کسری عابدینی - امروزه در همه جوامع، قشر فرهنگی، حیاتی بودن مسئله "استقلال فرهنگ" و عدم اتکا به نهادهای دولتی را به وضوح حس کرده اند. تئاتر از جمله نهادهایی است که دولت ها آن را به خدمت گرفته و بعد از مدت کوتاهی که این رویه مداوم و ریشه دار شد، بازگشت به خویشتن را بدون اتکا به ارکان دولتی در خود احساس کرد. به واقع آنچه که این ضرورت را بوجود آورده رکود نسبی و محدودیت هایی است که به لحاظ مالی و اقتصادی از یک سو و محدودیت های محتوایی و هدف دار از سوی دیگر در تولید محصولی به نام تئاتر به وسیله ی نهادهای دولتی که در حکم سرپرست و ولی نعمت تئاتر می باشند، شکل گرفته و تولیدات به نوعی همیشه با یک واسطه ی حکومتی و بنا بر سلیقه و خواست این نهادها به دست مشتری یا تماشاگر می رسد؛ حال آنکه نیازهای مخاطب تئاتر و کالای فرهنگی مورد علاقه او باید بدست خود متولیان فرهنگ و تئاتر ارزیابی و سنجیده شود و بر اساس یک ارتباط بی واسطه و تنگاتنگ با تنهاترین و یگانه ترین مشتری تئاتر یعنی "تماشاگر" محصول تئاتر تولید گردد. طبعا در چنین شرایطی تنها تماشاگر تعیین می کند که تئاتر چه چیزی را باید برای او به ارمغان بیاورد تا پذیرای او باشد.

در این راستا سوالاتی مطرح می شود از جمله اینکه چرا تئاتر به خصوص در شهر اصفهان هنوز خواست و نیازی فراگیر نیست؟ و چرا کارگزاران تئاتر در این شهر به اقتصاد تئاتر و پیوند آن با داد و ستد پولی و نیز به تئاتر به مثابه کالای تولیدی و اجتماعی نمی‌اندیشند؟ چرا تئاتراستان با رویدادها و چالش‌های اجتماعی همگامی ندارد؟ تئاتر اصفهان با توجه به اوضاع و شرایط و فعالیت های اخیر خود به زعم نگارنده کاملا درگیر این موانع و رکود می باشد. هر چند که تئاتر خصوصی می تواند راه فراری برای بازگشت دوباره ی خود به دل جامعه و بازیابی "تمرکز اجتماعی" باشد؛ اما چهار مانع اصلی بر سر راه تئاتر قرار دارد:

۱- اقتدار مسئولان دولتی به سبب در اختیار داشتن بودجه،مالکیت سالن‌ها،امکانات تصویب متن، مجوز اجرا و…

۲- فقدان جایگاه مناسب فرهنگ و هنر از جمله هنر نمایش در سبد روزانه همشهریان

۳- تشدد کاری و فکری هنرمندان به علت مشکلات مالی و اجتماعی و دیگر سیاست‌های فرهنگی که باعث شده تقریباً‌ هیچ گروه ثابتی شکل نگیرد و اگر هم وجود داشته باشد، انرژی‌ها و اعضای آن پراکنده و دلبستگی‌هایشان چندپاره است. به علاوه کج سلیقگی فراوانی که این هنرمندان در انتخاب و اجرای آثار نمایشی به خرج می‌دهند، مزید بر علت است.

۴- نبود سرمایه گذار فرهنگی که حاضر باشد در این دوران تورم و بحران‌های غیر قابل پیش‌بینی، توان مالی و سرمایه خود را در راه فعالیت‌های فرهنگی استان به خطر اندازد.

لذا برای گذر از تئاتر وابسته به تئاتری مستقل نیاز به رفع همزمان این موانع از سوی مسئولین و هنرمندان استان است. مرور جمیع آنچه که در سیر کلان تئاتر این شهر در رسمی ترین اتفاقات و در خرد ترین حوادث و جریان ها در بین گروه های نمایشی در این سال های اخیر در حال وقوع است، از جمله جشنواره زدگی و قوت اهرمی نهادهای دولتی و مسؤولین در فراهم کردن شرایط اجرای تئاتر و تولید محصول که بیشتر جنبه های سلیقه ای و غیر حرفه ای به خود گرفته است، فراموش شدن مشتری اصلی به نام "تماشاگر" آن هم به معنای "عام" کلمه نه مجموعه ی خود هنرمندان تئاتر و اهالی جشنواره ها و دوستان و آشنایان و پیشکسوتان که به واقع با کمی چشم پوشی از ارقام کوچک می توان گفت مخاطب امروزه ما تنها همین ها هستند نه مردم عامی که هنوز سایر رسانه های استانی را در سبد انتخاب خود دارند…

همه اینها و بسیاری مسائل دیگر از منظری معلول همین تئاتر دولتی و وابسته است که ضرورت خصوصی سازی را بیش از پیش در این شهر هویدا می سازد. وقتی تئاتر، خصوصی باشد طبعا اقبال یک نمایش و رضایت مخاطب بر بهایی که باید بپردازد مؤثر خواهد بود. چون از طرفی رقابت در کیفیت نیز در تئاتر خصوصی نسبت به دولتی بیشتر می شود و کیفیت مطلوب بیشتر رخ خواهد نمود و از طرفی دیگر بهای بلیط مصوب و گران برای کارهای بی کیفیتی که بر صحنه می رود در تئاتر خصوصی کم رنگ خواهد شد. گروه های نمایشی لاجرم برای جذب سرمایه و مخاطب به نیاز های او گوش خواهند سپرد.و این در سیر کیفی محتوای فرهنگی نمایش ها به دور از محدودیت های دست و پا گیر و غیر حرفه ای تأثیر گذار خواهد بود.