محمد استادی*
اقتصاد کشور مدتی است با عارضه رکود مواجه شده است اما رکود چیست؟
رکود اقتصادی دوره‎ای است که اقتصاد حالت انقباضی به خود گرفته و کوچک می‎شود. به عبارت دیگر در دوران رکود، رشد اقتصادی منفی است؛ در این دوران حجم تولید و تجارت کاهش یافته و بازارها انباشته از کالاهای بدون مشتری است. کاهش تقاضای کالا در بازار منجر به کاهش تولید و در نهایت تعطیلی کارخانه‎ها و بیکاری می‎شود. در ادامه بدهکاران توان پرداخت بدهی‎های خود سرموعد را نداشته و بهای سهام شرکت‎ها در بازار افت می‌کند.
دولت آقای روحانی اقتصاد کشور را با سابقه رشد سالانه منفی ۶.۶ در سال ۹۱ تحویل گرفت اما در سال ۹۲ رشد منفی ۱.۹ و رشد ۳.۷ را در سال ۹۳ تجربه کرد (گزارش بانک جهانی۱). اما در حالی که تصور می‌شد فرآیند مذاکرات ایران و ۱+۵ منجر به گشایش اقتصادی و افزایش نرخ رشد اقتصادی کشور شود طی دوران نسبتا طولانی مذاکرات اقتصاد کشور مبهم و غیرقابل پیش‌بینی و در ادامه پس از امضای توافق جهت‎گیری اقتصاد کشور منفی شده است.
اکنون دولت به‌درستی به‌دنبال تحریک تقاضا برای ایجاد رشد در اقتصاد کشور است. سیاست تحریم تقاضا عبارت است از دخالت دولت در بازار به منظور تشویق مصرف‌کنندگان برای خرید کالا از طریق مشوق‌‎های مالی برای مصرف‎کنندگان اما اثربخشی سیاست تحریک تقاضا در گرو حجم دخالت مالی دولت در بازار و از آن مهم‌تر تعیین حوزه اعمال مشوق‎های تحریک تقاضاست.

بر مبنای اطلاعات ارائه شده توسطی رئیس کل بانک مرکزی در جلسه رونمایی از بسته خروج از رکود دولت، دو مکانیزم اصلی تحریک بازار عبارت است از وام 25 میلیونی خرید خودرو با نرخ سود 16 درصد و دوره بازپرداخت هفت ساله و کارت اعتباری 10 میلیونی برای خرید کالاهای بادوام با نرخ سود 12 درصد؛ فارغ از عدم‌تناسب حجم مشوق‌های ارائه شده قطعا طراحی حوزه اعمال این مشوق‌ها محل سؤال است. مطابق آمارهای اقتصادی بانک مرکزی در بررسی بودجه خانوارهای شهری ایران در سال 93(گزارش بانک مرکزی3) اولویت هزینه‌های خانوارهای شهری ایران در این سال به ترتیب عبارت است از: مسکن و انرژی (33.5 درصد)، خوراک و آشامیدنی (24.6 درصد)، حمل و نقل (10.4 درصد)، بهداشت (5.8 درصد)، پوشاک و کفش (4.6 درصد) و لوازم و اثاثیه منزل (چهار درصد).

مطابق این آمار اثربخش‌ترین حوزه‎ها برای تحریک تقاضا حوزه مسکن و انرژی و بعد از آن حوزه غذاست. حتی بدون درنظرگرفتن اهمیت اثربخشی اقتصادی، حوزه مسکن وانرژی به لحاظ توانایی در ایجاد رونق در کسب‌وکارهای پایین‌دستی اثر مضاعف در تحریک تقاضا داشته باشد. همچنین حوزه خوراک به دلیل اهمیت سلامت مردم حائز اهمیت بیشتری است. علاوه بر این رونق بخش مسکن باعث رونق صنایع فولاد و سیمان شده و رونق بخش غذا منجر به رونق کشاورزی خواهد شد.

به گمان نگارنده علت تمرکز بر تحریک تقاضا از طریق وام خودرو را باید در علاقه مفرط و غیرمنطقی دولت به حمایت از صنعت خودرو دانست. علاقه‎ای که در چند ماه اخیر به شکل‎های مختلف به وضوح دیده شده است؛ اگرچه صنعت خودرو بخش مهمی از اقتصاد کشور بوده و سهم قابل‌توجهی در اشتغال دارد اما بی‎توجهی به سایر بخش‎های اقتصاد کشور از جمله مسکن و غذا تناسبی با تدبیر ندارد.

*عضو هیأت رئیسه خانه صنعت، معدن
و تجارت خراسان رضوی