موج پوپولیسم در قاره سبز
حزب ضدریاضتی سیریتزا در یونان موفق به کسب یک پیروزی قاطع و رد نظم موجود در اروپا شد. دولت جدید یونان و نخست‌وزیرش، آلکسی سیپراس با پیروزی تاریخی خود تلاش خواهند کرد تا شرایطی که به واسطه آن سیاست‌های اقتصادی در سراسر منطقه یورو تعیین می‌شود را تغییر دهند. ظهور این حزب موجب دامن زدن به بحث‌هایی در مورد ظهور جبهه راست افراطی مارین لوپن در فرانسه و پادموس در اسپانیا هم شده است. «جین پارک» عضو شورای روابط خارجی آمریکا با یان برمر، رئیس گروه اوراسیا در مورد تبعات ظهور حزب سیریتزا در یونان و تاثیر آن بر شکل‌گیری چپ و راست افراطی در اروپا گفت‌وگو کرده است. آیا انتخاب سیپراس در یونان نقطه عطفی برای اروپا بود؟
بله، چنین بود. در چند سال گذشته، ما شاهد رهبری قدرتمند آلمان در حمایت از ریاضت اقتصادی بودیم و نیز شاهد کشورهایی در پیرامون بودیم که نتوانستند از بحران خارج شوند و مایل بودند حامی آن چیزی باشند که بروکسل، برلین و فرانکفورت می‌طلبند. احساسات مردمی مخالف با ریاضت طی چند سال گذشته به تدریج رشد کرد اما تا همین اواخر موجب تغییر حکومت نشده بود. این دقیقا همان چیزی است که در یونان شاهد بودیم. این یک پیروزی بزرگ بود: تنها دو کرسی برای کسب اکثریت مطلق برای سیریتزا لازم بود. آنها یک دولت ائتلافی با حزب راست‌گرای «یونانیان مستقل» تشکیل دادند که این حزب هم به شدت با اروپا و ریاضت مخالف است. شما نمی‌تواند هم انکار نهادهای آلمانی و هم انکار نهادهای یونانی و هم ساختارهای سیاسی موجود در اروپا را بخواهید.
پیش از انتخابات، بسیاری از تحلیلگران می‌گفتند یک دولت ائتلافی، سیریتزا را قادر به مذاکره با دست باز می‌سازد. آیا شریک ائتلافی سیریتزا - یونانیان مستقل- به مذاکره با طلبکاران یونان کمک می‌کند؟
این شریک کمک چندانی نمی‌کند. این امیدی برای مردمی بود که معتقد بودند سیریتزا به یک شریک ائتلافی بسیار بزرگتری نیاز دارد و حزب هم باید میانه رو باشد. آنها واقعا این کار را انجام ندادند. من معتقدم که رهبری سیریتزا اعتدال بیشتر را می‌خواهد: همان‌طور که سیپراس قدرت را در کف گرفت، او بحث خروج را کنار گذاشت و در نهایت مذاکره و رسیدن به راه‌حل را در پیش گرفت. اما واقعیت این است که سیاست‌های اقتصادی او راه درازی تا آن انعطاف‌پذیری‌ که آلمان می‌خواهد در پیش دارد. سیریتزا ریاضت را رد می‌کرد اما هیچ پولی جایگزین آن ریاضت کمرشکن نمی‌کرد. نمی‌دانم چگونه می‌خواهد برنامه‌های محرک اقتصادی خود را تامین مالی کند.
چقدر باید نسبت به فقدان تجربه سیریتزا نگران باشیم؟
ما باید نگران باشیم. اشتباهات به وجود می‌آید. تردیدی نیست که سیریتزا - که فاقد سابقه حکومت ورزی در گذشته است- واقعا یک حزب منسجم نیست. جناح چپ سیریتزا واقعا خوشحال نیست وقتی می‌بیند سیپراس با تروئیکای اروپایی [کمیسیون اروپا، صندوق بین‌المللی پول و بانک مرکزی اروپا] وارد مذاکره می‌شود. به نظر می‌رسد وقتی این مذاکرات ادامه یابد این حزب از هم بپاشد. افرادی مانند [نخست‌وزیر سابق آنتونیو] ساماراس منتظرند و امیدوارند که این مساله اتفاق بیفتد. اگر طی ۶ ماه آینده اتفاق بدی در اروپا نیفتد و محیط اقتصادی جهان آرام باشد، می‌توانیم نگرانی کمتری داشته باشیم. اما شاهد شکاف عظیمی میان روسیه و اوکراین هستیم و نگرانی‌های امنیتی هم پس از حملات تروریستی در پاریس در تمام قاره سبز و انتخابات آینده در اسپانیا تشدید شده است. در واقع، اتفاقات بد زیادی ممکن است در ۶ ماه آینده بیفتد. فاکتورهای بسیاری می‌تواند بر فرآیند مذاکرات آلمان- یونان در بلندمدت تاثیر بگذارد اما نباید احتمال فروپاشی حزب سیریتزا را هم از میان برد.
آیا پیروزی سیریتزا نشانه‌ای از عصر طلایی برای احزاب غیرسنتی (در چپ و راست) در تمام اروپا خواهد بود؟
در جاهایی که شما رهبری کاریزماتیک دارید، پشتیبانی برای این احزاب هم هست. محرک‌های ساختاری‌ وجود دارد که منجر به شکل‌گیری تعداد بیشتری از احزاب‌ ضداروپایی و ضدنهادی خواهد شد که تمرکزشان بر ملی‌گرایی بیشتر و حاکمیت بیشتر است. خواهیم دید که این محرک‌ها در تمام منطقه اروپا ساز خود را خواهد زد. اینکه چقدر موفق باشند به ماهیت افرادی که رهبری این احزاب را بر عهده دارند وابسته است. شکی نیست که مارین لوپن و «جبهه ملی» به دنبال شکل دادن به حمایت‌های بیشتر در فرانسه بوده و راست افراطی در نتیجه این محرک‌ها عملکرد خوبی خواهد داشت. شور و شوق و تب و تاب حزب اسپانیایی «پادموس» در خیابان‌ها هم پس از تحولات یونان بیشتر خواهد شد.
آیا این موج پوپولیستی به معنای برائت از فدرالیسم اروپایی است؟
این برائت از فقدان حاکمیتی است که بسیاری از دولت‌های ملی به دلیل ارتباط سیاست مالی با سیاست ارزی تجربه کردند. این مساله ممکن است اروپا را متحد نگه داشته باشد اما این برای اکثریت جمعیت در بسیاری از این کشورها که در آن نرخ نیروی کار روندی نزولی دارد، بیکاری جوانان بالا است و حمایت از احزاب چپ و راست افراطی در حال ظهور است کارگر نیست. یونان در وهله اول در واقع همان جایی است که شما شاهد برائت مستقیم از هر آن چیزی بودید که اروپا برای خروج از این بحران انجام داد. اینگونه نیست که تمام یونانی‌ها سیریتزا را دوست داشته باشند.
آیا هنوز هم امکان خروج یونان یا «Grexit» وجود دارد؟
بله هنوز هست اما مساله فراتر از خروج یونان است. مساله این است که سیاست و اقتصاد در اروپا در حال بدتر شدن است. مساله این است که انسجام سیاسی اروپا در آینده خراب‌تر می‌شود.
گروه اوراسیا، سیاست‌های اروپایی برای سال 2015 را در زمره «خطرات بالای جهانی» ذکر کرده است. چگونه دولت‌های پیرامونی و مرکز می‌توانند سیاست‌های خود را هماهنگ‌تر کنند؟
باید رهبری قوی‌تر در تمام اروپا پدیدار شود. اگر فرانسوا اولاند، رئیس‌جمهور فرانسه بتواند درک کند که چگونه پس از حملات شارلی ابدو سرعت خود را کم کند، اگر توری‌ها [محافظه‌کاران] در بریتانیا پس از انتخابات عمومی آینده بتوانند قدرت را حفظ کنند، رفراندوم خود را برگزار کنند و موفق به ماندن در اروپا شوند، سپس می‌توانید وضعیتی را تصور کنید که در آن دیگر آلمان کشور پیشروی اروپا نخواهد بود: این آلمان و فرانسه و بریتانیا خواهند بود که صلح را برقرار می‌کنند. این ائتلاف می‌تواند سطحی از نهادسازی با پیرامونی را شکل دهد که به شکلی باور نکردنی قطبی نشده است. متاسفانه، فعلا اوضاع به سوی وخامت می‌رود و هیچ راه‌حلی برای کوتاه مدت وجود ندارد. در میان‌مدت ممکن است خوش شانس باشیم.