روح بهار
وقتی به رویا اعتمادی نیست باید فقط کابوس و باور کرد گاهی هوای تلخ غربت رو می‌شه با یه لبخند، بهتر کرد


با چترهای خسته و بسته
در خلوت شب پرسه بارون
ما آسمون وخط خطی کردیم
با باد بادک های رنگیمون

این اتفاق تازه رو حس کن
باساقه‌ها، با ریشه‌ها، باعشق
حالا که خورشید از دیار ماست
باید به دنیا گفت: تنها عشق

ما پشت این آیینه گم می‌شیم
تا انتهای راه ، پیدا شه
این رسم زیبایی که می‌بینی
شاید که حل این معما شه

روح بهار سبز و پیدا کن
تو لحظه‌های خیس و بارونی
وقتی زمان در انتظار ماست
پاشو از این خواب زمستونی

نیلوفر لاری پور