بازیگر به آفرینش جدید می‌رسد
مهرداد نصرتی - اعظم حسن تقی
پونه عبدالکریم زاده، کارنامه پر و پیمانی در حوزه تصویر و نمایش دارد؛ به گونه‌ای که در طول بیست سال اخیر تقریبا در تمام آنچه مربوط به حوزه بازیگری و کارگردانی است، ورود داشته و این حضور بازخوردهای موفقی را برای او به ارمغان آورده است. او در این زمینه تحصیلات آکادمیکش را هم تا بالاترین سطح ادامه داده و به تازگی در رشته پژوهش هنر از دانشگاه الزهرا مدرک دکترا گرفته است و در کنار فعالیت‌های هنری‌اش تدریس هم می‌کند و کتاب‌های متعددی را هم در دست تالیف و ترجمه دارد.

یکی از این آثار، ترجمه نظریه‌های تئاتری در یک قرن اخیر است که همراه همسرش دکتر غلامرضا شهبازی انجام داده و به زودی توسط انتشارات سمت روانه بازار کتاب خواهد شد. عبدالکریم زاده در کارنامه هنری اش تجربه‌های متفاوتی را گنجانده است. این بازیگر در روزهای گذشته در نمایش «سعادت مردمان تیره روز» به کارگردانی علیرضا نادری در کمپانی تئاتر باران روی صحنه رفته است و مخاطبان از این نمایش استقبال قابل توجهی نشان داده‌اند. آنچه می‌خوانید گفت‌وگوی «دنیای اقتصاد» با این بازیگر، کارگردان و مدرس است.

اینکه در کارهای آقای رحمانیان زیاد بازی کرده‌اید، واقعا به خاطر این است که شاگردشان بوده‌اید یا نگاه ایشان، نگاه گزینشی بر مبنای شایستگی شما بود؟
خب. اینکه من شایسته بودم را من نباید قاعدتا باید بگویم؛ اما نگاه ایشان و خانم نصیرپور واقعا نگاهی بر مبنای شایستگی است نه صرفا رابطه محور باشد. ببینید. من واقعا برای این زوج شاگرد خوبی بودم. من تاثیر فوق‌العاده‌ای از خانم نصیرپور گرفته‌ام که قابل وصف نیست.ایشان به من توجه ویژه‌ای داشت. به گونه‌ای که حتی شاید به نوعی برای همکلاسی‌هایم می‌توانست حساسیت‌زا باشد. به خاطر دارم یک‌بار خانم نصیرپور به من گفت: تو باید پیش بروی. ممکن است در این مسیر پیشرفت، موانع فراوانی برایت به وجود بیاید، اما یقین داشته باش چیزی نمی‌تواند سد راه استعداد شود. تو استعداد داری. بنابر این در این راه سرخورده نشو و پیش برو و فقط به هدف والایی که داری و حتم دارم به آن دست خواهی یافت فکر کن! من واقعا دین بزرگی از ایشان را به گردن خود حس می‌کنم و این را همه جا هم گفته‌ام و می‌گویم.

شما کارگردانی خوانده‌اید؛ اما بیشتر بازی کرده‌اید. چرا از اول بازیگری نخواندید؟
حقیقتش این دو حوزه از هم خیلی جدا نیستند. حتی اگر به واحدهای این دو حوزه به‌عنوان دو رشته تحصیلی نگاه کنید، واحدهای مشترک فراوانی می‌بینید. بعد هم ما به‌عنوان دانشجویان این رشته، باید به‌عنوان کار دانشجویی کارهایی برای استادانی نظیر مرحوم استاد سمندریان آماده و ارائه می‌کردیم که طبعا باید بازی می‌کردیم و من هم این کار را کردم.در دوره‌های دانشجویی‌ام کارهای خوبی را بازی کردم که بازی در نمایش‌های «سرود دوباره کلات» به کارگردانی «مهرالسادات میرحسینی»، «برده» به کارگردانی «معصومه سوری»، نمایش خیابانی «آتر اژدها» به کارگردانی «سودابه جوادی»، «مرگ در پاییز» به کارگردانی «علی فلاحت‌پیشه»، «الماس» به کارگردانی «فارس باقری» و «همه چیز فوق‌العاده است» به کارگردانی «رضا کمالی»، بخشی از این کارها هستند.

در کارنامه شما تجربه کارگردانی ـ بازیگری توامان وجود دارد؛ مثلا در نمایش‌‌های مکبث و مرثیه‌ای برای یک خانم. از خیلی‌ها که این تجربه را دارند این را سوال کرده‌ایم که آیا کار سختی است یا نه.نمونه‌اش پیام دهکردی که هم کارگردان و هم بازیگر نمایش اخیر «هیچ‌کس نبود بیدارمان کند» بود. نظر شما چیست؟
جالب است. من هم وقتی نمایش آقای دهکردی را دیدم راجع به این موضوع با هم حرف زدیم و هر دو اتفاق نظر داشتیم که کار خیلی سختی است. ایشان هم گفت که به دلایلی مجبور شده که خودش هم نقشی را بازی کند. من هم دقیقا همین نظر را دارم. لااقل برای من به نوعی دوباره کاری محسوب می‌شود. چون شیوه من در چنین موقعیتی این‌گونه است که کسی را به جای خودم روی صحنه می‌گذارم تا از بیرون میزانسن و بازی‌ها را رصد کنم که یک انرژی‌ای این‌طور از من گرفته می‌شود و بخشی هم موقعی که خودم وارد صحنه می‌شوم و بازی می‌کنم. طبیعی است که اصلا راحت نیست.این هم در سینما صدق می‌کند و هم در تئاتر. کارگردان وقتی فقط کارگردانی می‌کند اشراف بهتری بر صحنه دارد و طبیعی است که وقتی خودش هم به صحنه اضافه می‌شود دیگر بر خودش اشراف ندارد و نمی‌تواند خودش را از بیرون نگاه کند و اندازه‌های بازیگری خودش را از زاویه دید تماشاگر ببیند.

‌می‌رسیم به نمایش این روزهای‌تان «سعادت لرزان مردمان تیره‌روز» سال‌ها قبل در این کار به کارگردانی محسن علیخانی و نوشته علیرضا نادری بازی کردید و در این دو ماه اخیر نیز همان نمایش را با همین کارگردان و بسیاری از همان بازیگران روی صحنه بردید.این اجرای دوباره برای یک بازیگر کار راحتی است یا سخت است؟
اصلا کار راحتی نیست. اتفاقا سخت‌تر هم هست؛ چون شما به‌عنوان یک بازیگر چیزهایی را که الگوی ذهنی‌تان بوده باید به کناری بگذارید و از آنچه از قبل در شما ته‌نشین شده و رسوب کرده و شکل گرفته، بگذرید و به آفرینش جدید برسید. درست است این نمایش، متنش همان متن قبلی است. نویسنده و کارگردان تغییر نکرده‌اند اما ۱۵ سال زمان در این میان گذشته و نمایش، دراماتورژی مجدد شده و اینها همه یعنی در عین حال شما با یک شرایط جدید رو‌به‌رو هستید. مضامینی نظیر عشق و مرگ که در غالب کارهای آقای علیرضا نادری وجود دارد، در نمایش تغییری نکرده اما پرداخت امروزی به خود گرفته است. سال ۷۹ طیف مخاطبان ما کسان دیگری بودند با دیدگاهی خاص آن دوران و طیف مخاطبان امروزمان دیدگاه و افق ذهنی دیگری دارند. بنابراین نمایش، با همه این‌همانی‌هاش، نمایش جدیدی است و من به‌عنوان بازیگر کار سخت‌تری دارم تا عادت ذهنی قبلی خودم را تغییر دهم و به قواره امروزی اجرا در بیایم.

برای اجرای جدید این نمایش، چقدر تمرین داشتید؟
ما از ۱۵ خرداد شروع کردیم؛ اما تمرین‌مان از ابتدا با همه اعضا و همه تجهیزات‌مان نبود.ابتدا دو به دو و بعد سه به سه تمرین می‌کردیم و کمی بعدتر حدود ۱۳، ۱۴ جلسه همه گروه با لباس و دکور تمرین کردیم تا به اجرا رسیدیم.