طوقی
مجتبی سرانجام پور هر روز صبح ساعت 6 و 5 آسید مرتضی می آید بالا و در قفسمان را باز می کند و پرمان می دهد توی پشت بام، تو گوشمان خوانده که باید قبل از آفتاب بپریم که هوا خنک تر است، که آسمان صاف تر است و دلمان هم سبک تر است. دوری می زنیم محله را و آفتاب که زد می آییم پایین تا دانه بخوریم و گلویی تازه کنیم . بیشتر وقتهایی که در خانه است پیش ماست درواقع ما هووی طوبی خانوم هستیم و چشم دیدن ما را ندارد.آسید مرتضی ظهر ها که می آید منزل نهارش را می گیرد دستش و می آید پیش ما،من و بقیه هم چشممان به دیدن او برق می زند، همین چند وقت پیش بود که داشتیم غروبی در هوا معلق می زدیم که پاپری گم شد ،اشتباهی با کفترهای دیگر رفته بود غریبی،وقتی برگشتیم آسید مرتضی دو زاریش افتاد که یکی از ما برنگشته است،یک هفته تمام از درخونگاه تا سنگلج و حتی منیریه را هم گشت ولی خبری نشد ، بنده خدا از آب و غذا افتاده بود.پنجشنبه آقا رحیم که تو محل خودمان کلی کفتر دارد آمد چند تا جوجه آورد و داد به آقا مرتضی و کلی هم دلداریش داد بهش می گفت:نگران نباش کفتر جلد راه خانه را بلد است یک روز بر می گردد.
راوی این تصاویر علی حامد حق دوست عکاس ساکن تبریز است که این مجموعه را با دوربین موبایلش ثبت کرده است.