از لیدری او در ورزشگاه تصویر گرفتیم
فرزاد موتمن کارگردانی است که سابقه‌ همکاری با مرتضی احمدی را در کارنامه خود دارد. با کارگردان فیلم شب‌های روشن درباره خاطرات همکاری با احمدی گفت‌گو کرده‌ایم. او در این مصاحبه به نکات قابل تاملی از وجه هنری این هنزمند اشاره می‌کند. شما یک کار مشترک با مرتضی احمدی دارید؛ جعبه موسیقی! از او چه خاطره‌هایی در ذهنتان دارید؟
مرتضی احمدی آدم چند کاره‌ای بود، هنر‌پیشه بود، صداپیشگی می‌کرد، در رادیو و تلویزیون برنامه اجرا می‌کرد، کتاب می‌نوشت و فولکلورهای تهران را به خوبی جمع‌آوری و آرشیو می‌کرد، خلاصه از چندین و چند زاویه و چند جهت می‌شود به شخصیت و هنرهایی که داشت، نگاه کرد.
منتها من فقط درباره بازیگری او می‌توانم صحبت کنم چون تنها در این زمینه از نزدیک با او همکاری داشته‌ام.
اتفاقا راجع به همان تجربه بازیگری در کار شما، ممکن است نکات خاطره‌انگیز یا جالبی وجود داشته باشد.
بله حتما! چیزی که بهتر است به جای حرف‌های دیگر درباره او بگویم به نظرم یک خاطره جالب و حیرت‌انگیزاست که از کار با او دارم. یادم می‌آید برای فیلم جعبه موسیقی که تنها همکاری من با مرتضی احمدی بود، قرار بود پلانی را در فرودگاه مهرآباد بگیریم. در آن پلان او یک مونولوگ دو دقیقه‌ای را باید در نمای کلوزآپ اجرا می‌کرد که طبعا برای کسی با سن و سال او کار آسانی نبود. مضافا اینکه فرودگاه هم به طور معمول جای شلوغی بود و سر و صدا امکان تمرکز بازیگر را از بین می‌برد.
جالب‌تر آنکه در همان حین که مشغول تمرین صحنه بودیم برف شدیدی شروع به باریدن کرد و بسیاری از پروازها کنسل شد. به همین دلیل مردم که پروازهایشان کنسل شده بود، ریختند توی فرودگاه و سرو صدا و شلوغی چند برابر قبل شد. حتی خیلی‌ها اعتراض کردند و شعار سر دادند و ...
فضا به‌گونه‌ای بود که اصلا امکان صدابرداری صحنه وجود نداشت. به مدیر تولید گفتیم که یک شب دیگر صحنه را بگیریم؛ اما به این دلیل که فرودگاه تنها برای همان شب موافقت و هماهنگی کرده بودند باید صحنه را می‌گرفتیم. سرانجام به این نتیجه رسیدیم که بدون صدای صحنه پلان را بگیریم، مرتضی احمدی هم خیلی دقیق و درست مونولوگش را در ساعت حدود یک یا یک ونیم بامداد گفت و کار تمام شد. فکرکنم ساعت حدود سه یا چهار صبح بود که برای ضبط صدای مرتضی به دفتر رسیدیم. نکته حیرت‌انگیز کار اینجاست که ایشان به نحوی همان دیالوگ را یک تنه بدون توقف اجرا کرد و حیرت‌انگیزتر آنکه تمام آکسان‌ها، لحن و مکث‌ها همانی بود که در سر صحنه اجرا شده بود. حتی بدون یک تغییر جزئی در یک حرف.
ما قبلا خودمان را آماده کرده بودیم که برای تنظیم و سینک صدا روی تصویر زمانی نسبتا طولانی را اختصاص بدهیم اما فقط یک کلمه لازم بود سینک شود و آن همان کلمه اول بود. این اتفاق برای یک کسی که در آن زمان حدودا ۸۱ یا ۸۲ سال داشت واقعا باور کردنی نیست.
ایشان کارهای متفاوت و متعددی را انجام می‌داد، شاید حافظه‌اش هم به خاطر نظم ذهنی که لازمه کارش بود، قوی بوده است.
بله همان‌طور که گفتم خیلی هم پرکار بود و با وجود مشغله‌های زیاد به یاد ندارم که تاخیر داشته باشد یا نظم را در کارهایش فراموش کرده باشد. آدم بسیار متمرکزی بود و حواسش هم همیشه جمع بود. آقای پرستویی در یادداشتی گفته بود که موقع بازی‌های تیم فوتبال پرسپولیس سر صحنه حاضر نمی‌شد. اتفاقا نقطه جذاب کار ایشان در سینما هم همین بود. من هم همین را شنیده‌ام که موقع امضای قراردادهای کاری با کارگردان و تهیه کننده طی می‌کرد که اگر بازی تیم پرسپولیس باشد، کار نمی‌کند.
در فیلم جعبه موسیقی این اتفاق افتاد؟
نه، چنین اتفاقی برای فیلم من نیفتاد، اما قضیه‌ای جالب‌تر از این را در همین باره برایت تعریف می‌کنم.
چه قضیه‌ای؟
فکر کنم سال ۷۱ بود، همان سال‌ها که مستند می‌ساختم، قرار بود کاری را فیلمبرداری کنیم در واقع مستندی بود درباره تیم پرسپولیس، البته این کار به دلایل متعددی از جمله مشکلات مالی و ... به پایان نرسید و هرگز تدوین نشد.
اما برای همین کار بود که به اصفهان سفر کردیم تا از بازی دو تیم ذوب آهن و پرسپولیس فیلم بگیریم. دوربین را در ورزشگاه کاشتیم و در قسمتی از کار تماشاچی‌های حاضر در ورزشگاه را در کادرهای بسته تصویر گرفتیم. فکر می‌کنی اتفاق جالب چی بود؟
مرتضی احمدی لابد در بین تماشاچی‌ها بود.
آره اما نه فقط همین. لیدر بود! یعنی او شعار می‌داد و مردم پشت سرش تکرار می‌کردند. ما از پشت دوربین حیرت‌زده شده بودیم. این مرد با این سن و سالش با هیجان و انرژی بسیاری داشت تیمش را تشویق می‌کرد.
الان تصویرهایش را دارید؟
بله تصویرهایش باید موجود باشد، گفتم که کار به سرانجام نرسید، اما تصویر مرتضی احمدی را در ورزشگاه اصفهان در حالی که دارد شعار می‌دهد و تیمش را تشویق می‌کند باید داشته باشیم.
امکان به پایان رساندن این فیلم هست؟
نه بعید می‌دانم، اما اگر لازم باشد به دوستان می‌گویم که راش‌های آن مستند را پیدا کنند و اگر شد تصاویرش را منتشر کنیم. مرتضی احمدی انسان بسیار پرانرژی‌ای بود و در تجربه کاری که با او داشتم کل گروه از بودنش و از لذت همکاری با ایشان انرژی می‌گرفتیم و خسته نمی‌شدیم.
به قول آقای انتظامی این نسل دیگر تکرار شدنی نیست.
آره دیگه! می‌دانی صنعت عوض شده، طبیعتا آدم‌ها هم عوض شده‌اند. کلا همه چیز در حال تغییر و تحول است دیگر. طبیعی هم هست که این طور آدم‌ها، آدم‌هایی که کارهای زیادی بلدند دوره شان به سر آمده است. این اتفاق تلخی است. مثلا مرتضی احمدی همان‌طور که گفتم بازیگر بود، مجری‌گری می‌کرد، آواز می‌خواند، کتاب می‌نوشت، بحر طویل می‌خواند، اما دنیا عوض شده است دیگر.
درواقع می‌خواهید بگویید که دنیا عوض شده این تلخ است؛ اما الزاما بد نیست؟
تلخ است دیگر همین است که هست.