بیست فرمان اکون‌آبادی
پوریا عالمی به اینجا رسیدیم که اکون‌آبادی‌ها شدند پدران علم اقتصاد و درحالی‌که دنیا از اقتصاد بویی نبرده بود، توانستند نظریات اقتصادی‌شان را در جهان تبیین کنند و باعث فروپاشی دنیا شوند، ازگیل‌محور هم گفت بیست فرمان اقتصادی برای دنیا دارد که برای اولین بار پاش را از اکون‌آباد بیرون گذاشت و به سمت دنیا رفت تا بیست فرمانش را با جهان مطرح کند، اما آن بیست فرمان چیست؟... و حالا ادامه ماجرا؛ فرمان اول
بهترین سیاست اقتصادی اقتصاد سیاسی است؛ به شرطی که اقتصادی که سیاسی می‌شود در راستای سیاستی باشد که اقتصادی شده است و آن اقتصادی که منافع سیاسی را تامین کند نه سیاستی که منافع اقتصادی را تامین کند.
فرمان دوم
خُرده پول و پول خُرد باعث شکوفایی اقتصادی می‌شود، اما خُرده بورژوا روش نمی‌شود پول خُرد توی جیبش بگذارد یا باقی پولش را از کسی بگیرد.
فرمان سوم
هرگز نسیه نفروشید و هیچ‌گاه نقد نخرید.
فرمان چهارم
تقسیم کار یک گرایش طبیعی در انسان نیست مگر اینکه شما کارگر باشید و به قسمت اعتقاد داشته باشید.
فرمان پنجم
فراموش نکنید، تقسیم کار یعنی سرمایه اولیه تقسیم بر نیروی کار مساوی است با تولید و سود. هر چه باقی بماند باقیمانده تقسیم کار است که به صورت پاداش و سنوات و بن به نیروی کار با اما و اگر داده می‌شود.
فرمان ششم
تنها راهی که فرد ثروتمند برای استفاده از اموال خود دارد این است که دیگران را مدیریت کند. به همین دلیل در جهان سوم اگر کسی مدیر شد به هر دری می‌زند ثروتمند شود.
فرمان هفتم
تجارت در دنیا به شکلی طبیعی به‌وجود آمده و مثل امروز به‌صورت علمی و نظری بررسی نمی‌شد. پس تجارتی جهانی است که غیرعلمی باشد و هیچ نظریه اقتصادی نتواند آن را توضیح دهد.
فرمان هشتم
در جامعه فرقی بین فقیر و غنی نیست و غنی‌سازی فقرا و فقیرسازی اغنیا همیشه مد نظر است.
فرمان نهم
تقسیم سرمایه یعنی سر و مایه عادلانه از هم جدا شود. یعنی با گرم کردن سر عده زیادی، مایه یک فرد بیشتر شود.
فرمان دهم
واردات عملی ننگ‌آور است. جامعه مستقل یعنی مثل قبایل بدوی همه کارهایش را (اعم از تهیه غذا، خورد و خوراک، برقراری امنیت، برقراری گرمایش و سرمایش و...) خودش به تنهایی در غارش انجام دهد تا روزی که یا از گرسنگی بمیرد یا توسط شیر خورده شود.
فرمان یازدهم
صادرات عملی افتخارآمیز است. اما ساده‌ترین راه صادرات این است که آدم از این‌طرف وارد و از آن‌طرف صادر کند. به این کار در محله ما، دلالی و در جامعه، استقلال گفته می‌شود.
فرمان دوازدهم
مردم همواره دنبال تجملات بی‌ارزش هستند چون کسان دیگری دنبال تجملات باارزش هستند.
فرمان سیزدهم
تنها عیب سرمایه‌داری این است که به نیروی کار به چشم سرمایه انسانی نگاه می‌کند درحالی‌که تنها عیب نیروی کار بودن این است که به سرمایه‌دار به چشم انسانی نگاه می‌کند.
فرمان چهاردهم
در یک جامعه متمدن مردم به جای سرمایه‌گذاری پول‌شان را روی اسب شرط‌بندی می‌کنند. درحالی‌که در جوامع بدوی مردم نه پول دارند نه اسب.
فرمان پانزدهم
این اندیشه که یکسری می‌آیند و می‌دزدند و می‌خورند و می‌برند، اندیشه غلطی نیست. اندیشه غلط این است که فقط فکر می‌کنند یکسری می‌آیند درحالی‌که متوجه نیستند سری سری می‌آیند.
فرمان شانزدهم
در یک جامعه اخلاقی برای افراد پابرهنه پاپوش درست می‌کنند تا پاپیچ افراد پاکدست نشوند.
فرمان هفدهم
هر آدمی دست کم یک بار در زندگی می‌توانسته در اوج قرار بگیرد به شرطی که امکان بلندپروازی بهش داده می‌شده، در اقتصاد هم.
فرمان هجدهم
به فرمان هفدهم عمل نکنید، منظورم این نیست که جلوی بلندپروازی دیگران را نگیرید، نه. منظورم این است که سعی نکنید اوج بگیرید. اوج گرفتن شما بی‌فایده است چون باید حتما فرود بیایید یا فرونشانده شوید. پس چه کاری است؟ سرتان را بیندازید زمین و راه خودتان را بروید.
فرمان نوزدهم
در نظریات اقتصادی گاهی درباره عزت نفس صحبت می‌شود که بیشتر یک غلط تایپی است و معلوم نیست نظر واقعی نظریه‌پردازان چه بوده یا در آن لحظه یاد چه چیزی افتاده‌اند که احساساتی شده‌اند.
فرمان بیستم
به این بیست فرمان عمل کنید تا از نظر اقتصادی و شخصی موفق و از نظر اجتماعی و عمومی داغان شوید.
این قسمت هفتادم و آخرین قسمت مجموعه اکون‌آباد بود. آیا اکون‌آبادی‌ها دوباره باز می‌گردند؟ آیا اکون‌آبادی‌ها دفعه بعد نظریات اجتماعی تولید خواهند کرد؟ آیا پلی بین اقتصاد و سیاست و اخلاق و چیزمیزهای دیگر برقرار خواهند کرد؟ ما نمی‌دانیم.
پانویس: مجموعه اکون‌آباد، پدران علم اقتصاد، به‌زودی به شکل کتاب منتشر می‌شود.