گره پدیده!
امیر شهلا ٢٧مهرماه١٣٩٠، روزنامه خراسان در نیم‌تای پایینی صفحه اولش، آگهی بزرگ قرمزرنگی چاپ کرد و درشت نوشت: «٨٨٦روز مانده به افتتاح پدیده». پس از آن، این آگهیِ شمارش معکوس، هر روز در سه روزنامه کثیرالانتشار شهر، چاپ می‌شد تا به مردمان بخت‌برگشته‌ای که چِندرغاز پس انداز مُتکایی داشتند و از ترس بی‌ثباتی اقتصادِ بهم پاشیده داخلی، آن را در پستوی خانه زَفت‌اش* داده بودند، هیجان کاذب وارد آورد و ترغیب‌شان کند تا آن پس‌اندازِ بی‌زبان را در این پروژه عظیم و ایران‌گیر سرمایه‌گذاری کنند.
علاوه بر آن آگهی پرطمطراق که تا ١٩مهرماه١٣٩٣، یعنی ٨٨٦روز، میهمان صفحه نخست روزنامه‌های شهرمان بود، پدیده از هر رسانه‌ای که می‌شد یا می‌توانست، برای جذب سرمایه‌های ریز و درشت بهره برد.
از هزاران غنچه گل رز قرمزی که هر روز به دست مسافران واردشده به فرودگاه هاشمی‌نژاد مشهد و سایر فرودگاه‌های کشور می‌داد، تا بیلبوردها و تلویزیون‌های بزرگ شهری که دائما از «شهر رویایی پدیده» می‌گفتند و قند در دل صاحبان سهامش آب می‌کردند. سهامی که روزگاری نه چندان دور، زیر١٠٠٠تومان خرید و فروش می‌شد، حالا با شیبی تند، به قیمت‌های وسوسه انگیزی می‌رسید که هوش را از سر هر عابرپیاده‌ای می‌ستاند. هرچه سهامداران تالارمعاملات بورس، ضرر می‌کردند و شاهد ریزش شاخص‌ها در تالار شیشه‌ای بازار سرمایه بودند، سهامداران پدیده، رکورد می‌شکستند و قیمت‌های جدید ثبت می‌کردند. قیمت‌هایی که مبنای منطقی نداشت و براساس فرآیند عرضه و تقاضا شکل نمی‌گرفت و بیشتر، تابع میل و نظر مدیران ارشد و سهامداران عمده آن بود. در این بمباران تبلیغاتی و بارش بی‌امان اخبارِ اغواکننده، چه بسیار کارگرانی که طلای دست و گوشواره گوش اهل خانه‌شان را فروختند تا یک شبه، راه صدساله طی کنند و چه بسیار افرادی که برای پرکردن شکاف میان دخل و خرج زندگی، فرش زیرپای‌شان را دادند تا سهامدار یکی از عظیم‌ترین پروژه‌های تجاری، سیاحتی ایران بشوند. کار تا آن جا پیش رفت که فعالان صنف املاک و انبوه‌سازان شهر، دلیل کسادی و بی‌رمقی بازارشان را بی‌ارتباط با حجم نقدینگی نمی‌دانستند که پدیده جذب کرده و سرمایه‌های خُردِ جیب مردم را بلعیده بود.سهام پدیده در همه ایامی که قیمت جهانی نفت و طلا و ارزش پول ملی و سهام در نشیبِ سقوط بود، به تاخت در حال افزایش بود. انگاری پدیده، تافته جدا بافته اقتصاد کشور بود و هیچ تاثیری از اوضاع وخیم اقتصاد کشور نمی‌گرفت و فقط مسیر صعود را می‌دانست. سهام ٢٠٠تومانی، حالا به 12000تومان رسیده بود که دستور توقف این بازی خطرناک صادر شد. مدعی‌العموم اعلام کرد سرمایه پدیده با همه امکانات و اماکنش، حتی به اندازه یک‌سوم پولی که مردم در آن سرمایه‌گذاری کرده‌اند، نمی‌رسد و بیم آن است که سرمایه‌گذاران، حتی به اصل دارایی‌شان نیز دست نیابند. به طرفه‌العینی دستور ممنوعیت تبلیغات پدیده در سراسر کشور صادر شد. تلویزیون‌های اختصاصی‌اش در فرودگاه‌های کشور جمع‌آوری شد. بیلبوردها خالی و روزنامه‌ها به دنبال مشتری دیگری برای قاب ثابت آگهی‌های عریض و طویل پدیده افتادند. قوه قضاییه همچنین دستور داد شرکت، حق فروش سهام جدید را ندارد. سرانجام تصمیمی که می‌بایست خیلی زودتر و پیش از آن که دامنه خسارت‌بارش، بنا به گفته مدیران ارشد آن، ١١٠هزار نفر را دربرمی‌گیرد، گرفته می‌شد، اتخاذ شد. نگارنده البته همچنان با نحوه عمل مدیران و دست‌اندرکاران پدیده کنار نیامده است. این که در روز روشن، یک «شرکت سهامی خاص» تاسیس کنند و بر خلاف قوانین جاری کشور، سهام آن را در گستره ملی به فروش برسانند و هر روز، بدون آن که اتفاق خاصی افتاده باشد، ارزش سهام‌شان را بالا ببرند و مردم هیجان‌زده نیز و همه دارو ندارشان را سودای پدیده کنند، با هیچ منطقی قابل‌توجیه نیست.
با این اوصاف خبر تجمع کارگران پدیده به دلیل عدم‌دریافت حقوق‌شان، آن هم در آستانه عید نوروز و ازدحام وتحصن سهامداران، برای تعیین تکلیف سرمایه‌های‌شان، مرا به فکر واداشت. چرا این بار هم مثل همه دفعات قبل، به جای برخورد با علت، به دنبال معلول روانه شدیم؟ آن‌ها که در طول سال‌های گذشته بر اریکه تصمیم‌گیری‌های این استان جلوس داشتند حالا کجا هستند تا پاسخ دهند چرا این قبیل مجوزها را صادر کرده‌اند؟ یا اگر تخلفی احتمالی‌ سرزده، چرا در برابرش سکوت کرده اند؟ چرا در جشن‌های متعدد آن، شرکت می‌کردند؟ چرا مسافر پروازهای چارتری می‌شدند که برای بازدید از پروژه‌های دیگر پدیده، تدارک دیده می‌شد و هزینه‌هایش را میزبان متقبل بود؟
امروز بنا به اقوال متواتر، زندگی صدهزار نفر با پروژه پدیده گره خورده است. آن آقایانی که مجوزهای پدیده را صادر کرده بودند، یا از استان رفته‌اند یا، زیرچشمی دارند اوضاع را رصد می‌کنند. اما کارگران بی‌نوا و مضطر، در آستانه عید نوروز بی کار و بی‌حقوق شده‌اند و نگران پاسخ به این پرسش که: «بالاخره چه می‌شود؟».
گروه زیادتری هم هستند که همه زندگی‌شان را به طمع پیمودن راه صدساله در یک شب، فروخته‌اند و حالا به دریافت اصل پول‌شان قانع‌اند. اما آن‌ها که باید جواب بدهند، همچنان در حاشیه امن نشسته‌اند و کسی به یاد آن‌ها نیفتاده است. به‌راستی امروز چه کسی مسئول موج فزاینده بدبینی و بدذهنی سرمایه‌گذاران از سرمایه‌گذاری در دومین کلان‌شهر مذهبی دنیا است؟ چه کسی جواب‌گوی پرکشیدن سرمایه‌های بخش خصوصی به شهرهایی نظیر اصفهان و تبریز و شیراز است؟ در شرایطی که دولت، در پرداخت حقوق و مزایای کارمندانش را بپردازد و اگر بنا باشد در این شهر، شغلی ایجاد و کاری آفریده شود، همه، چشم به دست بخش‌خصوصی هستند، چه کسی پاسخگوی ترسی است که بر جان کارآفرینان این شهر افتاده است؟
این وجیزه به هیچ روی قصد تایید یا تکذیب پروژه بزرگ و ملی پدیده را ندارد. چراکه دستگاه قضایی و شخص مدیرکل محترم دادگستری، با دقت و وسواس، در حال رسیدگی به این پرونده قطور هستند و قضاوت پیرامون خدمت یا خیانت را بایست به بعد از اعلام نظر عدلیه احاله داد. این سیاهه اما قصدش آن است که یک بار برای همیشه، مو را رها کنیم و پیچش‌اش را ببینیم. بیشتر از گردانندگان این دست شرکت‌ها، آن‌هایی مقصرند که سهوا یا عمدا به چنین پروژه‌هایی اجازه دادند تا با این کمیت و کیفیت شروع به‌کارکنند. آن‌هایی مقصرند که نظارت عالیه نکردند و در ماه اول و دوم و سوم و یا در سال اول و دوم و سوم، جلوی خشت کج اول را نگرفتند و گذاشتند تا کار بدین جای داستان برسد.
نگارنده معتقد است پدیده برای این شهر یک فرصت است. فرصتی که با ندانم‌کاری‌هایمان به تهدید تبدیلش کرده‌ایم. راه برون‌رفت از این تهدید خودساخته، قطعا از اتاق‌های فکر بیرون می‌آید و بی‌شک باید این گره اجتماعی را با سرانگشت تدبیر گشود. تلاش برای ورود پدیده به فرابورس و قیمت‌گذاری سهام آن براساس ارزش دارایی‌هایش، شاید یکی از همین راه‌حل‌ها باشد. صد البته، لازمه این کار ایجاد شفافیت کامل مالی خواهدبود که از الزامات بازار سرمایه شمرده می‌شود. علاوه براین، اکنون که دستگاه قضایی با صلابت و هوشمندی درصدد رفع مشکلات پیش‌آمده است، سهامداران پدیده باید خویشتن‌داری کنند تا به لطف خدا و تدبیر مسئولان، گره پدیده باز و اوضاع ایشان بسامان شود.
چنین باد. *پنهان کردن