر روز دشوارتر و حساس‌تر می‌شود. در این میان، منافع فردی و جمعی شهروندان تحت‌تأثیر مشارکت آنان در تصمیم‌گیری‌های عمومی قرار می‌گیرد و مشارکت را به یک عنصر اساسی شهروندی در جهت ساختن جامعه‌ای سالم و کارآمد تبدیل می‌کند. درواقع امروزه، مشارکت در امور زندگی و اجتماع برای تعیین سرنوشت به ماهیتی مهم در زندگی و نیز موضوعی اساسی در برنامه‌های رشد و توسعه شهری تبدیل شده است. بی‌توجهی به مشارکت شهروندان می‌تواند از دلایل اصلی عدم‌موفقیت بسیاری از طرح‌ها باشد و می‌توان با اهرم مشارکت به مبارزه با این مشکلات پرداخت.
معمولا نتایج مثبتی از پیوستن جامعه به روند همکاری‌ با دیگران و رسیدن به اجماع در تصمیم‌گیری‌ها مشاهده می‌شود که افزایش این مشارکت‌های شهروندی مزایای بسیاری دارد. در جوامع مختلف ثابت شده که هرگاه مشارکت شهروندان در مسائل جامعه بیشتر شود، به سمت دموکراسی و پیشرفت نزدیک می‌شویم. مشارکت شهروندان باعث علاقه و اعتماد مردم به توسعه و پیشرفت و تقویت همبستگی اجتماعی و روحیه همکاری و همدلی است و موجب استفاده بهینه از منابع و امکانات شهر می‌شود. مشارکت باعث ایجاد حس مسئولیت‌پذیری و تعهد به تصمیم ها و طرح‌ها شده و در اجرایی شدن آن‌ها اثر زیادی می‌گذارد. همچنین باعث ایجاد رابطه دوسویه بین شهر و شهروند شده و نیازها و خواست‌های آنان را شناسایی می‌کند و البته به شهروندان در جهت شناسایی موانع و مشکلات آگاهی می‌رساند. مشارکت درواقع آن‌ها را با قوانین آشنا می‌کند و جامعه‌ای قانونمندتر و آگاه‌تر، دارای حس اعتماد و برابری به‌وجود می‌آورد و از همه مهمتر مشارکت راهی برای رسیدن به توسعه پایدار و تغییر از حالت فردیت به حالت شهروندی و جمعیت‌پذیری محسوب می‌‌شود.شهر و شهروندان باید بدانند که با هم ضعیف و با هم قوی می‌شوند، پس باید با مشارکت، به همدلی و همکاری و درک متقابل بپردازند. مشارکت شهروندان می‌تواند تصمیم‌گیری ها را آگاهانه‌تر و مشروع‌تر کند و شهروندان نیز می‌توانند از کسب مهارت، دانش، سرمایه اجتماعی و قدرت بهره‌مند شوند. توجه به این نکته ضروری است که میزانی از این حس مشارکت برعهده شهروند و فعال بودن او و میزان توجه به محیط و سرنوشت شهر است و به میزان تمایل او به مشارکت برمی‌گردد. امروزه در بسیاری از کشورها، مشارکت در تصمیم‌گیری‌ها از وظایف و تکالیف شهروندی محسوب می‌شود. می‌توان گفت تمایل به مشارکت، در بین شهروندان به میزان زیادی به اطمینان شهروند به موثر بودن مشارکتش برمی‌گردد که ایجاد این اعتماد و اطمینان از وظایف مهم مسئولان و برنامه‌ریزان است.

درعین حال در بعضی شرایط، این مشارکت می‌تواند پرهزینه و بی‌اثر و برای شهروندان کسل‌کننده و وقت‌گیر و درصورت نادیده گرفته شدن، ناامیدکننده باشد. همچنین تصمیمات مخالف نظرات شهروندان باعث ایجاد خصومت شده و کنترل تصمیم‌گیری را از دست مسئولان خارج کند. قاعدتا امکان مشارکت و برآورده‌سازی نیاز شهروندان در محیط‌ها و شهر‌های مختلف متفاوت خواهد بود اما مسأله اصلی، نزدیکی شهر و شهروند به یکدیگر و درک متقابل و ایجاد آگاهی در آن‌هاست که موجب حل بسیاری از مسائل می‌شود. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که سن، تحصیلات، درآمد و موقعیت شغلی و اجتماعی در میزان مشارکت تاثیر گذارند، اما هنر مسئولان و برنامه‌ریزان شهری رفع این شکاف و ایجاد مشارکت و درک همه اقشار جامعه و نظرات و خواسته‌هایشان و ایجاد عدالت اجتماعی است. در واقع لازم است در مفهوم و الگوی مشارکت بازنگری‌هایی صورت گیرد و به نیازهای جدید و متغیر شهروندان توجه شود. یکی از چالش‌های پیش‌رو، مشارکت اندک افراد کم‌درآمد جامعه است که در این راه، افزایش سطح آگاهی و دسترسی این قشر باید مورد توجه قرار گیرد، زیرا در غیر این صورت دامنه وسیعی از علایق و خواسته‌ها را از دست می‌دهیم. فراموش نکنیم که در بسیاری از مواقع، تلاش برای مبارزه و رفع فقر به خلق ایده‌هایی ناب از سمت اقشار کم‌درآمد می‌انجامد. درنهایت باید به این نکته توجه کنیم که امروزه جلب مشارکت، از حالت باز گذاشتن درهای قانونی شریک شدن فراتر می‌رود و به درک جنبه‌های انسانی جلب مشارکت می‌پردازد.