عابدزاده؛ از حلبی‌سازی تا مهدیه‌سازی

رضا سلیمان نوری*

ماجرای تخریب نخستین مهدیه کشور طی روزهای گذشته یکی از مهم‌ترین مباحث میراث فرهنگی کشور و البته اصلی‌ترین موضوع میراثی در حوزه خراسان بزرگ بود. موضوعی که باعث شد تا نام سازنده این بنای مهم و تاریخ‌ساز بار دیگر زنده شود و بر سر زبانها افتد. همین امر نیز موجب شد تا بسیاری از مردم به تحقیق درباره شخص سازنده آن یعنی مرحوم حاج علی اصغر عابدزاده خراسانی بپردازند. براین اساس بد ندیدیم تا این بخش از نوشتار خراسان ما را به زندگی این مرد ساختارساز سده معاصر ایران و خراسان اختصاص دهیم. در ذیل بیشتر با موسس نخستین مهدیه ایران آشنا می‌شویم.

از تولد تا داش غلامی

علی‌اصغر عابدزاده خراسانی سال ۱۲۹۰ خورشیدی در محدوده کوچه تقی‌بنگی یا شیشه‌گرخانه آن دوران و چهارشنبه بازار سال‌های بعد نزدیک قبرستان قدیمی شهر مشهد در ابتدای خیابان طبرسی دیده به جهان گشود. خانواده او مردمانی متوسط بودند و شهرتی نداشتند. پدر ایشان مرحوم ز‌ین‌العابدین نام داشت و در حرم مطهر رضوی متصدی چهل چراغ و روشنایی چراغ‌های پیه‌سوز آستان قدس رضوی بود و به همین دلیل به«چراغچی‌باشی» آستان قدس مشهور گشت. علی‌اصغر خیلی زود پدر خود را از دست داد با این وجود در میان هم‌سن‌های خود از برتری خاصی بهره‌مند بود و به همین دلیل توانست اسم ورسمی برای خود دست و پا کند و عموغلام محله خود شود.

از عمو غلامی تا تحصیل

علی اصغر به عنوان عموغلام منطقه خود دارای قدرت زیادی بود تا جایی که می توان گفت از یک فرمانده لشکر و استاندار قدرتمندتر بود. اودر این زمینه تا جایی رشد کرد که هرجا پا می‌گذاشت دیگران به اصطلاح«ماست‌ها را کیسه می‌کردند»و حتی می‌گفتند، بچه‌ها فرار کنید که اصغرحلبی آمد.البته این دوران بسیار طول نکشید. در یکی از روزهای ماه رمضان که وی بنا به رسم وقت با سایر داش غلام‌ها در حال برف بازی بودند، وارد مسجد گوهرشاد شد و در حال بازی سخنان فردی که بالای منبر مشغول موعظه بود، توجه او را جلب کرده و به دنیای جدیدی رهنمون ساخت. دنیایی که تمام اوقات آن به انجام واجبات و مستحبات مشغول بود اما این زیارت بدون شناخت بود.امری که پس از مدتی باعث شد تا عابدزاده برای کسب اولیه علم راهی مکتبخانه شود و خواندن ادعیه و قرآن را بیاموزد.علی اصغر این دوران با رفتن به خدمت سربازی به پایان رساند و به کارحلبی سازی نیز می‌پرداخت.

از سربازی تا پایان تحصیل

علی‌اصغر چراغچی در دوران سربازی به جهت خودسازی در سربازخانه چیزی نمی‌خورد و در لباس‌های سربازی نماز نمی‌خواند. او از آنجا‌ که فعالیت فنی زیادی در پادگان داشت و بسیاری از وسایل حلبی منزل فرماندهان را تعمیر می‌کرد، مورد اعتماد ایشان واقع شده و شب‌ها به خانه می‌رفت. این وضعیت تا پایان سربازی ادامه داشت و پس از آن علی‌اصغر ضمن پرداختن به کار حلبی‌سازی اقدام به آموختن دروس حوزوی کرد. او در این دوران جامع‌المقدمات را نزد چند استاد مختلف، سیوطی و مغنی و مطول را نزد مرحوم ادیب نیشابوری، حاشیه را خدمت محقق نوقانی و معالم و قوانین و لمعتین را نزد مرحوم مدرس یزدی و سرانجام رسائل و مکاسب و کفایه را به درس مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی در مدتی حدود شش سال فراگرفت. او همزمان کار خود را از حلبی سازی به ساخت آیینه های کوچک جیبی با قاب حلبی منقش تغییر داد. آینه‌های ساخت کارخانه وی در سراسر ایران و حتی افغانستان مشتری داشت.

از مهدیه تا علویه

عابدزاده در همان سال‌ها، انجمنی دینی به نام «انجمن پیروان قرآن» تأسیس کرد که به مرور زمان دارای شعبه هایی متعددی شد. او سپس در صدد برآمد تا به نام هر یک از حضرت چهارده معصوم (ع) بنای مخصوص بسازد، و آن را مرکز کوشش‌های فرهنگی، آموزش های مذهبی و برگزاری مراسم اعیاد و سوگواری‌ها و آموزش کودکان قرار دهد. بدین گونه بود که در نخستین گام و درسال ۱۳۲۶خورشیدی با سرمایه شخصی خود بنای «مهدیه» را در کوچه پشت باغ نادری مشهد ساخت. این بنا، مورد توجه خاص توده ها قرار گرفت و رونقی ویژه یافت. در این بنا شب‌ها کلاس‌های درس عربی و مکاسب دایر بود تا کسانی که می‌خواهند از ادبیات عرب و زبان «قرآن کریم» یا نحوه معامله در بازار آگاه شوند و روزها فرصتی ندارند، به تحصیل بپردازند. عسکریه در پایین خیابان، نقویه در خیابان امام رضا (ع)،جوادیه در خیابان طبرسی، کاظمیه در کوچه زردی بالاخیابان،جعفریه در خیابان شهید شیرودی، باقریه در خیابان امام رضا (ع)، سجادیه در خیابان خواجه ربیع، حسینیه در بازار سرشور، حسینیه در خیابان آزادی، فاطمیه در خیابان نواب صفوی و علویه در خیابان مطهری جنوبی دیگر بناهایی بودند که به ترتیب از سوی عابدزاده و با مشارکت خیرین در راستی همان اهداف ساخت مهدیه ساخته شد.

در دنیای سیاست

علی اصغر چراغچی باشی که پس از دوران طلبگی فامیل خود را به عابدزاده تغییر داده بود، در دوران ملی شدن صنعت نفت از فعالان سیاسی خراسان رضوی بود. او در کنار مرحوم استاد محمدتقی شریعتی و شیخ محمود حلبی ائتلاف ملیون و مذهبیون خراسان را رهبری کرده و مردم را به حمایت از دولت ملی دکتر مصدق تشویق می‌کرد. البته دوران فعالیت سیاسی وی با کودتای ۲۸ مرداد۳۲ به پایان نرسید و عابدزاده نیز چون مرحوم استاد شریعتی به مخالفت با کودتاگران پرداخت. مخالفتی که با بازداشت و زندانی شدن وی در زندان قزل قلعه تهران همراه بود. او ۲۳ اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۳۷ از زندان آزاد شد و از همین تاریخ با فعالیت سیاسی خداحافظی کرد و تنها به فعالیت های مذهبی و آموزشی در مدارس خود ادامه داد.

و سرانجام

عابدزاده پس از سال‌ها دوری از سیاست در راهپیمایی ۹و ۱۰ دی ماه ۱۳۵۷ مشهد شرکت کرد.راهپیمایی که کشتار وسیع مردم را به دنبال داشت و او که شاهد حادثه بود،طاقت نیاورده و در چهارراه لشکر سکته مغزی کرد. سکته‌ای که از بین رفتن حافظه و معلولیت وی را به دنبال داشت. وضعیتی که باعث شد تا خانواده او را سال ۱۳۶۱ در آسایشگاه معلولین فیاض‌بخش مشهد بستری کنند. مکانی که تا اواخر سال ۱۳۶۴ به مدت سه سال در آن بستری بود. پس از آن هر چند پیکر نیمه جان عابدزاده به منزل منتقل شد اما این حضور در خانه تنها تا ۲۴ تیرماه سال ۱۳۶۵ که وی دارفانی را وداع گفت،ادامه داشت.پس از این امر بود که مردم مشهد بار دیگر در مراسم تشییع عابدزاده به یاد وی افتاده و او را از حرم تا مهدیه که وصیت کرده بود در آن دفع شود،بسیار باشکوه تشییع کردند.

*خراسان پژوه و عضو انجمن میراث فرهنگی چهارباغ