قلمرو نمایش ورزش‌؛ قلمرو ممنوعه زنان
دکترمصطفی مهرآیین جامعه‌شناس و استاد مطالعات فرهنگی بنا به آنچه در نظریه‌های روانکاوی فرهنگ آمده است، یکی از مهم‌ترین منازعات در حوزه فرهنگ منازعه میان امور پشت پرده، پنهانی، ممنوع و تابو شده با امور آشکار، روشن، نمایشی و رسانه‌ای است. در جامعه ما مساله زنان در قلمرو نخست جای می‌گیرد و مساله ورزش در قلمرو دوم. اکنون زنان می‌خواهند از قلمرو نخست خارج شوند و به قلمرو دوم بپیوندند. بحث‌هایی که در این روزها در جامعه شاهد آن هستیم از این جنس است؛ توضیح می‌دهم چگونه. یکی از مهم‌ترین پرسش‌های روانکاوانه این است که «خود جنسیت‌یافته چگونه شکل می‌گیرد». اینکه ما چگونه دختر- پسر، نرینه- مادینه یا زن- مرد می‌شویم. اما این خود جنسیت‌یافته تنها از منظر روانکاوانه مطرح نمی‌شود بلکه از منظر اجتماعی نیز شکل می‌گیرد. هم از منظر روانکاوانه و هم از منظر جامعه‌شناختی ما زنان را از سه نگاه جزو امور تابو شده و ممنوعه می‌شناسیم.خود جنسیت‌یافته زنان هم از منظر زبانی، هم از منظر تن‌شناسانه و نمایش تن، و هم از منظر تخیلات و ارتباط ادراکی با جهان دارای حد و مرزهایی است که آنها را در قلمرو امور ممنوعه نگه می‌دارد. زنان در زندگی اجتماعی باید به والایش دائم خود بپردازند.آنها باید زبان، تن، و تخیل خود را دائما کنترل و محدود سازند تا از منظر جامعه پذیرفتنی شوند. این مساله تا حدودی در مورد مردان هم صادق است، اما زنان به نحو مضاعف در چنبره و حصار این موضوع به سر می‌برند. به عبارت دیگر، در زندگی اجتماعی هم زبان و هم تن و هم تخیل زنان در یک اردوگاه زندانی است. حالا بیایید به تحلیل ورزش بپردازیم. ورزش از آن قلمروهایی در زندگی اجتماعی است که مهم‌ترین هدف خود را سلامت تن و ذهن و نمایش این سلامتی می‌داند.
به ما گفته می‌شود اگر ورزش کنید هم تن شما سالم می‌ماند و هم ذهن شما. طبعا پس از دعوت به این کار از شما خواسته می‌شود برای نشان دادن میزان این سلامت و قدرت بدنی حاصل از آن به رقابت با هم بپردازید و سلامت تن و روان خود را مورد ارزیابی قرار دهید. پس ورزش در مرحله دوم قلمرو رقابت و ارزیابی است. در مرحله بعد گفته می‌شود این رقابت را در مقابل چشم دیگران قرار دهید که هم به تماشای رقابت بپردازند و هم تشویق به ورزش و رقابت شوند. پس می‌بینیم ورزش در پیوند با دیده شدن و آشکارگی قرار می‌گیرد و در پیوند با رسانه‌ها قرار گرفته و امروزه تبدیل به یکی از مهم‌ترین قلمروهای نمایش شده که البته از اقتصاد سیاسی خود نیز برخوردار است. ورزش در پیوند با دانش پزشکی، آرایش، تبلیغات، پوشاک و ... است. از منظر زبانی، نیز، ورزش قلمرو آزادی زبان است.
رجزخوانی به عنوان جزئی بنیادی از دنیای رقابت ورزشی، زبان قلمرو ورزش را از قلمرو زبان معمول اجتماعی خارج می‌کند و آن را تبدیل به دنیای نمایش واژگان و گزاره‌های مربوط به ناخودآگاه و امیال غریزی ما می‌کند. در زبان ورزش، ممنوعیت خاصی در به زبان آوردن تخیل و امیال دیده نمی‌شود. یعنی در آن نیروی ناخودآگاه تجلی بیرونی می‌یابد و ما را با جنبه جسمانی خود روبه‌رو می‌کند. نمونه این امر به‌ویژه در بوکس یا کشتی خود را نشان می‌دهد که ورزش‌هایی از جنس مطلق تن هستند. از آنجا که ورزش جایگاه تجلی میل است، زبانی که در آن وجود دارد نیز ارتباط جدی با دنیای ناخودآگاه دارد و در آن زبان از کنترل اجتماعی خارج می‌شود. به همین دلیل ما در ورزش با گونه‌ای از زبان روبه‌رو هستیم که به راحتی از کنترل اجتماعی خارج شده است- این امر نه‌تنها در ایران بلکه در کشورهای دیگر نیز به چشم می‌خورد- همچنین از آنجا که در ورزش برخورد انسان با تن خود برخوردی از جنس آداب اجتماعی نیست، آشکارگی تن نیز بسیار زیاد است. اکنون ما در جامعه خود می‌خواهیم به زبان، تن و تخیل ممنوعه زنان اجازه ورود به قلمرو نمایش و آشکارگی و رقابت بدهیم. طبعا این گذار، گذار آسانی نخواهد بود.
نکته بعدی اینکه قدرت در جامعه ما سعی کرده حوزه‌های متفاوت اجتماعی را در راستای منافع خودش تعریف کند. قدرت می‌خواهد به هر شکل مسائل مختلف را در حیطه کنترل خود نگه دارد درحالی‌که ورزش به دو معنا از حوزه کنترل دولت‌ها خارج شده است. نخست همان نکته‌ای که در بالا به آن اشاره کردم. منطق درونی ورزش به گونه‌ای است که در آن ما با آزادی زبان، تن و تخیل روبه‌رو هستیم. به‌طور کلی، چون در دنیای ورزش زبان، ‌تن و روان از کنترل قدرت خارج می‌شوند، مقوله ورزش به خودی خود مشکل دارد. البته در جوامع دیگر نیز با این مشکل مواجه هستند اما در کشورهای دیگر با تنظیم اجتماعی توانسته‌اند آن را شکل دهند. آنها با هدف آزادی دادن به تن و روان و زبان از ورزش نه به عنوان یک امر منفرد بلکه به عنوان یک همبسته اقتصادی و سیاسی نظام سرمایه‌داری استفاده می‌کنند. در این کشورها ورزش به‌عنوان یک قلمرو بزرگ اقتصادی عمل می‌کند و از این رو تلاش می‌کنند آن را فعال نگه داشته و با تنظیم اجتماعی آن را در کنترل نگه دارند. نکته مهم‌تر اما اینکه ورزش در جهان امروز از کنترل مرزها و دولت‌ها بیرون رفته و تحت کنترل نهادهای بین‌المللی است و از قوانین و مقررات آنها تبعیت می‌کند. به شکلی ورزش آغازگر دهکده جهانی شده است. در ورزش اجتماع‌های کوچک نظیر فیفا یا فیلا شکل می‌گیرند که خارج از کنترل دولت‌ها عمل کرده و می‌توانند جوامع را به هم نزدیک کنند. این امر در جامعه ما بار دیگر دچار مشکل است، زیرا دولت می‌خواهد همه چیز را تحت کنترل خود داشته باشد و دوست ندارد ما وارد حوزه‌هایی شویم که تحت کنترل نظام بین‌الملل است. اگر به بحث حضور زنان در ورزش و استادیوم‌ها بازگردیم بار دیگر می‌بینیم زنان به‌طور مضاعف نمی‌توانند وارد میدان ورزش شوند، زیرا با ورود آنها به میدان ورزش، آنها تحت کنترل قوانین بین‌المللی قرار گرفته و از کنترل قدرت داخلی خارج می‌شوند یا حداقل اینکه قدرت داخلی را در مواجهه با فشارهای نهادهای بین‌المللی قرار می‌دهند.
به‌طور کلی، بنا به آنچه گفتم، مساله زنان میدان منازعه میان پنهان بودن یا آشکار شدن است. مساله این است: اجازه دهیم زبان، تخیل زنان در پیوند با مفهوم «نمایش» و آشکارگی قرار گیرد یا خیر؟