یارانه، پول نفت نیست
اولین وزیر رفاه جمهوری اسلامی ایران نگاه متفاوتی به یارانه نقدی دارد. او این نوع پرداخت را حق همگانی نمی‌داند و معتقد است باید از طریق گفت‌و‌گوی اجتماعی این خطای مفهومی توضیح داده شود. نکته دیگر که او توضیح می‌دهد چارچوپ حاکم بر اجرای این روش است. محمدحسین شریف‌زادگان معتقد است: اجماع نخبگان نقطه آغاز حرکت اصلاحی است.
یکی از مباحثی که این روزها مطرح شده بحث انصراف از دریافت یارانه نقدی است. واقعیت این است که متغیرهای اقتصادی با تمام تلاش‌های صورت گرفته در وضعیت خوبی نیستند و اکثر مردم از این ناحیه تحت‌فشار هستند چه دلیلی دارد که آنها از حق خود انصراف دهند؟
در اینکه وضعیت زندگی شهروندان سخت شده است، بحثی نیست و حتی باید اذعان کرد میزان یارانه نقدی کفاف هزینه زندگی بخشی از شهروندان را نمی‌دهد. اما این را هم نمی‌توان نادیده گرفت که نباید یک سیاست غلط را که اتفاقا به زندگی مردم آسیب می‌رساند ادامه داد. باید به مردم توضیح داد منابع ناشی از تعدیل قیمت حامل‌های انرژی کفاف مبلغ نقدی ماهانه را نمی‌دهد. دولت به‌دلیل کسری که در بخش منابع و مصارف دارد یا به بیان ساده‌تر دخلش با خرجش نمی‌خواند ناچار است تعهد پرداخت را از محل دیگری تامین کند. گرفتن منابع بسته به محل تامین هزینه‌های متفاوتی دارد برای مثال اگر از بانک مرکزی تامین شود به‌دلیل چاپ پول بدون پشتوانه تورم به‌دنبال دارد افزایش تورم کاهش قدرت خرید خانوارها را به همراه دارد اگر از دستگاه‌های دیگر بگیرد، طرح‌های توسعه‌ای را معطل می‌کند توسعه نیافتن دستگاه‌ها زمینه اشتغال را کاهش می‌دهد و . . .
بنابراین باید مشخص شود پرداخت یارانه نقدی به شیوه کنونی می‌تواند حتی وضعیت کنونی خانوارها را حفظ کند؟ تجربه این چند ماه نشان می‌دهد روش پرداخت به‌دلیل آثار مخربی که دارد قابل دوام نیست و اتفاقا طبقه متوسط از این محل آسیب جدی می‌بینند.
اگر صادقانه برای مردم توضیح داده شود و به‌دور از مسائل سیاسی به بحث پرداخته شود مردم دید روشن‌تری به ماجرا پیدا می‌کنند.
اما مردم چرا باید از حق خود انصراف دهند؟کدام گزاره علمی و کارشناسی است که می‌گوید پرداخت یارانه نقدی به تمامی ایرانیان یک حق است؟چرا باید مردم پرداخت یارانه را حق خود بدانند؟
چون می‌گویند پول نفت است . این نکته ظریفی است که متاسفانه به‌دلیل سوءتفاهم یا اغراض سیاسی در ذهن مردم جا افتاده است. یارانه نقدی پول نفت نیست اصلا یارانه با بحث پول نفت فرق می‌کند. یارانه پرداخت انتقالی است که دولت انجام می‌دهد با هدف کمک به گروه‌های کم درآمد. در تمامی دنیا یارانه یک ابزار دوره گذار است؛ زیرا خانوارها را باید توانمند کرد که خود بتوانند هزینه‌های زندگی را تامین کنند. دولت باید به گونه‌ای رفتار کند که خانوارها نیاز مالی به او نداشته باشند. وقتی هدف توانمند‌سازی خانوارها باشد پرداخت یارانه دائمی نیست. زیبنده نیست شهروندانی پرورش داد که برای همیشه یارانه‌بگیر دولت باشند. البته برخی افرادی که ناتوانی ذاتی دارند فرق می‌کنند؛ بحث ما در مورد قاعده است استثنا را باید کنار گذاشت. بنابراین یارانه حق عمومی نیست؛ بلکه متعلق به اقشار آسیب‌پذیر است.
آیا این موضوع به پول نفت ارتباط پیدا نمی‌کند؟
به پول نفت هم ارتباطی ندارد. آنچه در برخی کشورها اتفاق می‌افتد توزیع مستقیم پول نفت است برای مثال در کشورهایی مثل عربستان یا کویت درصدی از درآمد نفت را به مردم می‌دهند. در کویت این کار سابقه دارد، اما حامل‌های انرژی با پول نفت فرق دارد حامل‌های انرژی ناشی از فروش مستقیم نفت نیست. نکته دیگر آنکه نفت به لحاظ فقهی در حکم انفال است به لحاظ اقتصادی نیز یک ثروت بین نسلی است و نمی‌توان به شیوه‌ای خرج کرد که دیگر نسل‌ها از آن محروم شوند؛ بلکه باید صرف اموری شود که منافع نسل‌های دیگر را نیز تامین کند. خودخواهانه است یک ثروت را فقط در خدمت یک نسل قرار داد. چون نفت روزی تمام می‌شود نسل آینده چرا نباید از درآمد امروز منتفع شوند؟ برای واضح شدن بحث مثالی می‌زنم؛ خانواده برای آینده فرزندان خود پس‌انداز می‌کنند تا با مشکلات کمتری در آینده وارد چرخه زندگی در نقش‌های مختلف شوند. آیا در کلان جامعه نباید این گونه فکر کرد؟ به‌هرحال نسل‌های آینده هم فرزندان ما هستند آنها هم حق دارند از مواهب خدادادی برخوردار شوند. نکته دیگر آنکه اداره کشور هزینه دارد و این هزینه‌ها از محل مالیات در دیگر کشورها تامین می‌شود. در ایران برخی در حال ترویج یک نگاه هستند و می‌خواهند پول نفت توزیع شود، اما بحث مالیات در میان نباشد؛ یعنی یک طرف ماجرا را به مردم نشان می‌دهند و در خصوص طرف دیگر ساکت می‌مانند. در کشورهایی که نفت ندارند بخشی زیادی از منابع مردم صرف امور جاری و توسعه‌ای کشور می‌شود. در ایران تلاش بر این است که فقط بخش جاری از مالیات تامین شود و منابع نفتی صرف کارهای توسعه‌ای شود. اگر نفت، خرج هزینه جاری شود تکلیف کارهای توسعه‌ای چه می‌شود و نکته بعد چقدر باید از مردم مالیات گرفته شود؟ باید این واقعیت‌ها را هم به مردم گفت تا بتوانند جامع قضاوت کنند.
شما فکر می‌کنید در اصلاح مسیر و تغییر نگرش چگونه باید گام‌های آغازین را برداشت؟
اولین گام روشن کردن این موضوع است که یارانه حق همگانی نیست. در این زمینه رسانه‌ها، اندیشمندان و ... در کنار دولت مسوولیت دارند.
نکته دیگر آنکه این تغییر نگرش فقط کار دولت نیست اتفاقا نهادهای مدنی باید میدان‌دار اصلی این کار باشند باید وجدان اجتماعی جامعه را نسبت به این موضوع آگاه ساخت. اقدامات دولت متناظر با این نهادها است؛ اما دیگر چهره‌ها نیز چنین مسوولیتی دارند اما برای روشن شدن این بحث ابتدا باید بین نخبگان نیز اجماع صورت گیرد. اجماع نخبگان می‌تواند گروه‌های دیگر جامعه را نیز همراه کند. برای آنکه نخبگان اجماع کنند باید تریبون آزاد برگزار شود، گفت‌و‌گوی اجتماعی صورت گیرد تا ابعاد مختلف روشن شود. یک روز باید در خصوص برخی بحث‌ها تعیین تکلیف شود برای مثال بین یارانه و پول نفت فرق است. پول نفت یک منبع تمام شدنی است و درست نیست فقط برای یک نسل خرج شود. این تجربه دنیا است ما که نمی‌خواهیم همه چیز را خودمان اختراع کنیم. صریح و صادقانه باید با مردم سخن گفت و تمامی تصویر را به آنها نشان داد. اگر مردم آگاه شوند با توجه به پیوند دولت و مردم در حال حاضر با همراهی بیشتر این مشکل حل می‌شود.
هدفمند کردن یارانه‌ها یعنی شناسایی عملیاتی کسانی که باید حتما یارانه دریافت کنند نه روی کاغذ؛ بلکه در واقعیت محیط اجتماعی و توزیع کالایی یا پولی یارانه به ایشان بر حسب نیازشان. روش قبلی چون غیرهدفمند بود باید تغییر می‌کرد، اما به‌جای آنکه هدفمند جلو برویم به شکل دیگر که غیرهدفمند است ماهانه یک رقمی را بین همه توزیع می‌کنیم چرا؟ آیا باید کسی که صاحبخانه و وضعیت شغلی‌اش مناسب است، همان‌قدر یارانه بگیرد که یک فرد کارگر مستاجر می‌گیرد؟ چرا باید هر دو نفر یارانه‌بگیر باشند؟ در این گفت‌و‌گوی اجتماعی می‌توان یارانه را از یک حق اجتماعی به ابزار حمایتی تبدیل کرد و در گام‌های بعدی نیز با استفاده از بانک‌های اطلاعاتی، انصراف داوطلبانه و پایش گروه تحت‌پوشش کنونی می‌توان به سوی اصلاح وضعیت حرکت کرد.